کانال رسمی مهندس شهید حسین حریری(تحت نظارت خانواده شهید)
🔰فرازے از وصیتنامه
🥀من حاضرم مثل علے اڪبر امام حسین(ع) #ارباً_اربا بشم...
ولے #حجاب ناموس اسلام
#حفظ بشه ...
#شهیـدمدافعحرمحسیـنحریرے
با وجود تلاش هایی که داشت موفق شد با فاطمیون به سوریه برود و این اولین و آخرین بار اعزامش به سوریه بود. 🔻 بچهها را خیلی دوست داشتند هر وقت منزل ما بود بچهها را روی سر و کولش میگذاشت. سال قبل از شهادتشان ازدواج کرد و حتی اولین فرزندش را هم ندید و رفت. 🔻شهید جعفری 25 ساله بود و فرزندش دو ماه دیگر به دنیا میآمد. اما ندای حق را لبیک گفته و همراه با سه همرزم دیگرش 23 رمضان در حلب به شهادت رسیدند..
🔻 یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سربهسرم میگذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمیکنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟
🔻 دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدیهایم، بسیار دلسوزم. لحظهای حاضر به تحمل هرگونه رنجی میشوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کردهام…
🔻 پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آوردهای، پس مرا به آرزویم برسان و یا به این خاطر که نمیتوانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت ...
همین قبل از عید بود که دیدم اطراف خیمه ای شلوغ و پر رفت و آمد است. می گفتند: هر کسی شهید دارد و برنگشته است سراغش را از آنجا میگیرد
رفتم داخل خیمه، پیرمردی با چهره نورانی لیستی در دست داشت زود رفتم کنارش تا سراغت را از او بگیرم. گفتم: حاج آقا؟ منم شهید دارم که هنوز برنگشته
با مهربانی نگاهی به من انداخت گفت: اسمش چیه گفتم: علی.... #علی_آقایی. یک لحظه یاد پسوندت افتادم گفتم: حاج آقا.. اسمش هست علی آقایی حمل آباد!
دوباره نگاهی به لیست توی دستش انداخت. پشت روی صفحه را نگاه کرد. #نبودی. برگ دوم را دید بعد نگاهی به من انداخت گفت: #آره اسمش اینجاست! پرسیدم: پس کی میاد گفت: معلوم نیست... هر وقت #نوبتش برسه! 💢بعد ازچهارسال پیکر مطهرشهید کشف شد #شهید_مدافع_حرم_علی_آقایی🌷 تاریختولد:۱۳۶۶ اردبیل #سالروزشهادت:۱۳۹۴/۱۲/۷ #سالگرد_شهادت....🕊🕊🌹🌹
مدتي بعد نيروهاي عراقي از دشتهاي اطراف آبادان عقب نشيني کردند. به همراه يکي از نيروها به سمت جاده خاكي رفتيم. من دقيق مي دانستم که شاهرخ کجا شهيد شده. سريع به آنجا رفتيم. خاكريز نعل اسبي را پيدا كردم. نفربر سوخته هم سرجايش بود. با خوشحالي شروع به جستجو كرديم. اما خبري از پيكر شاهرخ نبود. تمام آن اطراف را گشتيم. تنها چيزي که پيدا شد کاپشن شاهرخ بود. داخل همه چاله ها را گشتيم. حتي آن اطراف را کنديم ولي !
دوستم گفت: شايد اشتباه مي کني گفتم: نه من مطمئنم، دقيقاً همينجا بود. بعد با دست اشاره کردم و گفتم: آنطرف هم سنگر بعدي بود که يکنفر در آنجا شهيد شد. به سراغ آن سنگر رفتيم. پيکر آرپي جي زن شهيد داخل سنگر بود. پس از كلي جستجو خسته شديم و در گوشه اي نشستيم.
اثري از پيکر شاهرخ نيافتيم. اوشهيد شده بود. شهيد گمنام. از خدا خواسته بود همه را پاك كند. همه گذشته اش را.
شادی روحش صلوات
شهیددفاع مقدس، شاهرخ ضرغام درتاریخ اول دی ماه سال ۱۳۲۸ درتهران متولدشد تاریخ شهادت: هفدهم آذرماه 1359در آبادان هست💐💐💐
«ای امت دلاور حزب ا... ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همهی هستیتان را تقدیم اسلام کنید، من که چیزی نداشتم، هستی من یک جان بود که بهپای قدم رهبر عزیزم و امت حزب ا... فدا کردم؛ ولی افسوس که یک جان بود کاش چندین جان داشتم و آنها را بهپای رهبرم و به کوی عشق حسین علیهالسلام میریختم و بهاندازهی یک لبخند او را شاد میکردم. به نماز اول وقت پایبند باشید و بر خواندن قرآن مخصوصاً معانیاش تداوم داشته باشید و پشتیبان ولایت فقیه باشید.»
