سوسیالیسم کارگران

#عدالت_برابری
Канал
Новости и СМИ
Политика
Образование
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала سوسیالیسم کارگران
@SKaregariПродвигать
739
подписчиков
32,8 тыс.
фото
21 тыс.
видео
8,59 тыс.
ссылок
سوسیالیسم کارگری خبرها و گزارش های کارگری،تصویرها و کلیپ و مطالب و نظرات و پیشنهاد های خود را از این طریق برایمان ارسال کنید @AmAe123
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این گرافیتی‌های اعتراضی رو امروز توی شهرک اکباتان کشیدند .خطاب به پورن استار آمریکایی که اومد گفت توی ایران همه چی گل و بلبله و هیچ مشکلی نیست و با همه چی سلفی می‌گرفت. کاش الانم اینجا بودی و با این گرافیتی‌ها سلفی می‌گرفتی و چرت وپرت نمی‌گفتی.

#شبح_مرگ
#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#قیام_ژینا_ادامه_دارد
#دادخواهی
#علیه_اعدام
@zan_j
بار دیگر دادگاه انقلاب، نرگس محمدی را به تحمل پانزده ماه زندان، دو سال تبعید به خارج از تهران و استانهای مجاور، دو سال منع خروج از کشور، دو سال منع عضویت در گروه‌های اجتماعی - سیاسی و دو سال منع استفاده از تلفن هوشمند محکوم کرد.

نرگس محمدی در این پرونده متهم به تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی بوده و حاضر به شرکت در جلسات بازپرسی و محاکمه نشده است.

این محاکمه بیست‌وهشتم آذر در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست ایمان افشاری و با شکایت وزارت اطلاعات برگزار شد و رای در همان جلسه به طور غیابی صادر شده است.
#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نه_به_اعدام
#احکام_کیلویی
@zan_j
گزارشی از وضعیت زنان محبوس در زندان اوین
وضعیت ۶۱ زندانی سیاسی-عقدتی محبوس در زندان اوین
افزایش فشارهای امنیتی – قضایی علیه زنان زندانی سیاسی
طی روزهای اخیر از میان ۶۱ زن زندانی سیاسی – عقیدتی در زندان اوین، ۱۳ زن به دستور نهادهای امنیتی – قضائی، از حق تلفن محروم شده‌اند. در میان ۶۱زن زندانی سیاسی عقیدتی در زندان اوین، ۴ زن بالای ۷۰ سال سن و ۱۰ زن بالای ۶۰ سال سن دارند.
۳زن مبتلا به بیماری لاعلاج لوپوس، پارکینسون، سکته مغزی و تومور مغزی، ۳ زن ابتلا به سرطان، ۴ زن مبتلا به بیماری‌های استخوان و مفاصل حاد و ۷ زن مبتلا به بیماری‌های قلبی هستند.
در میان ۶۱ زن زندانی سیاسی – عقیدتی در زندان اوین؛ ۱۹ زن تحت قرار بازداشت موقت، بدون حکم و بلاتکلیف هستند. برخی از آنان با اتهامات سنگین مواجه‌اند.
از ۱۹ متهم تحت قرار بازداشت موقت، ۵ نفر بیش از یک سال در بازداشت موقت هستند.(پروین میرآسان، ارغوان فلاحی، فرحناز نیکخو، الهه محمدی و نیلوفر حامدی).

#زن_زندگی_آزادی
#پوشش_اختیاری
#عدالت_برابری
#علیه_آپارتاید
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@zan_j
استقبال زنان زندانی در اوین  از مقامات قضایی❗️🍃

