کانال رسمی مهندس شهید حسین حریری(تحت نظارت خانواده شهید)
🔰فرازے از وصیتنامه
🥀من حاضرم مثل علے اڪبر امام حسین(ع) #ارباً_اربا بشم...
ولے #حجاب ناموس اسلام
#حفظ بشه ...
#شهیـدمدافعحرمحسیـنحریرے
اصغر نیروی رسمی سپاه بود و به حساب ظاهر و جثه اش نیروی حراست ... شاید در نگاه اول در همین حد به چشم می آمد و خیلی ها برایش فضای بزرگتری متصور نبودند، اما در دوران فرماندهی شهید همدانی به فرمانده وقت منطقه حلب وصل شد .
● او بود که ظرفیت وجودی اصغر را کشف کرد. وقتی دید اصغر توانمند است و برای هرچه که به او می سپارد از دل و جان مایه می گذارد، او را کنار خودش نگه داشت. مسئولیت لجستیک فرمانده وقت حلب به اصغر سپرده شد فرمانده اش می گفت: «اصغر! تو کنار من باش و هرجا کاری داشتم تو برام انجام بده. »
● اصغر نیرویی بود که هر فرمانده ای آرزویش را دارد. اگر کاری به او محول می شد، شب و روز برایش یکی می شد. دیگر زمان و مکان برایش معنا نداشت، فقط تلاش می کرد کارش را به نحو احسن انجام بدهد. همین هم حس اعتماد و آرامش فرمانده اش را تامین می کرد .
به وقت دلتنگی ۱۶:۳۶ زیتان حلب ۹۸/۱۱/۱۳
📎شادی روح فرمانده جبهه مقاومت سردار شهید حاج اصغر پاشاپور صلوات اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌷
اصغر نیروی رسمی سپاه بود و به حساب ظاهر و جثه اش نیروی حراست ... شاید در نگاه اول در همین حد به چشم می آمد و خیلی ها برایش فضای بزرگتری متصور نبودند، اما در دوران فرماندهی شهید همدانی به فرمانده وقت منطقه حلب وصل شد .
● او بود که ظرفیت وجودی اصغر را کشف کرد. وقتی دید اصغر توانمند است و برای هرچه که به او می سپارد از دل و جان مایه می گذارد، او را کنار خودش نگه داشت. مسئولیت لجستیک فرمانده وقت حلب به اصغر سپرده شد فرمانده اش می گفت: «اصغر! تو کنار من باش و هرجا کاری داشتم تو برام انجام بده. »
● اصغر نیرویی بود که هر فرمانده ای آرزویش را دارد. اگر کاری به او محول می شد، شب و روز برایش یکی می شد. دیگر زمان و مکان برایش معنا نداشت، فقط تلاش می کرد کارش را به نحو احسن انجام بدهد. همین هم حس اعتماد و آرامش فرمانده اش را تامین می کرد .
به وقت دلتنگی ۱۶:۳۶ زیتان حلب ۹۸/۱۱/۱۳
📎شادی روح فرمانده جبهه مقاومت سردار شهید حاج اصغر پاشاپور صلوات اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌷
اصغر نیروی رسمی سپاه بود و به حساب ظاهر و جثه اش نیروی حراست ... شاید در نگاه اول در همین حد به چشم می آمد و خیلی ها برایش فضای بزرگتری متصور نبودند، اما در دوران فرماندهی شهید همدانی به فرمانده وقت منطقه حلب وصل شد .
● او بود که ظرفیت وجودی اصغر را کشف کرد. وقتی دید اصغر توانمند است و برای هرچه که به او می سپارد از دل و جان مایه می گذارد، او را کنار خودش نگه داشت. مسئولیت لجستیک فرمانده وقت حلب به اصغر سپرده شد فرمانده اش می گفت: «اصغر! تو کنار من باش و هرجا کاری داشتم تو برام انجام بده. »
● اصغر نیرویی بود که هر فرمانده ای آرزویش را دارد. اگر کاری به او محول می شد، شب و روز برایش یکی می شد. دیگر زمان و مکان برایش معنا نداشت، فقط تلاش می کرد کارش را به نحو احسن انجام بدهد. همین هم حس اعتماد و آرامش فرمانده اش را تامین می کرد .
به وقت دلتنگی ۱۶:۳۶ زیتان حلب ۹۸/۱۱/۱۳
📎شادی روح فرمانده جبهه مقاومت سردار شهید حاج اصغر پاشاپور صلوات اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌷
روزی که آمد خواستگاری، رو کرد به مادر و گفت: _من مادر ندارم، میشه شما مادرم بشید؟ مادرش شد و مثل پسر خودش دوستش داشت. بعد از شهادتش همه او را با مادر شهید اشتباه میگرفتند. آنقدر مادر شهید صدایش زدند که بالاخره یک روز خودش هم شد مادرِ شهید...