سوسیالیسم کارگران

#مبارزه_ادامه_دارد
Канал
Новости и СМИ
Политика
Образование
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала سوسیالیسم کارگران
@SKaregariПродвигать
739
подписчиков
32,8 тыс.
фото
21 тыс.
видео
8,59 тыс.
ссылок
سوسیالیسم کارگری خبرها و گزارش های کارگری،تصویرها و کلیپ و مطالب و نظرات و پیشنهاد های خود را از این طریق برایمان ارسال کنید @AmAe123
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آرمیتا_گراوند را کشتیم!
حق شون بود!❗️

این سخنان مزدوران و وابستگان نظام است!

📌 که با اتکا به پشتوانه یک حکومت فاشیستی و زنستیز، نه تنها به خود اجازه می دهند در زندگی و حق انتخاب پوشش سایر زنان فحاشی و فضولی کنند، بلکه وقتی در برابر استدلال های منطقی این زنان، درمانده می شوند و حرفی برای گفتن ندارند، برگ برنده خود را با اعتراف به قتل آرمیتا و در حقیقت تهدید سایر زنان به قتل، رو می کنند!

اما عجز و وحشت نظام و مزدورانش، در مقابل زنانی که سر تسلیم ندارند، نه تنها در رفتار این پادوهای اجیر شده مشهود است، بلکه در تمامی برخوردهای مسئولین ریز و درشت که با انواع و اقسام، «طرح های بازدارنده»، تهدیدات و محدودیت ها؛ نتوانسته اند زنان را از خاکریزی که فتح کرده اند، حتی یک قدم به عقب برانند، آشکارا قابل روئیت است!

حجاب اجباری را با کلیت نظام ستم و استثمار جمهوری اسلامی، به زباله دان تاریخ خواهیم سپرد!
#زن_زندگی_آزادی
#پوشش_اختیاری
#قیام_ژینا
#مبارزه_ادامه_دارد
علی‌رغم بازداشت‌های گسترده در گیلان... مبارزه ادامه دارد

روز گذشته بروشورهایی توسط برخی فعالین گیلان در سطح این استان توزیع شده که بر تداوم مبارزه تاکید کرده است. در این بروشورها که با شعار «نان کار آزادی   اداره شورایی»  آذین شده به غارت منابع طبیعی و محیط زیست، تبدیل رودخانه‌ها به فاضلاب و محل نشر بیماری و عفونت، بلندتر شدن کوه‌های زباله، بیشتر شدن آمار سرطان دستگاه گوارش، تخریب و غارت کوه و جنگل و مراتع و افزایش آلودگی هوا اشاره شده و تاکید شده مبارزه ادامه دارد زیرا هر روز بقای جمهوری اسلامی به قیمت نابودی بیشتر محیط زیست و منابع و جان‌های ماست.
فعالین گیلان در این بروشور تاکید کرده‌اند: «برای تغییر این شرایط، برای برقراری حکومت واقعی مردم، برای زندگی‌ای بهتر... مبارزه و مقاومت ادامه دارد».

#گیلان
#مبارزه_ادامه_دارد
#نان_کار_آزادی
#اداره_شورایی
https://t.center/ShorayEnghlabyMahalay
@zan_j
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نام ۵۲۰ تن از جانباختگان «جنبش زن زندگی آزادی »
  این انسان های شریف که برای مطالبۀ ابتدایی ترین حقوق خود به خیابان آمدند و با گلوله و طناب دار پاسخ گرفتند، نه تنها در صفحات تاریخ، در کنار نام هزاران زن و مرد بیدار دل و انقلابی، که در طول حیات ننگین جمهوری اسلامی، به دست جانیان این نظام فاشیستی، به قتل رسیده اند ثبت شد؛ بلکه مانند تک تک جانباختگان شجاع و معترض به این نظام ستم و استثمار، در قلب یکایک ستمدیدگان حک شده است!

نامتان بر تارک تاریخ مبارزه علیه ستم تا ابد میدرخشد
راهتان پر رهرو🌹

#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#قیام_ژینا
#مبارزه_ادامه_دارد
@zan_j
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
این اعلامیه‌ها توسط جمعی از رفقا طراحی و در شطح شهرها پخش شده‌اند. نمونه‌هایی را فرستاده‌اند تا دیگران نیز بتوانند پرینت و پخش کنند.

#خیابان_تریبون_ماست #مبارزه_ادامه_دارد #علیه_سکوت


@Blackfishvoice1
#سعدی_غفاری شهروند اهل روستای چور از توابع #مریوان ساعت 11 شب دوشنبه 3 بهمن ماه توسط #اطلاعات_سپاه رژیم ربوده شد.
#چهار_نفر از ماموران امنیتی سپاه پاسداران با یورش به منزل سعدی غفاری، #بدون_داشتن_حکم اقدام به تفتیش منزل و ﷼ضرب_و_شتم مقابل چشم فرزندان خردسال وی کرده و سپس تبلت و #گوشی همسر و فرزندان وی را با خود بردند.
سعدی غفاری در شعبه 2 بازپرسی مریوان توسط #شهسواری قاضی پرونده‌های امنیتی به اتهام شرکت در #تجمعات_اعتراضی و همکاری با احزاب کردستانی تفهیم اتهام شد.

