اغلب دانش اموختگان علوم انسانی (غیر از فلسفه خوانده ها) در مواجهه با نیچه دچار سوء برداشته هایی میشوند که مهمترین انها درباره موضوع "زن" است.
البته سوء فهم درباره
#نیچه، گویی بدل به یکی از مقدرات فلسفه نیچه شده است. بی سبب نبود که بعد از نیچه، نخستین کسانی که او را جدی گرفتند، اهل ادبیات بودند و زبان شاعرانه نیچه مورد توجه ایشان قرار گرفت. در حقیقت واپسین کسانی که به نیچه ی فیلسوف توجه نشان دادند، فیلسوفان بودند و این توجه دیرهنگام فیلسوفان پس از گذشت نیم قرن از مرگ نیچه توسط
#هایدگر کلید خورد. اما هایدگر سرآغاز این التفات بود و بعداز ان، هیچ فیلسوفی در پروژه فلسفی خود نتوانست بی توجه از نیچه به فلسفه ورزی اشتغال یابد.
اما برغم این میزان توجه فلسفی به نیچه، هنوز در ایران اهل ادبیات و علوم انسانی، بر همان سیاق هستند و کمتر راهی به ساحت فلسفه ورزی او می یابند.
از جمله این موضوعاتی که در بین غیر فلسفه خوانها به شدت مورد سوء فهم قرار گرفته، موضوع زن است.
نیچه درباره زن جملات متعددی دارد، اما بنابر اعتراف اغلب نیچه پژوهان و فیلسوفان پس از او (مانند هایدگر و دلوز) این دو جمله از همه مهمتر و البته معروفتر است:
۱- به سراغ زنان ميروي؟ تازيانه را فراموش مكن!
۲- اگر حقیقت زن باشد؟
خوب. نیچه در کنار این جملات به ظاهر زن ستیزانه، جملات و کلماتی ستایش امیز نیز درباره زنان دارد.
فی المثل میگوید:
۱- آدمي را توان آن نيست كه دربارة زنان به اندازة كافي والا بينديشد: اما اين سبب آن نميشود كه دربارة ايشان به نادرستي انديشه كند.
۲- زن كامل نسبت به مرد كامل، گونهاي والاتر است: و چيزي به مراتب نادرتر.
آیا نیچه درباره زنان دچار تناقض گویی شده است؟
به گمانم نه!
نیچه هرگاه درباره "حقیقت" میخواهد سخن بگوید، از استعاره زن سود میبرد و ستیز و کنایه هایش به «زن» درواقع کنایه های او به نظریه های حقیقت است.
اما انجا که حقیقتا (و نه متافوريك) درباره زنان سخن میگوید، از تجربیات شخصی خویش بهره میبرد و تحلیل هایی روانشناختی عمیقی از زنان ارائه میدهد.
نظریه نیچه درباب حقیقت، پیوند عمیقی با مفهوم «مرگ خدا» و «تبارشناسی اخلاق» او دارد.
نیچه حقیقت را ناحقیقت میداند. او بر این باور است که در عصر جدید و با مرگ خدا و همه ارزشها، حقیقت نیز به مجموعه تأویلها تقلیل یافته است و در واقع انچه وجود دارد نه حقیقت، بل تأویلهایی از هستی است.
نیچه وقتی از مقوله شناخت سخن میگوید، از استعاره زن استفاده میکند. «حقیقت، زن است» حقیقت مانند زنان هر لحظه به رنگی جلوه میکند. از همینرو حقیقت جز به تأویل (که کنش فعال ادمی است) و تازیانه های تأویل کننده، به دید نمی آید. لذا میگوید وقتی سراغ زن (حقیقت) میروی، تازیانه (تأویل) را فراموش مکن.
با این وصف درباره وجود تناقضها در کلمات نیچه درباره زن دو نکته را نیز باید مد نظر داشته باشیم.
نخست اینکه نیچه فیلسوف «زبان باز» است. با کلمات بازی میکند و معانی عمیقتری بدانها میبخشد. از همینرو بسیار پارادکسیکال سخن میگوید. گاه از چیزی تعریف میکند، ولی در واقع بدگویی میکند.
و گاه از چیزی
#بد میگوید، اما در حقیقت
#مدح میکند.
دو دیگر اینکه دلیل تناقضات کلمات او، به واسطه تغییر در موضوع است. چنانکه درباره زن گفتم. در واقع وقتیکه او از زن با خشونت سخن میگوید، درباره «حقیقت» حرف میزند و این با ان کلمات لطیف درباره زنان، هیچ تناقضی ندارد.
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🔹🔹🔹🔹🔹