روز چهارشنبه شش دی‌ماه زمانی که قضات دادگاه انقلاب و مقامات قضائی به بند زنان آمدند و مواجهه و مقاومت زنان در مقابل سرکوب، شکنجه، زندان و اعدام شکل گرفت، صحنه‌هایی به‌یاد ماندنی به تصویر کشیده شد
.
صحنه‌ای که مقابل چشمانم بود تصویری واضح و قدرتمند از برپاییِ یک” داد”گاه و” داد”خوهی مردمی علیه عوامل قضائیِ دخیل در جنایت‌ها بود که احکام ضد بشری را صادر و اجرا کرده بودند.
زنانی که در داخل زندان با شجاعت و شهامت در مقابل قضات صادر کننده احکام‌شان ایستاده بودند و تنها خواسته‌شان توقف سرکوب و خشونت علیه مردم ایران بود.
آنها فریاد می‌زدند و از مقامات می‌خواستند که اعدام و شکنجه را متوقف کنند.
قضات و مقاماتی که در میان ده‌ها نیروی امنیتی جرات بیرون آمدن از در اتاق یا پذیرفتن ورود ما زنان به اتاق‌های‌شان را نداشتند.
این لحظه همان لکنت زبان جنایت‌کار در مقابل دادخواه است.
صحنه عجیبی بود. ما زندانیان جلوی در ایستاده بودیم و تکان نمی‌خوردیم. نیروهای امنیتی و زندان‌بان‌ها ما را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشیدند. یکی دو بار زمین خورده اما دوباره بلند شدیم و ایستادیم. دستها‌یمان را به شکل قلاب زنجیر کردیم و شعار و سرود خواندیم.
یک لحظه در راهروی بند هیچ نبود جز فریاد طنین‌انداز زنان : “محسن شکاری” “محسن شکاری” “محسن شکاری”.. و تصویر عموزاد از لای نرده‌های پنجره افسرنگهبانی که سرش پائین و پائین‌تر می‌افتاد،  تصویری به یاد ماندنی شد در خاطرمان.
ای کاش عکاسی از آن لحظه عکس می‌گرفت.
این شکوه فریاد دادخواهی علیه بیدادگر و ظالم است. این زیبایی سر برآوردن عدالت‌خواهی در بارگاه ظلم بی‌امان، در بند زنان است.
در آن لحظه #گلرخ را می‌بینم که با یکی از ماموران بحث می‌کند و می‌گوید به جای عقب راندن ما یک بار رو به سوی آنان بگیر و به آنان بگو جنایت بس است. قتل و کشتار بس است. به جای ما آنان را متوقف کن که دستشان در خون است.
صدای فریاد دیگری را می‌شنوم. #سپیده سرش را از لای میله‌های پنجره جلو می‌برد و خطاب به عموزاد می‌گوید چرا محسن را کشتی؟ چرا محمد مهدی کرمی را کشتید؟
بی‌اختیار دیگری فریاد می‌کشد #ماشالله_کرمی کجاست؟ چرا آزادش نمی‌کنید؟
#محبوبه با لهجه جنوبی فریاد می‌زند کیان را خودتان کشتید. حالا می‌خواهید مجاهد کورکور را اعدام کنید؟
صدای #سروناز را از پشت در قفل شده و صورت پر حرارتش را از دریچه کوچکش میبینم و میشنوم فریاد میزند: “ محسن شکاری زنده است.” “ خون سرد نمیشه.”
از پشت درِ قفل شده، کمی دورتر از ما زنان فریاد می‌زنند رضا رسائی را نکشید و با مشت بر در می کوبند.

