■ نامهای به آیندگان
«راستی که در دورهی تیره و تاری زندگی میکنم:
امروزه فقط حرفهای احمقانه بیخطرند؛
اخم بر چهره نداشتن، از بیاحساسی خبر میدهد،
و آنکه میخندد، هنوز خبر هولناک را نشنیده است.
این چه زمانهییست
که حرف زدن از درختان عین جنایت است؟
وقتی از این همه تباهی چیزی نگفته باشیم!
کسی که آرام به راه خود میرود گناهکار است!
زیرا دوستانی که در تنگنا هستند دیگر به او دسترس ندارند.
این درست است: من هنوز رِزق و روزی دارم،
امّا باور کنید، این تنها از روی تصادف است.
هیچ قرار نیست از کاری که میکنم نان و آبی برسد،
اگر بخت و اقبال پشت کند، کارم ساخته است.
از قدیم گفتهاند: بخور، بنوش و از آنچه داری بهره بگیر؛
امّا چطور میتوان خورد و نوشید
وقتی خوراکم را از چنگ گرسنهیی بیرون کشیدهام
و به جام آبم تشنهای مستحقتر است؟
امّا با همهی این حرفها باز هم میخورم و مینوشم.
من هم دلم میخواهد از روی خِرد زندگی کنم،
در کتابهای قدیمی آدم خردمند را چنین تعریف کردهاند:
از آشوب زمانه دوری گرفتن و این عمر کوتاه را
بیوحشت سپری کردن
بدی را با نیکی پاسخ گفتن
آرزوها را یکایک به نِسیان سپردن
این است خردمندی.
امّا این کارها بر نمیآید از من.
راستی که در دورهی تیره و تاری زندگی میکنم.
در دوران آشوب به شهرها آمدم؛ زمانی که گرسنگی بیداد میکرد.
در زمان شورش به میان مردم آمدم و به همراهشان فریاد زدم.
عمری که مرا داده شده بود بر زمین چنین گذشت.
خوراکم را میان سنگرها خوردم خوابم را کنار قاتلها خفتم،
عشق را جدّی نگرفتم و به طبیعت دل ندادم.
عمری که مرا داده شده بود بر زمین چنین گذشت.
در روزگار من تمام راهها به مرداب ختم میشدند،
زبانم مرا به جلّادان لو میداد،
زورم زیاد نبود، امّا امید داشتم،
که برای زمامداران دردسر فراهم کنم!
عمری که مرا داده شده بود بر زمین چنین گذشت.
توش و توان ما زیاد نبود مقصد در دوردست بود.
از دور دیده میشد امّا من آن را در دسترس نمیدیدم.
عمری که مرا داده شده بود بر زمین چنین گذشت.
آهای آیندگان! شما که از دل توفانی بیرون میجهید
که ما را بلعیده است،
وقتی از ضعفهای ما حرف میزنید یادتان باشد،
که از زمانهی سخت ما هم چیزی بگویید.
به یادآورید که ما بیش از کفشهامان کشور عوض کردیم،
و میدانهای جنگ طبقاتی را با یأس پشت سر گذاشتیم،
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود.
این را خوب میدانیم:
حتی نفرت از حقارت نیز آدم را سنگدل میکند.
حتی خشم بر نابرابری هم صدا را خشن میکند.
آخ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم
خود، نتوانستیم مهربان باشیم.
امّا شما وقتی به روزی رسیدید
که انسان یاور انسان بود،
در بارهی ما با رأفت داوری کنید!»
#برتولت_برشت@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