📚 #معرفی_کتاب این کهنه رباط را که عالم نام است
آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمیست که وامانده صد جمشید است
گوریست که خوابگاه صد بهرام است
به عبارت دیگر، جهان گورگاهیست عظیم، کارگاهیست که در آن از خاک رفتگان قالبهای تازه میسازند. اما قالبهایی که به طرزی خستگیناپذیر بازتولید همان الگوها و همان وضعیتهای پیشین هستند. از همین روست که خیام جهان را «کهنه رباط» و «صحرای عدم» میخواند. یا بزمی گسترده میداند که بر سر آن گدایان و شاهان خاک شده گرد میآیند و به عبارت دیگر سراسر نمایشی اندوهبار است میان دو عدم.
نمایشی که در آن هیچ چیز معنایی ندارد. نه بهشتی هست، نه دوزخی، نه معادی و نه بازگشتی به اصل و نه هیچ چیز دیگر. در اینجا خیام به ضرب ایجازی کوبنده و با بصیرتی انعطافناپذیر همه توهمات متافیزیکی را که انسان در طی اعصار و قرون ساخته و پرداخته، ویران میکند.(ص 54)
از جملهی رفتگان این راه دراز
باز آمدهای کو که به ما گوید راز؟
هان! بر سر این دو راهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمیآیی باز
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #پنج_اقلیم_حضور (بحثی دربارهی شاعرانگی ایرانیان)