〰"ما عید رفته بودیم اصفهان
و در اتوبوسی که میخواستیم به تهران برگردیم، آقایی صندلی کنارش را به خانمْ
سیمین تعارف کرد. آن دو کنار هم نشستند. بعد آمدیم خانه. صبح دیدم خانمْ
سیمین دارند آماده شوند بروند بیرون. من هم میخواستم بروم خرید. وقتی در را باز کردم، دیدم آقای آل احمد مقابل در ایستاده است. نگو اینها روز قبل قرار مدارشان را گذاشتهاند. روز نهم
آشناییشان هم قرار عقد گذاشتند. بعد همه را دعوت کردیم
و در مراسمشان فامیل
و همهی نویسندگان بودند. صادق هدایت هم بود. بعد آنها خانهای اجاره کردند
و رفتند سر زندگیشان"
@SazoChakameoKetab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#نحوه_آشنایی_جلال_و_سیمین #اززبان_ویکتوریا_دانشور ✨