آنقدر می نویسم شعر از لجن بر آید
تا بوی کبریا از خاک عفن بر آید
شاید تنی درخشان از پیرهن برآید
دست ازطلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
عادت به داغ دارم؛ خوب است حس پر پر
دل سوخته ام ولی باز؛ اتش فشان بیاور
ققنوسم و در اتش،بهتر که شعله ور تر
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز اتش درونم دود از کفن بر اید
بوی جسد گرفتم، بوی بد خیابان
عطرت کدام دنیاست،ای باغ بعد باران؟
بعد از کدام عصری؟پشت کدام دوران؟
#علیرضا_آذر@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