#زن_زندگی_آزادی
#سرکوب_فراگیر
#مبارزه_ادامه_دارد
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#جوانان_انقلابی_محلات_مریوان

@JavananeEnghlabe
#گزارش_میدانی_از_کامیاران
جوانان انقلابی محلات کامیاران در گزارشی در کانال تلگرامی جزئیات جانباختن یکی دیگر از مبارزین شهر کامیاران را منتشر کرده‌اند:

طبق آخرین اخبار رسیده از منابع موثق #میلاد_شیری فرزند نوروز اهل روستای سالار آباد 29 ساله، متاهل از توابع کرمانشاه روز سه شنبه 6 دی ماه 1401 به اداره اطلاعات شهرستان #کامیاران که قبلا احضار شده بود به آنجا مراجعه می‌کند و یک روز بعد  جسم بی جان او  در محدوده روستای توانکش از توابع کامیاران توسط مردم محلی پیدا میشود. اداره اطلاعات کامیاران منکر این شده است که #میلاد_شیری به این ارگان مراجعه کرده.
با #تهدید_نیروهای_سپاهی خانواده شیری مرگ فرزندشان را خودکشی اعلام میکنند بدون اینکه منتظر جواب پزشک قانونی شوند. به گفته مردم #میلاد_شیری فردی با اراده و پر از شور و شوق زندگی بوده و اقدام به خودکشی در مغزشان نمیگنجد.
روز پنج شنبه 8 دی مراسم تشیع جنازه و خاکسپاری انجام شد. حضور نیروهای لباس شخصی به وضوح احساس میشد که باعث شد پدر میلاد نوروز شیری بار دیگر اعلام کند که علت مرگ خودکشی بوده و شکایتی از هیچ ارگان دولتی نداریم.
طبق گفته ها #میلاد_شیری در اعتراضات اخیر حضور پر رنگ داشته مخصوصا در چهلم #مهسا_امینی

#کامیاران
#قیام_ژینا
#مبارزه_ادامه_دارد
#نە_بە_شکنجه
#کشتار_کوردستان
#شهید_نمی‌میرد
#جوانان_انقلابی_محلات_مریوان
#یاد_جانباختگان_راە_آزادی_و_برابری
#گرامی_باد

@JavananeEnghlabe
@javanan_enghlabi_kamyaran

خب چند روز دیگه بخیه‌های قرنیه‌ام رو می‌کشم و وضعیت چشمم معلوم میشه. ولی قبلش دوست دارم بگم: چی شد که اینطوری شد؟

4 آبان بود. نرده‌های پاساژ رو کشیده بودن. مردم داشتن از ادم فضایی‌های خونخوار با لباس‌های ارتشی فرار می‌کردن. داشتم به صحبت‌های آقایی که ساچمه از کنار پاش رد شده بود گوش می‌کردم و تصور می‌کردم ساچمه‌خوردن چه جوریه، مثلا صحنه‌های فیلم‌های اکشن که طرف تیر می‌خوره پخش زمین میشه؟!
همه‌چیز آروم بود، رومو کردم به طرف نرده‌ها، یه آدم فضایی با قد و هیکل متوسط و لباس ارتشی روشن پشت نرده‌ها بود. من جلوتر از همه ایستاده بودم. فکر کنم دو سه متر باهاش فاصله داشتم. نتونستم صورتشو ببینم چون شاتگان رو از لا‌به‌لای نرده‌های سبز پاساژ گرفته بود جلوی صورتش، درست رو به روی صورت من. همونی که خداش کریم و رحیم بود. همونی که حسینش مظلوم بود. همونی که یزیدش ظالم بود. و بنگ...
یه نور اومد سمتم. یه نور زرد مایل به سفید. شدتش زیاد بود، آنقدری که چشمم رو حس نمی‌کردم(یا شایدم بیشتر از همیشه حس می‌کردم). صدای مهیبش توی گوشم پیچیده بود، آنقدری که همهمه‌ی اطرافم رو مبهم می‌شنیدم. افتادم کف سرامیک‌های سرد پاساژ. چک کردم گردنبندم نشکسته باشه؛ گردنبندی که توش نوشته بودم : .be brave.
تا چند لحظه کسی متوجهم نشد. اولین صدای واضحی که شنیدم صدای خودم بود که تو فضای تیره‌ی پاساژ پیچید : «کور شدم بابا» از اینکه نتونم پرنده‌ها و طبیعت رو ببینم میترسیدم. بابام و یکی دیگه زیر کتفم رو گرفتن تا بریم دستشویی صورتم رو بشورم و کلی آدم دوروبرم کلشونو کج می‌کردن منو ببینن. ولی من نمی‌خواستم توی آینه‌ی دستشویی صورتمو ببینم، می‌ترسیدم خیلی بد شده باشه. ولی چند لحظه‌ی کوتاه دیدم...خوشبختانه هیچی از صورتم پیدا نبود، نمش خون بود آخه! اون شب خون جلوی چشم خیلیا رو گرفته بود...

گذاشتنم توی یه پراید مشکی. از آقایی که هیچوقت صورتشو ندیدم پرسیدم: چند دقیقه دیگه می‌رسیم بیمارستان؟ گفت: ترافیکه‌؛ 20 دقیقه. می‌دونستم اون 20 دقیقه قراره اندازه یک سال طول بکشه. چشمم و لبم و کتفم و قفسه سینم می‌سوخت. خورده شیشه‌های عینکم که با هر بار سرفه کردن توی چشمم تکون می‌خورد و قرنیه‌امو بیشتر زخم می‌کرد رو توی چشمم حس می‌کردم (کرونا داشتم). سرمو به شونه‌ی بابام که آشفته بود تکیه دادم. با یه دستم دستشو گرفتم با یه دستم چشممو. دردش خیلی زیاد بود، ولی ساکت موندم. چون یه حس رضایتی ته ته قلبم ساکتم می‌کرد. حسی که می‌گفت اگه قراره قطره‌ای خون از این مردم بچکه، "باید" خون منم باشه...🌈🕊
.#هلی_بابایی
#قیام_ژینا
#مبارزه_ادامه_دارد
#جوانان_انقلابی_محلات_مریوان


@javananeEnghlabe
@adabyate_digar