#امیدمردی در
#قاهره خواب می بیند که برای
#رهایی از
#فقر باید به
#اصفهان برود و آنجا بخت خود را آزمایش کند.
او عازم اصفهان می شود,
#داروغه_ی_شهر دستگیرش می کند و او ماجرای خوابش را تعریف میکند. داروغه به طعنه میگوید؛
مردک من سه بار خواب دیدم که در حیاط خانه ای در قاهره در جوار درخت انجیر و .. گنجی نهفته است و هیچکدام را جدی نگرفته ام, آنوقت تو این یاوه ها را جدی گرفته ای؟!
سپس به او پولی می دهد و می گوید گورت را گم کن و دیگر اینجا نبینمت.
مرد قاهره ای به دیار خود بازمی گردد, پای درخت انجیری که در حیاط خانه اش است را میکند و گنج را صاحب میشود.
#بورخس این داستان را تعریف میکند تا عبارت
#کافکا برای ما تداعی شود؛
#امید فقط برای
#نا_امیدان وجود دارد.
برای کسانی که هیچ چیز ندارند,
برای ناامیدانی که محکوم به امیدواری هستند.
آنان که چاره ای جز امیدوار بودن ندارند.
داستان
بورخس مرزها را در می نوردد, از قاهره به اصفهان و از خیال تا واقعیت.
تا نمونه ی درخشانی باشد از
#رئالیسم_جادویی .
حکایتی که
#واقعیت و
#خیال را در هم می امیزد و خاطرنشان می سازد که
#خوابها #تعبیر_می_شوند مادامی که آنها را جدی بگیری.
#رویا_ها محقق می شوند مادامی که آنها را فرونگذاری.
هرچند که واقعیت به گونه ای مهلک ناامید کننده است, اما از یاد نبریم که ما محکوم به امیدواری هستیم.
#مارکس در نامه ای به یکی از دوستانش می نویسد؛ شرایط نومیدوار جامعه ای که در آن زندگی میکنم, مرا آکنده از امید می سازد.
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#بورخس