•|غُلامِحُسَـــــین|•

#ازدواج
Канал
Логотип телеграм канала •|غُلامِحُسَـــــین|•
@Shahid_saberiПродвигать
136
подписчиков
6,39 тыс.
фото
1,16 тыс.
видео
1,81 тыс.
ссылок
کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین @Seyed_meisam76 | @karbala19427
شهید مدافع حرم #محمود_حیدری با نام جهادی #خادم‌زوار

______________________
#راوی‌‌برادر‌‌شهید

محمود فارغ التحصیل #مهندسی_معدن در ایران بود و همه زندگی اش را برای دفاع از حرم حضرت زینب رهاکرد.

گاهی در پارک می نشستیم و از آرزوی #شهادتش میگفت.
همیشه عکس بهترین دوستانش که تو سوریه شهید شده بود را نگاه میکرد و بی اختیار #اشک می ریخت.

وقتی محمود #ازدواج کرد برای همسرش شرط کرده بود که رفت و آمد به سوریه را قطع نمی کنم و همسرش قبول کرد..‌.

محمود رفت و پنج ماه پس از ازدواجش آسمانی شد و تنها یادگارش چند ماه پس از شهادتش به دنیا آمد.

@shahid_saberi
سالگرد_ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت.amr
7.9 MB
مبانی قرآنی #ازدواج به مناسبت سالگرد ازدواج حضرت فاطمه و امیرالمؤمنین علیهما السلام

استاد حجت الاسلام محمد هادی #هدایت

https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
#حضرت_محمد(ص):
اِتَّخِذُوا الأَهلَ؛ فَإِنَّهُ أَرزَقُ لَكُم.

خانواده تشكيل دهيد كه مايه فزونى روزی شماست.

الكافي: ج 5 ص 329 ح 6 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهم السلام؛ بحار الأنوار: ج 103 ص 217 ح 1
#ازدواج

Muhammad prophet (PBUH) said:
Create family, so it increases your daily bread.
Bihar al-anwar v.103, p.217, no. 1; al-kafi v5, p.329, no. 6

ازدواج کنید و فقر را بهانه نکنید زیرا که خداوند روزی رسان است.


ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
Forwarded from عکس نگار
#زندگی_به_سبک_شهدا
تربیت فرزندان

#شهید_مهدی_قاضی_خانی سه فرزند به نامهای محمدمتین، نهال، و محمدیاسین داشت.
#همسر_شهید میگوید:

هر جا که می‌رفتیم بچه‌ها خیلی شیطنت می‌کردند. بقیه مدام می‌گفتند ببریدشان دکتر شاید دارو بدهد ساکت بنشینند!! اما آقا مهدی خیلی ناراحت می شد؛ می‌گفت اتفاقا این نشانه #سلامتی بچه است که جنب و جوش داشته باشد!....
وقتی برای #زیارت مسافرت می‌رفتیم بقیه مدام نگران بودند که بچه‌ها گم شوند و از ما می‌خواستند آنها را نبریم اما آقا مهدی اصرار عجیبی داشت که همه‌جا به‌خصوص سفرهای زیارتی با ما باشند. می‌گفت شاید #خدا به برکت وجود آنها زیارت ما را هم قبول کند. این قصه در سحرهای ماه رمضان هم وجود داشت. من سعی کردم بی‌سروصدا کارکنم که بچه‌ها بیدار نشوند. اما آقا مهدی حتی زمان شیرخوارگی بچه‌ها نیز آنها را بیدار می‌کرد!! می‌گفت بگذار خدا به‌واسطه پاکی این بچه‌ها نگاهی به ما بکند...
ماه رمضان بعد از شهادتش محمدمتین شب‌ها بالای سرش یک لیوان آب می‌گذاشت و می‌گفت من اگر بیدار نشدم این لیوان آب را روی سرم بریز چون بابا دوست داشت ما بیدار شویم!...