به نظرم می‌آید این باشکوه‌ترین “داد”گاه است.
صدایم بلند می‌شود و به جمع سخن‌رانان می‌پیوندم.”  این یک دادخواهی مردمی است . جلوه و تصویری از “ داد” گاه شما قضاتِ دادگاه انقلاب و مقامات قضائی‌ست که دست به اِعمال شکنجه و اعدام زده‌اید. خوب احساس کنید. احساس کنید زمانی که در مقابل مردم رنج‌کشیده ایران با این پرسش مواجه خواهید شد “که چرا فرزندان این سرزمین را کشته‌اید؟ چرا جوانان را اعدام کرده‌اید؟ چرا زنان و مردان را شکنجه و زندان کرده‌اید به چه حالی خواهید افتاد؟ شما الان که هنوز در مسند قدرتید و در داخل زندان جمهوری‌اسلامی در میان گارد مسلح محافظت میشوید،  جرات ندارید که به میان ما نُه زن زندانی بیائید یا درِ اتاق را باز کنید و در مقابل ما بایستید و پاسخگوی رفتارتان باشید. یقین دارم در پیشگاه مردم در روز دادخواهی نیز نخواهید توانست حتا یک کلمه بر زبان برانید. اینجا دادگاه مردمی در قلب زندان اوین در بند زنان سیاسی-عقیدتی برای امر دادخواهی‌ست.
این تاریخ را به ذهن‌تان بسپارید.
صدای اعتراض بلندتر از قبل در تمام زوایای ساختمان می‌پیچد. “دست از صدور احکام اعدام بردارید. ماشین مرگ، اعدام و شکنجه را متوقف کنید. دلیل به اینجا آمدن‌مان نه احکامی‌ست که علیه خودمان صادر شده است و نه زندانی‌ست که با افتخار تحمل می‌کنیم. ما اینجا آمده‌ایم که بگوییم خشونت علیه مردم را متوقف کنید. آمده‌ایم بگوئیم مقاومت و اعتراض ادامه دارد و جنبش “زن، زندگی، آزادی” زنده است.”
موج فریاد رسای زنان در فضای زندان پیچیده بود . ای کاش صدابرداری بود و سکوت محض خفت الود مقامات و قضات را که قادر به براوردن یک کلمه از همان دهانهایی که احکام مرگ و زندان را پشت میزهایشان بلند میخوانند، نبودند، ضبط می کرد. این سکوت برای تاریخ شنیدنی است و قطعا تکرار خواهد شد.
گرچه این تصویر به دوربین هیچ عکاسی راه نیافت اما در روح و روان ما و ذهن جنایتکاران ثبت تاریخی شد. زنده باد مقاومت و امید

#نرگس_محمدی
۶ دی ۱۴۰۲
زندان اوین

#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد


زندان عرصه ی دیگر مبارزه زنان است🌺
@zan_j
#ندا_تولایی، استاد دانشگاه الزهرا در پستی در اینستاگرامش از اخراج خود خبر داد. ندا تولایی، روز سه‌شنبه ۲۵ مهر در اینستاگرام خود نوشته هفته پیش از دانشگاه با او تماس گرفتند و گفتند: «به دلیل نوساناتی که در تایید صلاحیت شما از سوی حراست پیش آمده این ترم را نمی توانیم در خدمتتان باشیم» ندا تولایی که پیش از این از شاگردش، سپیده رشنو، زن معترض به حجاب اجباری، حمایت کرده بود تماس دانشگاه را به معنای قطع همکاری با او دانسته و نوشته است: ساده ترش میشود «تو اخراجی» این استاد دانشگاه نوشته در حالی پیام عدم تایید صلاحیت را از دانشگاه دریافت کرده است که سه ماه پیش دانشگاه صلاحیت او را تایید کرده بود. خانم تولایی در پست اینستاگرامی خود خطاب به استاد جایگزین خود نوشته: « من تا اینجا را درس دادم. تا آخر قرون وسطی…تو برایشان از «رنسانس» بگو. از زایش دوباره مبادا فکر کنند تاریکی پایانی ندارد.»!!

#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#معلم_اخراجی

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
یکی دیگر از #مادران_خاوران درگذشت 🥀
#مادررضیه دمساز،مادر جانباختگان #قدرت و#داریوش #فاضلی.
در سال ۶۰ داریوش دستگیر و پس از مدتی از زندان متواری و سپس مجددا دستگیر و تیرباران شد و در جنب قبرستان سید سه نور ، محمود آباد مازندران در ملک شخصی خانواده مدفون شد.
قدرت استاد دانشگاه نوشیروانی بابل در تهران دستگیر و تیرباران و در خاوران مدفون شد.
فرزندان دیگر مادراختر، افسر ومنوچهر هم دستگیر و زندانی شدند و اختر ۱۰ سال زندان ( در زندان اوین) و پس از آزادی به خارج از کشور مهاجرت کرد
مادررضیه تا لحظه فوت هرگز نتوانست داغ فرزندانش را فراموش کند و ساکت بماند وهمیشه یاد آور و پیگیر یاد و خاطره جانبازی های فرزندان و داماد عزیزش رفیق مهندس ابوالقاسم روحی بود.
یادش گرامی و خاطره اش جاودان باد

یاد مادر، مرضیه دمساز گرامی باد!

