#لیلی_گلستان (تقوی شیرازی)
#مترجم و نگارخانهدار ایرانی، و عضو کانون
#نویسندگان ایران است. وی دختر ابراهیم
گلستان و فخری
گلستان و خواهر کاوه
گلستان است.
در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۳ جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه (نخل آکادمیک) توسط سفیر دولت فرانسه در تهران به
لیلی گلستان اهدا شد.
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 لیلی گلستان در ۲۳
#تیر ۱۳۲۳ در تهران بهدنیا آمد. پدرش ابراهیم
گلستان در آن زمان کارمند شرکت نفت بود.با منتقل شدن پدر به آبادان،
لیلی دوران خردسالی خود را در آن شهر گذراند و در همین شهر به مدرسه رفت و در همانجا بود که برادرش کاوه به دنیا آمد. در همان سالهای نخست تحصیل ابتدایی به تهران بازگشتند.
ابراهیم
گلستان با انتشار کتابها و ساخت فیلمهایش به مرور به شهرت میرسد و خانهٔ خانوادهٔ
گلستان به مرکز رفتوآمد بسیاری از هنرمندان و نویسندگان آن دوران تبدیل میشود.
لیلی گلستان از همین دوران به تفاوت زندگیای عجین با فرهنگ و هنر آشنا میشود.
گلستان خود در این باره مینویسد: «آن خانه تبدیل شد به مرکز فرهنگی هنری تهران. همه نقاشها و نویسندهها و شعرا جمعهها خانهٔ ما بودند. آلاحمد، چوبک، پرویز داریوش، اخوان ثالث، بعدها یدالله رؤیایی، فرخ غفاری، جلال مقدم، سیمین دانشور و گاهی جوانترها مثل بیضایی، سپانلو یا احمدرضا احمدی. من هم تماشاگر یک تئاتر بزرگ بودم.»
تا کلاس نهم دبیرستان در تهران تحصیل کرد و سپس راهی فرانسه شد تا در مدرسهٔ شبانهروزی توسط راهبههای دومینیکن اداره میشد تحصیل کند. بعد از یک سال تحصیل در این مدرسه به پاریس رفت و سه سال هم در پاریس درس خواند. این سالهای اقامت و تحصیل در پاریس به دلیل دوری از دوستان و خانواده بر وی آسان نگذشت. ولی از دستاوردهای این دوران اقامت در اروپا، علاوه بر دسترسی داشتن به رویدادهای سینماییای چون جشنوارهٔ ونیز، دیدار و آشنایی با سینماگرانی چون تارکوفسکی، گدار، و تروفو بود. او در خاطراتش چنین مینویسد: «یک بار پدرم برای کار استودیویش به پاریس آمد و یک روز به من گفت که امروز با چند فرانسوی قرار ناهار دارد و مرا با خودش برد. من هیجده، نوزده سال داشتم. وقتی به رستوران رفتیم. پدرم آن دو فرانسوی را به من و من را به آن دو معرفی کرد: دخترم
لیلی. مسیو ژان لوک گودار، مسیو فرانسوا تروفو! من بهتزده و حیرتزده زبانم بند آمده بود.»
در بازگشت به ایران به عنوان طراح پارچه در کارخانجات پارچهبافی مقدم استخدام شد. پس از بیرون آمدن از آنجا در ۱۳۴۵ به سازمان تازه تأسیس تلویزیون ملی ایران رفت و به عنوان طراح لباس استخدام شد. پس از مدت کوتاهی به مدیریت برنامهٔ کودکان و نوجوانان برگزیده شد.
◾️ #فعالیتهای_ادبی تلویزیون را نیز پس از هفت سال فعالیت ترک کرد و به نوشتن در روزنامهها و مجلات و ترجمه روی آورد. با ترجمهٔ زندگی، جنگ و دیگر هیچ، اثر اوریانا فالاچی، بهعنوان مترجم به مطرح شد. به مدیریت خانهٔ صادق هدایت برگزیده شد که در سال ۱۳۵۶ استعفا داد.
🔸کتابفروشی و نگارخانهٔ
گلستاندر ۱۳۶۰ در گاراژ خانهاش کتابفروشی
گلستان را دایر کرد. این کتابفروشی بهزودی معروف شد و نویسندگان و شعرایی نظیر احمد شاملو، محمد زهری، احمد محمود، علیاکبر سعیدی سیرجانی، عبدالحسین نوایی و بسیاری دیگر مرتب به آنجا میرفتند.
در ۱۳۶۸ کتابفروشی را به نگارخانه هنرهای تجسمی با نام نگارخانه
گلستان تبدیل کرد. این نگارخانه با نمایش آثار سهراب سپهری، که متعلق به خانوادهٔ
گلستان بود، کار خود را آغاز کرد. این افتتاحیه این نگارخانه با استقبال زیادی روبهرو شد.
نگارخانهٔ
گلستان هنوز دایر است و جزو نگارخانههای سرشناس ایران محسوب میشود.
🔹بنیاد کاوه
گلستانپس از مرگ برادرش کاوه
گلستان در عراق،
لیلی به همراه تنی چند از دوستان کاوه بنیاد کاوه
گلستان را تأسیس کرد و جایزهٔ کاوه
گلستان به دبیری او هر سال به عکسهای خبری برگزیده شده توسط هیئت داوران بنیاد اهدا میشود.
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