#رُز_سفید_پای_چوبهی_دار
📘#داستانی_از_امید_و_مبارزه#یادمان #داستانهای_جنگ_جهانی_دومدر سال ۱۹۴۲،
#جنگ_جهانی_دوم به اوج خود رسیده بود. در مونیخ، مرکز قدرت نازیها اما گروه کوچکی سربرآورد که با وجود عمر کوتاهش آغازی بر یک پایان را کلید زد؛
در ۲۷ ژوئن ۱۹۴۲، گروهی از دانشجویانِ دانشگاه "لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ" تحت نظر استادشان «کورت هوبر»، یک جنبش غیرخشونتآمیز علیه نازیها را آغاز کردند. هوبر و دو دانشجوی ثابت قدم به نام
های "آلکساندر اشمورل" و "هانس شول"، اعضای این گروه کوچک بودند. شیوهی مبارزهشان، انتشار اعلامیه و بیانیههایی عمومن به قلم هوبر بود که از سوی این دو دانشجو در باجه
های تلفن قرار میگرفت یا به شکل ناگهانی از پلهها بر سر دانشجویان ریخته میشد. در این اعلامیهها از مردم خواسته میشد که علیه
#هیتلر به مقاومت برخیزند یا اگر نمیتوانند به مخالفت بپردازند.
تا چند ماه بعد اعضای این گروهِ مقاومت فکری به ۳۵ نفر رسید؛ ویلی گراف، کریستف پروبْسِت و سوفی شول(خواهر هانس) از معروفترین اعضای گروه شدند. با هدف آگاهیبخشی به شهروندان و آزادسازی آنها از زیر یوغ نازیها، فعالیت این گروه شدت گرفت اما در پی فرستادن بیانیهها به استان
های دیگر از جمله کُلن و اشتوتگارت، جستوجو برای شناسایی آنها نیز شدت یافت. در این ایام، سوفی از ترس در تختخواب برادرش میخوابید.
از ژوئن ۱۹۴۲ که این گروه پا گرفت، تا فوریهی ۱۹۴۳، شش جزوه از سوی آنها در ۱۵ هزار نسخه چاپ شد. در ۱۸ فوریهی ۱۹۴۳ سوفی و هانس جزوهی ششم خود را در ۱۷۰۰ نسخه با پیام سرنگونی هیتلر، از بالای پلهها بر سر دانشجویانی ریختند که از کلاس درس خارج میشدند. وقتی به بالای پلهها دویدند سوفی که وحشتزده بود، متوجه شد تعدادی از اعلامیهها را هنوز در دست دارد. اعلامیه
های باقیمانده را دوباره بر سر دانشجویان ریخت اما از سوی خدمهی دانشگاه دیده شد و بهفوریت به گِشتاپو خبر دادند. هانس که رونوشت اعلامیه را در جیب داشت، تلاش کرد، آن را ببلعد اما دیگر دیر بود و اعلامیه هنوز در دهانش بود که دستگیر شد.
همان روز دادگاهِ اضطراری خلق تشکیل شد؛سوفی و هانس شول به همراه کریستف پروبْسِت از سوی رولاند فرایسلر(قاضی بدنام نازی) در حالی که دادگاهشان به وسیلهی رادیو پخش میشد، محاکمه و به اعدام با گیوتین محکوم شدند. صدای بریدهی سوفی در رادیو به گوش میرسید:
«بلاخره کسی باید شروع کند. آنچه را که ما نوشتیم و گفتیم مورد اعتقاد بسیاری دیگر است اما آنها فقط جرات نمیکنند که خودشان را ابراز کنند!» در مابین سخنان سوفی، صدای رولاند فرایسلر، این قاضی مخوف مستمر به گوش میرسید که با میکوشید اندیشه را سرکوب میکرد. فرایسلر با رفتاری متعصبانه به همراه داد و بیداد، دادگاه را به نمایشی در رادیو تبدیل کرده بود؛ نمایشی که باید متهم و مخاطب رادیویی را از نظر روانی فریب میداد تا به نقطهی آخر که
#اعدام بود، برسند.
چهار روز بعد این بیدادگاه، در ۲۲ فوریه، حکمِ اعدام سوفی و هانس به همراه کریستف پروبسِت به دلیل خیانت به خلق در زندان استادلهایم با گیوتین اجرا شد. آخرین سخنان سوفی، این دختر سر زنده و سرشار از شوق چنین بود:
«چگونه میتوان انتظار داشت که عدالت حاکم شود وقتی به سختی یک نفر حاضر است خود را در راهِ هدف صالح وقف کند؟! مرگ من چه اهمیتی دارد اگر هزاران نفر از طریق من بیدار شده و اقدام به عمل کنند؟»
پس از اجرای احکام گروه رز سفید، یک نسخه از جزوهی ششم آنها به دست هلموث جیمز، حقوقدان آلمانی به انگلستان منتقل شد. دو ماه بعد و به یادشان، میلیونها نسخه از جزوهی ششم با تیتر "آخرین مانیفست دانشجویان مونیخ" از سوی هواپیماهای آمریکایی بر روی شهر مونیخ ریخته شد و امروز هم در حیاط دانشگاه مونیخ، نسخههایی از اعلامیه
های آنها با جنس برنز بر روی زمین نصب شده است.
اما سرنوشت رولاند فرایسلر، قاضی دادگاه چه شد؟ او که سردیس هیتلر را همواره در دادگاهش نگاه میداشت، پنج هزار نفر را به اعدام محکوم کرد! در ۳ فوریهی ۱۹۴۵ هواپیماهای آمریکایی دفترهای دولتی برلین را بمباران کردند. او در دفترش مشغول کار بود، با شنیدن صدای آژیر، دستور لغو جلسه و انتقال متهمان به پناهگاه را داد اما خود ایستاد تا پروندهها را جمع کند. بمبی به دفترش در ساختمان دادگاه خورد و زیر آوار کشته شد. زمانی که جنازهی فرایسلر را از زیر آوار بیرون کشیدند، هنوز پروندهای از متهمان زیر بغلش بود! امروز، بر سنگ قبر او، نام دیگری حک شده چرا که او را در قبر پدر زنش دفن کردند و نامش را بر قبر نیاوردند.
همینکه جزوهی برنزی رُز سفید پس از ۷۰ سال، هنوز بر روی زمین دانشگاه مونیخ میدرخشد و رولاند فرایسلر قبری از خود ندارد، درسی بس عجیب از تاریخ است.
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#ساسان_آقائی