#ویدئو#الکی #محسن_نامجواز آمدنم هیچ معلوم نشد
(یک نمای الکی ، یک نقاب الکی! )
این جان نزارم هیچ پالوده نشد
(یک فضای الکی ، یک فضای الکی!)
از سطح خرافه این زبانم نگذشت
(یک صدای الکی ، یک صدای الکی!)
گل یافته شد ، به دست من پوچ نشد
(یک هوای الکی ، یک هوای الکی!)
از آمدن و رفتن ما سودی کو
(یک هبوط الکی یک سقوط الکی!)
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم,
مأمور که گرفت مارا بابا خیط نشد به خدا
(به خدای الکی ، یک به خدای الکی!)
خر از سر شحنه یک نمد ساخت ولی
(یک کلای الکی ، یک کلای الکی!)
سرتاسر صحنه آش نذری بود
(نیت های الکی ، نیت های الکی!)
یک هفته به من مرخصی میدی؟
(لذتای الکی ، لذت های الکی!)
با اون گلای پائولو روسی حال کردم
(یک گلای الکی ، یک گلای الکی!)
دست پخت عشقم قرمه سبزی بود
(سبزیای الکی ، سبزیای الکی!)
وای دهه ی چهل خیلی باحال
(نوستالژیای الکی ، تالژیای الکی!)
ایام قدیم مردونگی بود
(هیبتای الکی ، هیکلای الکی!)
وقتی بچه بودیم نونه خونگی بود
(مزه های الکی ، مزه های الکی!)
مردا حالا دیگه فقط سبیلشو دارن
(سبیلای الکی ، سبیلای الکی!)....
و....
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