گرمیم به ایمان علمداری ات ای مرد ما را نکند مرگ تو از راه شرف سرد ما رهرو این سرخ صراطیم همیشه هرچند نبینیم به غیر از غم و جز درد سرخ است تو را سینه و سبز است تو را سر ای روی رقیبان تو در فتنه ی شب،زرد گم شد به خطا در تب طوفانی تزویر هر کس که تو را در شب آن حادثه گم کرد ما بی تو غریبیم در این شهر، دلیرا یک بار دگر از دل این معرکه برگرد نازم به امامی که در آن فرصت کوتاه مانند تو صد شیر به هر حادثه پرورد