@SocialSciences1#نوربرت_الیاس#طولانی_شدن_زنجیره_های_وابستگی_متقابلاین دگرگونی کلان ساختاری چیست که تا این اندازه برای فرآیند تمدن اهمیت دارد؟
می توان این دگرگونی را به عنوان
طولانی شدن #زنجیره_های_وابستگی_متقابل توصیف کرد:
کارکردهای اجتماعی از همان نخستین دوران تاریخ مغرب زمین تا زمان حاضر تحت فشار رقابت،روز به روز تمایز یافته تر شده اند. هرچه آنها تمایز یافته تر می شدند تعداد کارکردها و بنابراین، تعداد مردمی که فرد در همه ی کنش هایش، از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین آنها گرفته تا پیچیده ترین و نامتعارف ترین شان، پیوسته به آنها [مردم] وابسته می شود، افزایش می یافت. هم چنان که انسانها باید کردارشان را هرچه بیشتر با کردار دیگران سازگار سازند، شبکه ی کنش ها نیز باید به طور محکمتر و دقیق تری بیش از پیش سازمان یابند، اگر که هر کنش فردی برای برآوردن ساختن کارکرد اجتماعی آن باشد. بدین سان فرد مجبور می شود که کردارش را با رویه ای بیش از پیش تمایزیافته تر، مرتب تر و استوارتر تنظیم کند... نظارت پیچیده تر و محکم تر بر کردار، به طور فزاینده ای از سنین اولیه ی فرد به صورت نوعی خودکاری و نوعی خود اجباری در او تزریق می شود به نحوی که دیگر نمی تواند در برابر آن مقاومت کند حتی اگر آگاهانه در پی مقاومت باشد.
نتیجه ی همه ی این قضایا "
#طولانی_شدن_زنجیره_های_کنش_اجتماعی_و_وابستگی_متقابل" است؛ همان چیزی که این ضرورت متناظر را برای افراد به وجود می آورد که به واسطه ی توسعه ی "این نگرش که رویدادها در چهارچوب زنجیرهای علت و معلولی به هم مرتبط هستند" احساسات شان را تعدیل کنند (الیاس، 1939).
📓کتاب:
#نظریه_جامعه_شناسی_مدرن👥نویسنده:
#جورج_ریتزر_داگلاس_جی_گودمن👥مترجمان:
#خلیل_میرزایی_عباس_لطفی_زاده📚انتشارات:
#جامعه_شناسان@KhalilMirzaei👥کانال علوم اجتماعی
👥⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️@SocialSciences1