🎶«آفتابکاران جنگل»

صدای : «مادران خاوران»
#مادران_دادخواه
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#عدالت_برابری
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چگونه می‌شود یک صبح، صبح دیگر باشد؟
چگونه می‌شود آنقدر
در جانی بریزد مرگ
که جز زیستن هیچ زیبایش نکند
چگونه می‌شود شمع پروانگی کند؟
بسوزد
بگوید نه! هرگز!
بال بزند
بخواند آبی! آبی! آبی!
و آسمان در رگ‌هاش
و یک دسته پرستو هر بار
سر برود از لبه‌های پریده‌اش
بدود یک‌باره
باد بزند در قلب
بپیچد در صندوقی که درش یک عمر بسته مانده و نا گرفته است
چگونه می‌شود که بخواهد؟
برگردد
باور نکند
برخیزد
بتواند
با دست‌هاش
با گونه‌های وحشی‌اش
با زخم، با رنج
این بار اما بار آخر باشد
انسان
که اسفنج پر از خون شده‌ست
انسان که می‌شد بایستد کنار درخت و گریه کند
بر جنازه‌ی خود در تنی دیگر
با هر واژه‌ی مستعمل
واژه‌های قربانی
آزادی
دوستی
مهرْبانی
چگونه می‌شود بخشیدن؟
هر لب
فرصتی برای بوسیدن  خندیدن
چگونه می‌شود بدود
و تا همیشه بگریزد  از چهره‌ی شرمسارش؟
چگونه می‌شود انسان
رستاخیز انسان باشد
بگوید فردا
بگوید عشق
بگوید آبی

امیدوارم! امیدوارم!

«علی اسدالهی»


اجرای دانشجویان هنر
سال 1401
#نه
#دانشجو
#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#اداره_شورایی
@zan_j
جمهوری اسلامی دروغ و سرکوب❗️

سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات روز چهارشنبه ۱۵ شهریور در بیانیه‌ای مشترک اعلام کردند که شماری از افراد را در ارتباط با فعالیت در «حوزه زنان و جامعه مدنی» بازداشت کرده و «تحت ضربه» قرار داده‌اند. این دو نهاد مدعی شده‌اند افراد بازداشت شده در حال سازماندهی «اغتشاشات» بوده‌اند.

در این بیانیه آمده است که اعضای این شبکه از سوی «وزارت امور خارجه آمریکا» حمایت مالی می شده‌اند و «موسسه خانه آزادی» و «موسسه خشونت پرهیزی برای دموکراسی» هدایت آنها را بر عهده داشته‌اند.

این دو نهاد امنیتی بدون اشاره به شواهد و ارائه مدرک مدعی شده اند،‌ این افراد «با مدیریت یکی از عناصر سیاسی خارج نشین، مشغول شبکه‌سازی زنان و برنامه ریزی برای نقش آفرینی در اغتشاشات» از طریق «برگزاری دوره‌های مجازی و رایگان برای فعالان حوزه زنان و جامعه مدنی» بوده‌اند و «عناصری از داخل و خارج از کشور را تحت آموزش قرار می‌دادند.»

#علیه_سرکوب
#آزادی_بیان
#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#نان_کار_آزادی_پوشش_اختیاری
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمی‌توانم تاریخی را دوست بدارم
که تنها
بوی پیکر و گیسوی سوخته‌ی زن از آن بیاید.
نمی‌توانم آینه‌ای را دوست بدارم
که در برابرش بایستم
و تنها کلکسیون خون و خشم را در آن نظاره کنم.

نمی‌توانم آن پدری را دوست بدارم
که روزگارش در گذشته‌هایش سپری می‌شود
در گذشته‌هایش زندگی می‌کند وُ
در گذشته‌هایش می‌میرد.
نه، هرگز نمی‌توانم
در توانم نیست.

من موطن خویش را بازیافته‌ام اکنون،
وطنم دختری‌ست.
وطن من
نه آن وطنِ کهنه و خشمناک شماست.

می‌گویید آب؟
که گواراترین آب در دیدگان او جاری است.
از بیشه‌زاران سبز و کوه‌های چشم‌نواز می‌گویید؟
که در قامت و در شانه‌هایش
که در گردن و سینه‌هایش
هستند اینان همه.

