•|غُلامِحُسَـــــین|•

#عباسم
Канал
Логотип телеграм канала •|غُلامِحُسَـــــین|•
@Shahid_saberiПродвигать
136
подписчиков
6,39 тыс.
фото
1,16 тыс.
видео
1,81 тыс.
ссылок
کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین @Seyed_meisam76 | @karbala19427
🍁قبل از رفتن؛ حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: به هیچ وجه با عراقی ها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارید که عملیات لو بره... و تخریبچی ها رفتند.

🍁یه مدت بعد خبــــر رسید #تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و #اسیر شد...

🍁زمزمه #لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی فتاحی توی شکنجه ها لو بده. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی #مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه. برید عملیات کنید...

🍁عملیات #فتح‌المبین انجام شد و #پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه #جنازه دیدیم که نه #پلاک داشت و نه #کارت شناسایی. #ســـــر هم نداشت. پســـر عموی #عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه. گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...

🍁اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی #نگفتـــه. اونا هم #زنده‌زنده سرش رو بریدند... جنازه اش رو اوردند #اصفهان تا تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید #سر نداره.

🍁وقت #تشیع، مادر گفت: صبر کنید این بچه یکی یه دونه من بوده، تا #نبینمش نمیذارم #دفنش کنین. گفتن مادر بیخیال. نمیشـه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند باشه! ولی فقط... یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین #عباسم سر نداره؟

🍁گفتند: مادر! عـــــــــراقی ها سَــــر #عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام #عباسمو ببینم... مادر اومد و #کفن و باز کرد. شـــــروع کرد جای جای بدن عباس و #بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد #رگهای عباس رو بوسید و دیگه بعد اون بوسه حرفی نزد.

🎙راوی: محمد احمدیان از بچه های تفحص

🌺•|@shahid_saberi
#روایتی‌ازشهدا | #شهیدعباسعلی‌فتاحی

🍁عباسعلی فتاحی بچه #دولت‌آباد اصفهان بود. سال شصت به شش زبان زنده دنیـا #تسلط داشت. #تک‌فرزند خانواده هم بود. زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهــه. مادر گفت: #عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفتـه #برو عزیزم...

🍁عباس اومد جبهه. خیلی ها میشناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطــــــــــر تا اتفاقی براش #نیفتـه اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم #گردان‌تخریب. فکــــر کردند نمیدونه تخریب کجاست. گفتند: آقــــای عباسعلی فتاحی! تخریب #حساس‌ترین جای جبهه است و #کوچیکترین اشتباه، #بزرگترین اشتباهه...

🍁بالاخره عباسعلی با اصرار رفت #تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه #دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومتر ها #پشت‌سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولین شون عباسعلی بود.


🌺•|@shahid_saberi