بغض های حقیر ما
رو به روی تصاویر گلگون شما سرریز میشود
و راه را برای کلام میبندد
از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟
واژه های خاکسترگونه ما فقط بلدند رو به روی شما ضجه بزنند
اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است
حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن»
چه باید گفت که شما حنجره های خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر
آن سوی مرزهای ندیدن
جایی که واژه هایی یافت نمیشود
تا شما را با آن ستود
اصلا شما که برای تحسین برانگیزی قلم های ما بوسه بر عطر پرواز نزدید!
هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشکها و دعاهایتان گره میخورد
شما درشتناکی شب را با تکبیرهای فاتحانه تان درهم میشکستید و روزهای سنگر را سپیدتر از بالهای کبوتران میکردید
ما مانده ایم و یاد شما
بدا به حال ما
اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد اینجا فراوانند داغهای کمرشکن و زخمهایی که شما مرهمشان هستید شما را میگویم که نگاهتان رفت و در جهت قبله پروانه ها خانه کرد
وقتی دست نوشته های شما خوانده میشود در مییابیم که شما نام دیگر خورشیدید
و قرابتی نزدیک با خود عشق دارید
وقتی وصیتنامه های شما را میخوانند تازه میفهمیم چرا با عزم آخرین نفر از شما، آسمان چمدان خود را بست و کوچید تا بر شرم خویش نیفزوده باشد
وقتی عکس شما را در ذهن خویش ورق میزنیم، تازه میفهمیم که عکسهای تک تک شما اشاره میکرده است به بهترین فصل حیات و ما غافل بودیم
حال ما مانده ایم و دستانی که به دیواره های قفس میخورد
ما مانده ایم و نام جاوید شما که از لمس رهایی، خنده میزند
ما مانده ایم و موسم یاد شما که روزهای ما را ترمیم میکند
#ای_شهید_ای_حب_المتین_آسمان_ما_را_دریاب@shahid_saberi