از پنجرهٔ اتاقم نور صبحگاهی خورشید تابید
و سکوت را همچون آهنگ سحرآمیزی شکست...
هنوز هم خورشید اول روی خانهٔ ما میتابد، چون خانهمان شمالی است...
هنوز هم بوی گلهای یاسمن حیاط خانه را فرا میگیرد...
هنوز هم گنجشکها روی درخت پرتقال لانه میسازند و به کسی کاری ندارند و آزاری نمیرسانند...
هنوز هم پدرم با گامهای خود از پلههای چوبی پایین میآید و پله را با گامهای خود میلرزاند...
هنوز هم آن طرفِ زمین، هر روز صبح، یک عروس و داماد با آبی که از میان دندانهای شیر سنگی خانهٔ ما فرومیریزد، صورتشان را میشویند .
#غسان_کنفانی@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