آقا مهدی هرجایی بود زمان اذان و #نماز به خانه می‌آمد. من هم همیشه نزدیکی‌های آمدنش بچه‌ها را حمام می‌کردم تا وقتی پدرشان می‌آید تمیز باشند. طوری شده بود که وقتی تلویزیون #قرآن پخش می‌کرد متین می‌گفت: « مامان زود باش الآن بابا می‌رسه!»...

تا قبل از شروع زندگی مشترک #دانشگاه رفته بودم، بیرون می رفتم و می خواستم تحصیلاتم را هم ادامه بدهم
اما وقتی با مهدی #ازدواج کردم و بچه دار هم شدیم آن قدر در خانه خوش بودم که واقعاً دلم نمی خواست جایی بروم!... تا جایی که همه می گفتند: تو چی از خونه می خوایی که چسبیدی به کنجش؟!

اما من آنقدر جو خانه‌مان را دوست داشتم که دلم نمی‌خواست رهایش کنم!
ماندن در این چاردیواری آنقدر برایم لذت داشت که تصمیم گرفتم جای ادامه تحصیل و بیرون رفتن از خانه بمانم داخل و بیشتر و بهتر #مادر و #همسر باشم....

#مدافعان_حریم
#بهترین_رفقا_شهدا
#سبک_زندگی_اسلامی
#زندگی_اسلامی_ایرانی


ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
Forwarded from عکس نگار
شهیدی که واسطه ی #ازدواج دونفر شد...


یه جوون طلبه ای رفت خواستگاری جوابش کردن دلش میگیره ؛ از طریق یکی از دوستاش میره خادم الشهدا میشه ، ....

نمیدونم چطوری اما با یه شهیدی به نام #عبدالرحمان_رحمانیان_جهرمی آشناش میکنن...بهش میگن این شهید حاجت میده . ( این مال جنوب کشوره ، اون مال غرب کشور ) تو دلش با این شهید عبدالرحمان نجوا میکنه ...

خوش به حال کسایی که متوصل به شهدا میشن . شهدایی که خدا فرمود : دیه شون من خدا هستم ....
بعد که برمیگرده دختره نظرش عوض میشه. پسره میگه من یه طلبه ی ساده هستم فقط تو این دو هفته رفتم راهیان نور ، خادم الشهدا شدم ، یه خورده آفتاب سوخته شدم برگشتم.

هیچ امکاناتی به مالم اضافه نشده . چی شد که تو به ازدواج با من راضی شدی ؟ - دختره باگریه میگه : چند شب پیش ، یه جوون خوش سیما و نورانی ، با لباس خاکی به خوابم اومد.
گفت : من شهید #عبدالرحمان_رحمانیان هستم . اهل جهرمم گلزار شهدای رضوان خاکم ...
یکی از خدام ما به من رو زده و به من متوسل شده...
من عبدالرحمان زندگیتون رو تضمین میکنم... و من امروز به حرمت حرف شهید راضی میشم که با من ازدواج کنی...


ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
Forwarded from عکس نگار
#ازدواج_به_سبک_شهدا
.
بمناسبت پنجمین سالگرد شهادت شهید_مصطفی_احمدی_روشن
.
همسر شهید_احمدی_روشن :
.
آقا مصطفی مرا در دانشگاه دیده بود و میگفت:«حجب و حیای و متانت تو
با دیگران فرق میکرد و دلیل اصلی انتخابم این بود»
ایشان فوقالعاده صادق بودند،زمانی که پیشنهاد ازدواج دادند،به من گفتند:
«من نه کار دارم،نه سربازی رفتم و نه درسم تمام شده»بنده با توجه به محبت،
ایمان و صداقت آقا مصطفی رضایت اولیه را دادم و این قضیه ۳ سال طول
کشید.من و آقا مصطفی سال ۸۲ عقد و سال ۸۳ ازدواج کردیم.بعد از ازدواج
مسئله خدمت سربازی و کارشان هم حل شد.
.
مهریه من ۵۰۰ سکه بود اما باهم ۱۴ سکه را توافق کردیم و ایشان هم مهریهام
را دادند.مراسم ازدواجمان نیز در منزل خودمان با حضور ۹۰ مهمان برگزار شد.
مجلس عروسی را که در منزل مادرم گرفتیم و ۳_۴ نوع غذا دادیم.خیلی ساده
نبود ولی به هر حال با توجه به موقعیت خودمان،عروسی نه خیلی ساده و نه
خیلی مجلل بود.ماشین پراید یکی از دوستان مصطفی را گل زده بودیم.
نسبت به ازدواج دوروبری ها مراسم ما خیلی ساده تر بود.هم خانوادهها از
این وضع راضی بودند و هم خودمان.هم جشن آبرومندانهای بود و هم خیلی
خیلی ساده نبود.آقا مصطفی کارش طوری بود که اکثر اوقات در خانه نبود که
بتواند کمکی بکند،ولی اگر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد.
مثلاً وقتی مهمانی سرزده میرسید کمک میکرد. .
.
شرط #ازدواج مصطفی با همسرش این بود که اگر یک روز #ازدواج کردیم
و من خواستم به لبنان بروم و شهید شوم حق نداری جلوی من را بگیری.
قبل از عقدمان خواب دیدم،هوا بارانی است و من سر مزاری نشسته بودم
که روی سنگ مزار نوشته شده بود «شهید_مصطفی_احمدی_روشن»
این خواب را  برایش تعریف کردم.یک لحظه هم بعد از ازدواجمان فکر
نمیکردم که او به شهادت نرسد.

#تولد : ۱۳۵۸\/۶\/۱۷
.
#شهادت : صبح ۴ شنبه ۱۳۹۰\/۱۰\/۲۱ بر اثر انفجار یك بمب مغناطیسی در
خودروی خود در میدان كتابی ابتدای خیابان گل نبی تهران بدست عوامل
استكبار

ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
«سال آخر #رشته_زمین‌شناسی بود که به خاطر علاقه به #حضرت_زینب(س) درسش را رها کرد و رفت»



پدرم که به #ایران آمد اصرار داشت که #ازدواج کنم من در سن 19 سالگی #ازدواج کردم و حاصل این زندگی آقا #مهدی و #بنت‌الهدی شد

#مهدی اولین فرزند #خانواده بود؛او در تاریخ چهاردهم فروردین ماه سال 1368 در درمانگاه #جواد_الائمه #مشهد به دنیا آمد

#خانواده همسرم در #مشهد بودند؛ برای تولد #مهدی به #مشهد رفتیم

#مهدی از سن چهار پنج سالگی دو جزء #قرآن را حفظ کرده بود و در خانه با او کار کرده بودیم

در #دبیرستان معلم هایش خیلی او را دوست داشتند

یکی از معلم‌هایش به نام #آقای_جعفری یک #حسینیه #حضرت_ابوالفضل(ع) داشت

#مهدی از کوچکی صدای خیلی خوبی داشت و معلمش می گفت بیا در #حسینیه ما و #نوحه بخوان

#مهدی #قرآن را هم حفظ می‌کرد اما چون من به سفر #افغانستان رفتم نشد در ادامه حفظ کمکش کنم و حفظیات او در آن سن در همان حد باقی ماند

#دبیرستان را در مدرسه #شهید_صدر گذراند و نمرات خیلی خوبی می‌آورد همیشه نمره‌هایش بالای 18 بود و برای #دانشگاه هم در #رشته_زمین_شناسی قبول شد

سال 93 سال آخر درسش بود ولی علاقه به #حضرت_رقیه(س) و #حضرت_زینب(س) باعث شد که درسش را نیمه تمام رها کند و برود

راوی:
پدر شهید #مهدی_صابری

https://goo.gl/4MccCU

پ.ن ادمین:
#آقا_مهدی مبارکت باشد
#فارغ_التحصیلی و مدرکی که از دست #عمه_سادات #حضرت_زینب(سلام الله علیها) گرفتی را میگویم
کاش همه ما اینگونه از #مکتب_اهل_بیت(ع) #فارغ_التحصیل شویم



ڪانال رسمی فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw