#ماکس_وبر، قدرت را امکان تحمیل اراده فرد بر رفتار جمعی دیگر می خواند و
#لرد_راسل که رساله ای شيوا درباره قدرت دارد عشق به قدرت را، در وسیع ترین معنای کلمه، میل به پدید آوردن آثار مورد نظر در جهان بیرونی می داند.
#دوژورتل فرانسوی معتقد است قدرت هم ضرورت اجتماعی است و هم تهدید اجتماع و
#گالبرایت می گوید قدرت می تواند امری شوم و زیانبار باشد. اما وجودش ضرورت اجتماعی است.
#نیچه، شهوترانی، قدرت خواهی و خودخواهی را سه شر بشر می داند و از آن میان به قدرت بیشتر نیش می زند که قدرت خواهی زمین لرزه ای است که پوسیده ها و پوکها را می شکافد و از هم می درد.
#رازگونه بودن قدرت که در تخیل ها گاه با شمشیری آخته و اسبی شیهه زن خود را نشان می دهد و گاه به شکل قصرها و کاخ های بزرگ و تخت های بلند، آن گونه است که بخش بزرگی از ادبیات جهان در تقابل با آن شکل گرفته تا آن جا که سارتر، ادبیات را فریادی علیه قدرت می خواند و آن
#شاعر_خراسانی معاصر معتقد بود که شاعران همیشه
#بر_سلطه بوده اند و نه با سلطه. از سویی دیگر نیز می توان به راز قدرت نزدیک شد و آن در تعریف تراژدی است که معمولاً وقتی اوج می گیرد که آدمی در قدرت است. هرچه رستم بزرگ تر، تراژدی وجود او وقتی بر مرگ سهراب می گرید، عمیق تر...
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #کشته_گان_بر_سر_قدرت #مسعود_بهنود انتشارات:
#علم، تهران 1377
صفحه: 12 - 13