«تنها صداست که میماند!»
#اسد_آبشیرینیاینکه
#فروغ گفته است:
«تنها صداست که میماند»، چندان حرف دقیقی نیست! من الآن پس از سالها از درگذشتِ مادرم، هر چه به ذهنم فشار میآورم که زنگِ صدایش برایِ خودم زنده کنم نمیتوانم!
«صدا» بجز آنکه ضبط شود هرگز
«نمیمانَد». خاطره و تصویر ذهنی چرا ولی تصوّرِ
«صدا» مشکل است. چون صدا پخش میشود در فضا و محو میشود، میشود از جنسِ زمان. اگر کسی توانست زمان را بستهبندی کند و به یادگار بگذارد، صدا را هم میتواند. پس تکلیفِ این شعرِ فروغ چه میشود؟ میبینید که شعرِ ماندگاری است!.. نهایت راهی بهجزین نداریم که
«صدا» را در اینجا از مقولهی
«شنیدنیها» ندانیم، چرا که هر صدایی نه شنیدنی است و نه هم
«ماندنی»! فکر میکنم بهروزترین تفسیری که از
«صدایِ فروغانه» میتوان داشت، همان تعبیرِ
«باختینیِ» کلمه باشد. در حقیقت صدا اینجا همان اندیشه، دیالوگ و
«نقشی است کز ما بازماندِ» #سعدی است. و آنجایی که میگوید:
«هر کس به زمانِ خویش بوده است
من سعدیِ آخرالزمانم»، دارد به همان چیزی اشاره میکند که فروغ از آن با عنوانِ
«صدا» یاد کرده است:
«نگاهِ نو به هستی و انسان»! وگرنه
«سروصدا» که تا دلت بخواهد زیاد است، اگر قرار بود هر
«سروصدایی» بماند، آنوقت بهواقع گوشی
«نمیماند» که از کری، آنها را بشنود. نه! یقیناً هر صدایی ماندگار نیست! و اصولاً
«صدای باختینی»یک امرِ شنیدنی نیست، وجهی از
«بودن و شدن» است. نوعی شیوهی زیستِ هستیشناسانانه! دقیقاً
باختین آنجایی که از
«صدا» صحبت میکند، منظورش همین چیزی است که در شعرِ فروغ آمده! او میگوید داستایوسکی در رمانهایش مراعاتِ
«صداها» را میکند، داستایوسکی،
«تکصدا» چون تالستوی نبود. در توضیح باید گفت که ما زمانی خود،
«صاحبِ صدا» خواهیم شد که در درونمان صداهای
«دیگر» را پرورانده و شنیده باشیم! وگرنه همان
«بیصدایی» بِه! و این کارِ سختی است! اوّلین جایی که من مفهومِ صدا را به این معنای باختینیاش در پژوهشهای دانشگاهی دیدم، کتابِ
«ادوارِ شعرِ فارسیِ» شفیعیکدکنی بود! نمیدانم خودش حواسش بود به
باختین یا نه -ولی از آنجایی که فرمالیستهای روس را میشناخت بعید میدانم متأثر از آنها نبوده باشد-، جایی که میگوید: وقتی گوشمان را به پُشتِ دیوارِ زمان میچسبانیم، از دیوارِ تاریخِ مشروطه چند
«صدایِ» متفاوت به گوش میآید! (نقل به مضمون). پس در
«صدا» ما با پدیدهی
«تاریخ» سروکار داریم! صدایی که نتواند دیوارِ زمان را بشکافد و
«دیوارِ صوتی» را، فروبریزد، حتماً
«نمیمانَد»! برایِ اینکه در آخرْ بحثم ناقص نماند، به این شعرِ حافظ هم اشاره کنم که آنجا که میگوید:
«از صدایِ سخنِ عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که درین گنبدِ دوّار بماند»،بحثش همین
«صدا»ی
«ما نحن فیه» هم هست! آن چه صدایی است که دیوارِ قرون را شکافته و به گوش انسانِ امروزی، تروتازه و قبراق میرسد البتّه که:
«صدایِ نگاه و اندیشهی ماندگارِ» حافظ نه جنس، ارتفاع، قدرتِ تحریر و غیر و ذلکِ موسیقایی و شنیدنیِ حنجره، که آن هم هست..
@Sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#فروغ_فرخزاد#باختین