نا نجیبان دورو عشق وصفا راکشتند
دردل خلق خدا مهر و وفا را کشتند
بادغلکاری و نیرنگ ودروغ وبه فریب
آیه آورده به دل عاطفه هارا کشتند
قوم بی شرم وحیابین چه نمودندبه خلق
که دراین دیرکهن شرم وحیا را کشتند
غیر مرغان خوش الحان که همه دربندند
بلبلی تازقفس گشت رهارا کشتند
بسکه بانام خدا دزدی وغارت کردند
نزد مردم حَرمِ دین ودعا راکشتند
رهبری تازه بناکرده و باحکم دروغ
که خداداده به ما شاه وگدارا کشتند
بت بیــــدادگرِ قوم سراپا نیرنگ
تا به لب راند سخن مردم مارا کشتند
تا خدایی دگر ازنو بتراشند ز کذب
رخنه درکعبه نمودند و خدا را کشتند
همه را کرده عذادار و به نیرنگ وفسون
صاحبان غم واندوه و عذارا کشتند
زاندم افتاد وطن دست شیاطین پلیـد
که همه مردم بی رنگ وریا را کشتند
کوهی ازدرد به ماهدیه نمودند ولی
هرکه آورد به لب نام دوارا کشتند
فهم یک عده بپاگشت که فریاد زنند
دردل حنجره هاحجم صدارا کشتند
حرف، بسیارو قلم خسته واین بی خردان
بهرِ کتــمان غــزل قافیـه هارا کشتند
مست و«شیدا» همه بودیم که شیخانِ دغل
سازِ ناکوک زده شورو نوارا کشتند
#شیدای_همدانی#برخیزدگرهموطنم_وقت_قیامست@SepehrAzadi