دوستان و همرزمان بزرگوارم خدا را شاهد میگیرم که خود را لایق جمع معنوی و ولایی شما نمیدیدم این را لطف پروردگار میدانسته ام که توفیق همنشین بودن با شما را برایم رقم زده است.
ان شاءالله در آخرت، هم مرا هم نشین دوستان شهیدم بگرداند. اگر توفیق دستبوسی امام خامنهای را داشتید، سلامم را به ایشان برسانید. امیدوارم مانند دوستان شهیدمان عمر من نیز به شهادت ختم شود. ان شاءالله
و این نه از روی لیاقت،که هرگز خودم را لایق ندیدم ولکن من باب کرامت و تفضلات الهی، هر لحظه آرزوی شهادت را در سینه داشته ام.
🌹هفتمین سالگرد عروج ملکوتی اش به آسمان روز 2016/5/8 .
صابر در نبردی که از 5 با مداد 10 صبح طول کشید ،تنها در بین دشمنان به سوی خدا. شتافت بعد از این که با ماشین نظامی اش وارد منطقه دشمن شد ، ودشمنان بر او حمله کردند به تنهایی ساعت ها با سپاه ظالمین جنگید تا مانند امام حسین شهید شد تشنه وخسته تنها وغریب وپیکر پاکیش زیر آفتاب ماند وبدست دشمنان افتاد دوستناش با مبارزه جانانه خواستند. پیکرش را پس بیگیرند اما اراده ومانند مادرش زهرا بدون قبر باشد ، وهرکسی شهید شود خیلی خوش شناسی است وانکه به حضرت زهرا اقتدا کند ومفقود الاثر شود بسیار خوش شانس
همین قبل از عید بود که دیدم اطراف خیمه ای شلوغ و پر رفت و آمد است. می گفتند: هر کسی شهید دارد و برنگشته است سراغش را از آنجا میگیرد
رفتم داخل خیمه، پیرمردی با چهره نورانی لیستی در دست داشت زود رفتم کنارش تا سراغت را از او بگیرم. گفتم: حاج آقا؟ منم شهید دارم که هنوز برنگشته
با مهربانی نگاهی به من انداخت گفت: اسمش چیه گفتم: علی.... #علی_آقایی. یک لحظه یاد پسوندت افتادم گفتم: حاج آقا.. اسمش هست علی آقایی حمل آباد!
دوباره نگاهی به لیست توی دستش انداخت. پشت روی صفحه را نگاه کرد. #نبودی. برگ دوم را دید بعد نگاهی به من انداخت گفت: #آره اسمش اینجاست! پرسیدم: پس کی میاد گفت: معلوم نیست... هر وقت #نوبتش برسه! 💢بعد ازچهارسال پیکر مطهرشهید کشف شد #شهید_مدافع_حرم_علی_آقایی🌷 تاریختولد:۱۳۶۶ اردبیل #سالروزشهادت:۱۳۹۴/۱۲/۷ #سالگرد_شهادت....🕊🕊🌹🌹
یک شب كه تعدادی از خلبانها مشغول خوردن شام بودند، صحبت از جنگ شد. یكی میگفت: من به خاطر حقوقی كه به ما میدهند میجنگم، یكی دیگر میگفت من به خاطر بنیصدر میجنگم. یكی میگفت من به خاطر خودم میجنگم و دیگری گفت من به خاطر ایران میجنگم. شهید كشوری گفت: من همه اینها را قبول ندارم تنها چند تا را قبول دارم و گفت: من به خاطر خدا میجنگم. جنگ برای خداست، ما نباید بگوییم كه ما به خاطر فلان چیز میجنگیم. مگر ما بت پرست هستیم. ما به خاطر خدا، به خاطر اسلام میجنگیم. اسلام در خطر است نه بنیصدر. اسلام در خطر است ما به خاطر اسلام می جنگیم و جنگ ما فقط به خاطر اسلام است.
