#لیلی جان! #پائیز از شرمِ گونههایت آغاز میشود وقتی بوسههای آوارهام در غارِ یک دلتنگی هزارساله به رسالت میرسند! در تقویم تنهاییام تمامِ فصلها پائیزند و هر #جمعه بغض بیحوصلهایست که بیوقفه میشکند تا باران و خیسی خیابان را برای شاعرانهای دیگر مهیّا کند یادم نمیآید در انتهای کدام یک از شعرهایم آمدی فقط یادم هست پائیز بود و بوسههایم دیگر آواره نبودند!