نه هرگز
هرگز نمی‌توانم در وطن پیردل شما
روزگار به سر برم.
من به رنگین‌کمان ِ پر تلالو وطنم
به قامت رعنای آن دخترک باز می‌گردم،
به آن سحرگاهی
که بتوانم در آن سر بر بالین بگذارم
رویاهایم را در خواب ببینم
در آن‌جا که آسوده بتوانم
بنویسم و بخوانم
و در کرانه‌های پر از آرامشش گام بردارم.
می‌خواهم در وطنم
در آغوش آن دخترک
آسوده دراز بکشم
و به تماشای بارش برف بنشینم وُ
رقصِ پروانه...

«شیرکو بیکس»

#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری

@zan_j
اقدامات زنانِ کوردستان در مهار آتش‌سوزی جنگل‌های مریوان طی چند روز اخیر را می‌توان رادیکال‌ترین مانیفستِ فمینیستی دانست که هر سطر آن از کرورکرور "تولید محتواهای" فمینیست‌های پروژه‌ایِ منفک از زمینه مادی مبارزه، ارزش و اهمیتی افزون‌تر دارد. چون حتی یک کلمه از سخنرانی‌ها و اقدامات آنان بر اساس سفارش فلان رسانه و مؤسسه یا حولِ مشهورسازی نام و کسبِ نان تحریر نشده است؛ از صدر تا ذیل، مازاد تجربه‌ی رزومره‌ی اشکال متعدد ستم/اشکال متنوعِ مقاومت است./خبرگزاری زن
#مریوان
#آتش_سوزی_جنگل
#محیط_زیست
#ژینا_امینی
#زن_زندگی_آزادی 
#ژن_ژیان_آزادی
#عدالت_برابری
@zan_j
انجمن قلم آمریکا "پن آمریکا" در بیانیه‌ای که روز جمعه ۱۳ مرداد (۴ اوت) در وبسایت خود منتشر کرد حکم "غیرقانونی" یک ساله جدید را که برای نرگس محمدی، مدافع حقوق بشر ایرانی صادر شده را محکوم کرد.

انجمن قلم در بیانیه خود گفته است تلاش برای مجازات محمدی به دلیل صحبت‌های او و انتشار بیانیه از داخل زندان بوده است.

حساب اینستاگرامی که به نام نرگس محمدی اداره می‌شود خبر داد که در پی حکم جدید، مجموع دوره زندان او به ۱۰ سال و ۹ ماه همراه با ۱۵۴ ضربه شلاق افزایش یافته است.

کارین دویچ کارلکار، مدیر بخش "نویسندگان در معرض خطر" انجمن قلم آمریکا گفت: «اتهامات جدید علیه نرگس محمدی در تضاد با آزادی بیان است و یک تاکتیک بدبینانه با هدف جلوگیری از صحبت‌های شجاعانه و نترس او در پشت دیوارهای زندان اوین است.»
#زنده_باد_انقلاب
#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نام ۵۲۰ تن از جانباختگان «جنبش زن زندگی آزادی »
  این انسان های شریف که برای مطالبۀ ابتدایی ترین حقوق خود به خیابان آمدند و با گلوله و طناب دار پاسخ گرفتند، نه تنها در صفحات تاریخ، در کنار نام هزاران زن و مرد بیدار دل و انقلابی، که در طول حیات ننگین جمهوری اسلامی، به دست جانیان این نظام فاشیستی، به قتل رسیده اند ثبت شد؛ بلکه مانند تک تک جانباختگان شجاع و معترض به این نظام ستم و استثمار، در قلب یکایک ستمدیدگان حک شده است!

نامتان بر تارک تاریخ مبارزه علیه ستم تا ابد میدرخشد
راهتان پر رهرو🌹

#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#قیام_ژینا
#مبارزه_ادامه_دارد
@zan_j
🔹نبرد جنسی-جنسیتی در عرصه خصوصی؛ بی‌فرزندی داوطلبانه

نویسنده: دریا موسوی

از ابتدای رابطه‌مان، به صراحت گفتم که هرگز نمی‌خواهم بچه‌دار شوم. معتقد بودم که بیان صادقانه اصول و خط‌قرمزهایم پایه و اساس یک رابطه معنادار و سالم را ایجاد می‌کند. اما نمی‌دانستم که انتخاب من به میدان نبردی تبدیل خواهد شد که خودمختاری و هویت من را در معرض خطر قرار خواهد داد.

