{{{رسم و آیینِ
#باده_نوشی #بانوان در عهد
#تیمور_لنگ }}}
// حرام کـــــرد خداوند باده را، چو عـــــــرب
// ز خشک مغــزی، در باده بی ادب گشتند
// عجم سزد که بنالد از عـــــرب، که عجم
// ز خشک مغزیِ اعراب، خشک لب گشتند
#کلاویخو در
#سفرنامهٔ_خود از
#بزمی که
#همسر_میرانشاه (فرزند ارشد تیمور) آماده ساخته بود یاد می کند که این سفیر نیز درآن شرکت داشته است:
...... این سور در چادرهایی بسیار پرشکوه و مجلل که شاهزاده خانم در آنها اقامت داشت برپا گشت. چون به چادر او نزدیک شدیم، دیدیم که در فواصل مختلف بسیاری
#کوزه_های_شراب گذاشته اند. به مجرد آنکه رسیدیم، بفرمان شاهزاده خانم بحضورش مشرف شده و در
#شاه_نشینی در برابر شاه نشینی که وی نشسته بود، نشستیم که بر بالای آن سایه بانی بود. در برابر او سه یا چهار تشک کوچک بر روی هم انباشته بودند که شاهزاده خانم هرگاه می خواست به آنها تکیه می کرد و می آرمید. دیدیم که شاهزاده خانم تقریبا چهل ساله است و خوش سیما و فربه. در برابر او بر زمین کوزه های شراب بسیاری که از آن یاد کردیم و نیز نوشابه ای که خاص
#تاتاران است و از
#شیر_مادیان تخمیر شده و آمیخته با شکر میسازند و در کوزه ها می ریزند، وجود داشت. چند مرد هم در آنجا حضور داشتند. همچنین گروهی سرود خوانان که بهمراه خواندن با آلات موسیقی آهنگ می نواختند. پیش از اینکه به نزدیک رفته و به شاهزاده خانم معرفی شویم، حاضران دست به شراب برده بودند. رسم و عادت در اینگونه مهمانی ها چنین است:
یکی از بزرگان که به سالخوردگی رسیده و با تیمور نسبت دارد بهمراه دو جوان که آنان نیز از اقوام پادشاه هستند، با همدیگر پیش می آیند که شراب به شاهزاده خانم تعارف کنند و سپس به دیگر مهمانان مجلس. هر یک از خدمتکاران به یک دست پارچه ای سفید که به منزلهٔ دستمال سفره است دارد و در دست دیگر در سینی کوچک مسطح نیز پیاله های زرین کوچک که با شراب پُر گشته بود. آن بزرگ سالخورده و دو نوجوان هر یک پیاله ای را که خدمتکاران بر سینی کوچکی نهاده اند، می گیرند و هرسه به آنجا که شاهزاده خانم نشسته است نزدیک می شوند و جام را با
#دستمال_سفید (دستمال سفره) می گیرند تا دستشان به فلز آن نخورد! بار دیگر درست در برابر شاهزاده خانم یا خانمی از ملازمان او زانو می زنند و جام را به وی تقدیم می کنند. اینکار که پایان یافت آن تعارف کننده از جای بر می خیزد و همچنانکه رعایت ادب کرده که مبادا پشتش به خانم بسوی خانم بگردد و همچنان عقب عقب با سینی در دست به جای نخست خویش باز میگردد. آنگاه در همانجا زانوی راست بر زمین زده و صبر میکند تا خانم، جام را سر کشد و سپس از جای بر می خیزد و خرامان خرامان می رود تا جام را بگیرد. آن خانم نیز جام را در سینی طلایی می گذارد و ساقی بار دیگر به شیوه قبل و درحالیکه رو به خانم دارد پس پس برمیگردد.
این شیوه میگساری در کوتاه زمان به پایان نمی رسد، بلکه مدت های مدیدی طول می کشد! و همه خانم ها بی آنکه خوراکی بخورند، می نوشند!! گهگاه یکی از این خانم ها به ساقی که دربرابرش ایستاده است و پیاله پُر بدست دارد، دستور می دهد تا خودش آنرا سر بکشد! ساقی نیز ناچار سینی را بر زمین نهاده و جام را لاجرعه سر می کشد. آنگاه جام را واژگون می گیرد که نشان دهد قطره ای از آن نمانده است و اینگونه لاف میزند که با چه اشتیاقی شراب می آشامد و چه مقدار شراب می تواند بنوشد. خانم ها نیز از دیدن این منظره قهقهه مستانه می زنند.
پس از اینکه زمان میگساری طولانی شد، خانم بزرگ (همسر تیمور) نیز که حضور داشت، دستور داد تا ما سفیران پیش رویم و با دست خودش شراب بما تعارف کرد! و اصرار کرد تا مرا به میگساری وا دارد. اما من خودداری می کردم. (پدرسوخته دروغ میگه!
😊 ) بدشواری میتوانست بپذیرد که من هرگز لب به شراب نیالوده ام. در نهایت چون میگساری به درازا کشید، بسیاری از مردها که دربرابر شاهزاده خانم نشسته بودند، مستی نمودار ساختند و برخی هم بکلی از خود بیخود گشته بودند. این حال آنان، بدیدهٔ خودشان شاهدی است از مردی و هیچگاه سور و جشنی را کامل و تمام نمی دانند، مگر آنکه گروهی بسیار از حاضران، سیاه مست شوند!!
پی نوشت:
بنابه تجربه شخصی، که یک میگساری در جشن ازدواج دختر مرحوم غلام اف در تاجیکستان (وزیر راه) مهمان بودم، (مجلس مردانه) تقریبا همچین مراسمی ولی بدون تشریفات آنچنانی داشتند و بخصوص تعارف بسیار کرده (زور و البته جوگیری مهمان) و بر سیاه مست شدن اصرار داشتند که مخلص نیز با وجود پرهیزکاری و شیرازی بودن!! یک شبانه روز بیهوش بودم. شاید دوستان تاجیک حاضر بتوانند به چگونگی مراسم این بزم ها گواهی دهند.
ــــــــــــــــــــ با سپــــــــاس ـــــــــــــــــ علی سجــــــــادی ـــــــــــــــــــــ
بن مایه: سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، ص۲۴۵
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