#نفوذ_فرهنگ_ايران_باستان_در_چين به نوشته
#كرونيكل، رويدادهای تاريخی که موجب بسط
فرهنگ ايرانی
در چين شده بود. تا جاییكه سال ٥٠ پيش از ميلاد، تقريبا
در همه
چين واژه ايرانیِ " ساتراپ " (نگهبان و پاسدار شهرستان و ايالت) را براي سران ایالتها بكار می بدند. مناسبات دیپلماتیک ایران و چین و داشتن سفیر دائم و مستقر
در پایتخت که
در پامیر (تاجیکستان امروز) و مناطق شمالی آن با ایران همسایه بود از سال ٢١٣ پیش از میلاد (زمان پادشاهی تیرداد یکم) برقرار شده بود. شمار اعضای سفارت ایران
در چین
در سال ٥١٦ میلادی ٩٠ تن ازجمله یک موبد زرتشتی بود و سفارتخانه ایران
در چین، گارد ایرانی داشت. آئین مانوی نیز از اواسط دوران ساسانیان
در غرب چین بطور وسیعی رواج یافته و
در دوران اشکانیان و ساسانیان، حجم مبادلات بازرگانی دو کشور همسایه چشمگیر بود. به دلیل همین دوستی بود که پیروز (فیروز) پسر یزدگرد سوم برای گرفتن کمک نظامی به چین رفته بود و متعاقب سقوط دولت ساسانی، هزاران ایرانی از طبقه اول جامعه به چین مهاجرت کردند و البته عده ای نیز به هندوستان رفتند و جامعه پارسیان هند را تشکیل دادند که مقاله هایی
در این خصوص نگاشته شد.
- تبادلات مذهبی میان دو کشور
در دورهٔ ساسانیان :
دین زرتشتی
در زمان ساسانیان به چین رخنه نمود. چینیان این آیین را هسیئن چیاو میخواندند. و نخستین آتشکده
در ۶۲۱ میلادی
در چین ساخته شد. با شکست ایرانیان از اعراب و کوچیدن پارهای از آنان به همراه خاندان ساسانی به این کشور، آیین مزدیسنا
در چین گسترش بیشتر یافت. این دین تا سدهٔ نهم میلادی
در این کشور زندهبود.
آیین دیگری که از ایران به چین راهیافت آیین مانوی بود. پس از سرکوب مانویان به دست ساسانیان، پیروان این آیین
در جهان پراکندهشدند و گروهی از آنان نیز به چین رفتند. مبلغ بزرگ مانوی
در این زمان مارآمو نام داشت. مانویان با خود به چین مینیاتور را بردند. همچنین بسیاری از اعتقادات و آیین های تذکیه نفس
در آیین کنفسیوس برگرفته از مانویت است.
مسیحیت نسطوری نیز که شاخهای از مسیحیت بود که ساسانیان از آن پشتیبانی مینمودند
در روزگار ساسانیان و دوره انوشیروان، از راه ایران به چین راهیافت.
🌿🍂🌿🍂- نام چین
در متنهای ایرانی :
در پارسی میانه کشور چین را چین، سین یا چینستان خواندهاند. این نام گاه با معنای جغرافیایی چین کنونی همگون نیست، برای نمونه
در برخی متنهای پهلوی، برای نمونه گزیدههای زادسپرم، مراد از چین ترکستان چین، به تقریب برابر با "سین کیانگ" کنونی بودهاست. این لغزش
در متنهای دورهٔ اسلامی نیز گاهی دیدهشده و برای نمونه هپتالیان، کوشان و سرزمینهای ترک نشین را چین و مردمان آنجا را نیز چینی خواندهاند.
در متنهای پارسی نخستین چین غربی ختن و بخشهای شمالی و شرقی چین نیز ختا خوانده شدهاند. (
در تاجیکستان نیز چین را ختن و ختای مینامند) بر همین سیاق دیوار چین را نیز
در متنهای کهن سد ختای نوشتهاند!
خود چینیان کشور خود را تونگو میخوانند. ریشهٔ نام چین به احتمال برگرفته از یکی از دودمانهای کهن چینی به نام دودمان چین میباشد. این نام یا به طور مستقیم، یا به واسطهٔ مردمان میان دو کشور ایرن و چین یا به واسطهٔ سانسکریت به پارسی میانه وارد شده و سپس به زبانهای اروپایی راه یافته است.
بنابراین نام بین المللی چین برگرفته از نام فارسی آن است که ایرانیان به آنها اطلاق میکردند.
@sazochakameoketab - نام ایران
در متنهای چینی :
رویدادنویسان چینی منطقهٔ درهٔ فرغانه را "دایوا" یا "دایوان" خواندهاند. ایران اشکانی و اشکانیان را نیز چینیان "انسی" یا "آن شی" خواندهاند. همچنین ایران
در روزگار ساسانیان نیز
در نزد چینیان بُسه یا پسه (پارسه) ثبت شدهاست که گویشی دیگر از واژهٔ پارس است.
- روابط چین با ایرانی نژادان پیش از ارتباط با دولت مرکزی ایران:
با اینکه شواهد موجود دربارهٔ وجود ایرانی نژادان
در مرزهای سیاسی کنونی چین به پیرامون هزارهٔ چهارم پیش از میلاد بازمیگردد، ولی نخستین تماسهای ثبتشده میان چینیان و ایرانیان به ۱۶۵ پیش از میلاد و همزمان با فرمانروایی دودمان "هان" بر این کشور باز میگردد.
در این زمان وقایعنگاران چینی از شکست یوئهچیهای ایرانینژاد از هونها خبر میدهند. یوئهچیها که
در آن زمان
در درون سرزمینهایی که امروزه
در حدود مرزهای چین قرار میگیرد میزیستند پس از پسرانده شدن به دست هونها به سوی غرب پیش روی کردند و سرانجام بخشهای شرقی ایران را گشودند و دولت کوشانیان را پدید آوردند، (بامیان افغانستان کنونی) که بازمانده های آن تمدن بزرگ همانا اقوام فارس زبان و شیعه مذهبِ هزاره های افغانستان هستند که بعدها با قبایل مغول ساکن تبت، درآمیختند.
چینیان که با هونها دشمنی داشتند و
در پی متحدی برای نبرد با آنان میگشتند سفیری را به نام چانگ چیان برای مذاکره با یوئهچیها به محل