چرخش روزگار بود یا طلوع ماه.
گرمی سبا بود یا نسیم باد.
دریا کبود بود یا دامن ساحل آرام و رام.
آمدنت سلام بود و بودنت قیام.
آنگاه که به صبح در شدی با زورق پگاه.
اینجا قلم شکست و دگر تاب نداشت طرح هیاهوی وجودت چنان شتافت
من چشم بودم و دریا مرا ربود
آنگاه که سیبی از درخت تنومندِ جاودانه گفت
گیریم که سیمای عقل را نشود دید ولیک،
بیتاب روی مه آلود آنکسم
که
#فریبا کند جهان و جهانی به عقل خویش.
در چرخش روزگار که مه و شمس و ساغر است
پرگار روزگار
#فریبا کند سپاه.
در هر نفس صنوبر هزارساله گفت
آنکس که فرّ و شوکت کیانی بهای اوست
در انجمن ثبت شده بانوی دشت هاست.
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿#ارسالی_دوست_عزیز_جناب_محاربی#همراه_همیشگی_کانال #تولد