〰️تمامِ فکرهایم را کرده ام ...
بهترین راه همین است ..
که یک شب زلزلهای بیاید..
قاره ی من را به قاره ی تو ...
نزدیک کند..
همان شب ...
من تنها جاده ی مانده...
تا رسیدن را بدوم...
و بدوم
و بدوم
صبح تو را ...
کنارِ خانه جنگلی کوچکی ببینم...
که بیقرارِ آمدنِ من ایستاده ای
با سرِ انگشتان مردانه ات ...
موهایِ سیاهم را پشتِ گوشم بزنی...
و با مهربانی بپرسی..
صبحانه نانِ محلی میخوری ...
با پنیر و گردوی تازه؟؟
@SazoChakameoKetab☘️🍀🍂☘️🍀🍂☘️🍀🍂☘️🍀🍂#نيكى_فيروزكوهى...