با وجود تلاش هایی که داشت موفق شد با فاطمیون به سوریه برود و این اولین و آخرین بار اعزامش به سوریه بود. 🔻 بچهها را خیلی دوست داشتند هر وقت منزل ما بود بچهها را روی سر و کولش میگذاشت. سال قبل از شهادتشان ازدواج کرد و حتی اولین فرزندش را هم ندید و رفت. 🔻شهید جعفری 25 ساله بود و فرزندش دو ماه دیگر به دنیا میآمد. اما ندای حق را لبیک گفته و همراه با سه همرزم دیگرش 23 رمضان در حلب به شهادت رسیدند..
دوستان و همرزمان بزرگوارم خدا را شاهد میگیرم که خود را لایق جمع معنوی و ولایی شما نمیدیدم این را لطف پروردگار میدانسته ام که توفیق همنشین بودن با شما را برایم رقم زده است.
ان شاءالله در آخرت، هم مرا هم نشین دوستان شهیدم بگرداند. اگر توفیق دستبوسی امام خامنهای را داشتید، سلامم را به ایشان برسانید. امیدوارم مانند دوستان شهیدمان عمر من نیز به شهادت ختم شود. ان شاءالله
و این نه از روی لیاقت،که هرگز خودم را لایق ندیدم ولکن من باب کرامت و تفضلات الهی، هر لحظه آرزوی شهادت را در سینه داشته ام.
🌹ششمین سالگرد عروج ملکوتی اش به آسمان روز 2016/5/8 .
صابر در نبردی که از 5 با مداد 10 صبح طول کشید ،تنها در بین دشمنان به سوی خدا. شتافت بعد از این که با ماشین نظامی اش وارد منطقه دشمن شد ، ودشمنان بر او حمله کردند به تنهایی ساعت ها با سپاه ظالمین جنگید تا مانند امام حسین شهید شد تشنه وخسته تنها وغریب وپیکر پاکیش زیر آفتاب ماند وبدست دشمنان افتاد دوستناش با مبارزه جانانه خواستند. پیکرش را پس بیگیرند اما اراده ومانند مادرش زهرا بدون قبر باشد ، وهرکسی شهید شود خیلی خوش شناسی است وانکه به حضرت زهرا اقتدا کند ومفقود الاثر شود بسیار خوش شانس
مهمترین دغدغه ایشان کمک به دیگران و نسبت به دفاع از حریم اهل بیت(ع) بسیار حساس بود.☝️
از وقتی که پسرم فهمید از ایران هم برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) اعزام میشود دیگر دل توی دلش نبود و علیرغم همه علاقهای که به خانواده داشت، اما عشق به شهادت و جهاد یک لحظه از سرش بیرون نمیرفت، ✅ ارادت خاصی هم به حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) داشت و نسبت به دفاع از حریم اهل بیت(ع) بسیار حساس بودند، این بود که شب و روز نداشت و از خدا میخواست هرچه زودتر راهی جبهه مقاومت شود.ایشان گفتند حرم حضرت زینب(س) در خطر است و وظیفه ماست که از حرم دفاع کنیم.🌹 به پسرم افتخار میکنم و اگر این جوانان برای دافع از اسلام نروند ما اکنون نمیتوانیم با آسودگی خاطر زندگی کنیم.💔
از همان کودکی با مسجد و پایگاه بسیج بسیار مانوس بود فعالیت های مذهبی و فرهنگی را از مدرسه شروع کرد و هر چه بزرگتر میشد عزم راسخش برای نبرد فرهنگی بیشتر میشد. پس از حمله گروه تکفیری داعش به عراق به بهانه زیارت کربلای معلا به عراق رفت و به صف مجاهدین و مدافعین حرم پیوست. بارها برای عملیات های سخت و سنگین عازم عراق شد. او که دیگر به فرمانده ای شجاع و دلاور تبدیل شده بود، نهایتا با رضایت پدر، مادر و همسر فداکارش عازم نبرد با حرامیان تکفیری شد. پس از نبردی سنگین و فتح منطقه وسیعی از منطقه عملیاتی به آرزوی دیرینش رسید. از این سردار دلاور دو فرزند ۱۰ و ۳ ساله به یادگار باقی ماند.
▪️قصهی قبل خواب رو بگم میگفت ابوصادق برای همه بورانی اسفناج درست میکرد. هرکی به سلیقه خودش. کم اسفناج یا پر اسفناج یا ترش یا بی نمک و... بعد از شهادتش رفتن وسایل اتاقش رو جمع کنند. دیدن یخچالش رو پر کرده بود از بورانی و روی هر سطل اسم یکی از رفقا رو نوشته بود هرکس به سلیقه اش
🔻شهید مدافع حرم روزبه هلیسایی برادر دو شهید دفاع مقدس🌺🌿