در چند ماه اول رابطه که معمولا به «ماه عسل» معروف است، من را غرق عشق و محبت می‌کرد و سعی داشت با تاکتیکی به نام «بمباران عشق» تصمیم من را تحت‌تاثیر قرار دهد. یک‌بار وقتی با او در مورد سختی‌های بارداری و زایمان و اینکه چقدر به بدن زن آسیب می‌رساند حرف می‌زدم، با خنده گفت «باید با زن جوری رفتار کرد که حاضر بشه بچه‌دار بشه و باز هم این کار را تکرار کنه.» من متوجه این نکته بودم که این حرف‌ها و رفتار فریبکارانه است، اما باور داشتم که اینها تاثیری در من نخواهند داشت و او توانایی دستکاری در اعتقادات و اصول من را ندارد، چرا که خودم را زنی قوی و مستقل و با اصولی مستحکم می‌دیدم.

در طول رابطه‌مان، صحبت در مورد بچه چندین‌بار به میان آمد و من هربار دلایل‌ام را برای انتخاب یک زندگی بدون فرزند به اشتراک گذاشتم. مادر‌بودن را از نقطه‌نظر تقاطعی (اینترسکشنالیتی) برایش توصیف کردم. اینکه چگونه هویت من به عنوان یک زن مهاجر و طبقه فرودست، که همواره دو تا سه شیفت کار می‌کردم و در کنارش درس می‌خواندم، دیدگاه من نسبت به فرزندآوری را شکل داده است. چگونه اصول اعتقادی من اعم از فمینیسم و وگانیسم، و سبک زندگی‌ای که برای خودم برگزیدم این تصمیم را هدایت می‌کند و چقدر این اصول و اعتقادات برای من ارزشمند هستند. برایش از مسئولیت عظیم و سنگین فرزندآوری گفتم و این حقیقت که من حاضر نیستم انسان دیگری را به این دنیا اضافه کنم. حتی برایش توضیح دادم که این تصمیم بسیار شخصی هم هست. اینکه سلامتی بدنم چقدر برایم اهمیت دارد، و با علم به اینکه بارداری و زایمان به بدن زن به‌شدت آسیب می‌زند، حاضر نیستم بدنم را مورد این حجم از آسیب قرار دهم، چرا که با این بدن است که جهان را تجربه می‌کنم و می‌خواهم سال‌ها از این بدن و این جهان لذت ببرم.

با تمام وجود می‌خواستم که عمق اهمیت مسئله و تصمیم آگاهانه من را درک کند. اما هر چقدر سعی کردم به او کمک کنم، او نتوانست دیدگاه و موقعیت اجتماعی من را درک کند. به باور من، امتیازات مادی و اجتماعی‌اش این توانایی را از او گرفته بود تا با موقعیت اجتماعی و تصمیم من همدلی کند. او امتناع من از بچه‌دارشدن را به‌منزله رد خواسته‌هایش و به قول خودش «میل ذاتی انسان به تولیدمثل» می‌دید، امتناع از ایفای نقشی که معتقد بود من به‌عنوان یک زن باید ایفا کنم.

نقطه گسست زمانی بود که او «زنانگی» و «حس مادرانگی» در من را زیر سوال برد. او با گفتن اینکه حس «مراقبت و نگهداری» و «ازخودگذشتگی» در من وجود ندارد و این باعث می‌شود که به مادر‌شدن تمایلی نداشته باشم، به من این برچسب را زد که به‌عنوان یک زن «ناقص و ناکافی» هستم. او انتخاب آگاهانه‌ام را ندیده گرفت و تصمیم من برای بی‌فرزند‌بودن را علیه من و در راستای تخریب شخصیت و «انسان‌زدایی» از من استفاده کرد. با آنکه در تمام طول آن چند ماه به مسموم‌بودن حرف‌ها و رفتارهایش آگاه بودم، اما شنیدن این حرف‌ها ضربه بسیار شدید و عمیقی بر ارزش‌ها و عزت‌نفس‌ام وارد کرد. می‌دانستم که صحبت‌های او پژواک زن‌ستیزی‌ای است که در طول تاریخ هنوز ادامه دارد- این تصور که ارزش یک زن به‌طور ذاتی به توانایی او برای بچه‌دار‌شدن وابسته است. من از پذیرش این دیدگاه واپس‌گرایانه که استقلال، اصول، و سلامت شخصی‌‌ام را نادیده می‌گرفت، خودداری کردم. سعی کردم برایش توضیح دهم که شنیدن چنین حرف‌های زن‌ستیزانه‌ای در میانه قیام «زن، زندگی، آزادی» چقدر دردآور است.

مسیرهای ما در نهایت از هم جدا شد. با اینکه جدایی دردناک بود، اما در عین حال رهایی‌بخش نیز بود. من توانستم خودم را از سنگینی توقعات دیگری رها کنم، خودم، اصول و ارزش‌هایم را بازیابی کنم، و در حقیقت خودم به آرامش برسم. من از درونی‌کردن باورهای زن‌ستیزانه او امتناع کردم. این تصور را که مادربودن غایت یک زن است را رد کردم. خودم را از هجمه‌های جامعه برای انطباق با ایده‌آل مادری که عمیقاً در ساختارهای مردسالارانه ریشه دارد و سعی در کنترل و محدود‌کردن انتخاب‌ها و خودمختاری زنان دارد، رها کردم. و توانستم قدرتم را در استقلالم، عشقی که به خودم دارم و تعهد تزلزل‌ناپذیرم به اصول و ارزش‌هایم بازیابی کنم./دیدبان آزار
#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#حق_انتخاب
#حق_بر_بدن
@zan_j
«زندانی آزاد شده خودکشی نمی‌کند، به قتل می‌رسد»

شب گذشته ۳۰ تیرماه، احسان جواهری ۱۸ ساله، اهل روستای لاین کامیاران و از بازداشت‌شدگان قیام ژینا، خود را حلق‌آویز کرده و جان سپرده است. او آذر سال گذشته بازداشت شده بود و به مدت سه ماه تحت شکنجه‌ی نیروهای امنیتی قرار داشت.

در جریان قیام ژینا بارها شاهد مرگ زندانیانی بودیم که تحت شکنجه و آزار جسمی و روحی شدید پس از آزادی دست به خودکشی زدند. این جنس از خودکشی را نیز نباید مرگ خودخواسته دانست. این مرگ‌ها نیز  تداوم کشتار حکومتی است.
#حکومت_کودک_کش
#حکومت_کشتار_جنایت
#زن_زندگی_آزادی
#قیام_برای_زندگی
#عدالت_برابری
ارسالی

ناراحتی و سوگواری خانواده سلطنتی در غم از دست دادن ایت الله بروجردی !.رهبر شیعیان جهان

به روزنامه نگاه کنید، پائین سمت چپ کوکاکولا فوت آقا را تسلیت گفته و بالای همون آگهی، القانیان،(یهودی) ضیافت جشنی را که در هتل ونک داشته به خاطر فوت آقا تعطیل و به آینده موکول کرده.

دربار اطلاعیه داده که اعلاحضرت از شنیدن خبر ارتحال از حال رفته‌اند، و عمه اشرف و مرحوم تاج الملوک هم از غصه غش فرمودند!

به روزنامه نگاه کنید، پائین سمت راست نوشته سوت پالایشگاه ها و ناقوس کلیسا ها به صدا در آمده!
آیت الله نجفی از شنیدن خبر بیهوش شده، و آیت الله حکیم فرمودند پارسال پسرم مرد آنقدر ناراحت نشدم که در فوت آقا ناراحت هستم.

بالای روزنامه سمت راست نوشته، مصیبت عظیم اسلامی!!!
چه مصیبتی آخوندی بعد از ۸۶ سال مفت خوری مرده، مصیبت این در کجاست؟
هی نگویید این آخوند ها را چپی ها و پنجاه و هفتی ها آوردند، آخوند را کسی نیاورد، اینها در کشور بودند.
بپرسید چه کسی اینها را پرورش داد و کُلُفت کرد؟!
مگر نه اینکه‌ دو ستون استبداد، سلطنت و مذهب است.❗️❗️❗️
#نه_سلطنت_نه_رهبری
#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چگونه می‌شود یک صبح، صبح دیگر باشد؟
چگونه می‌شود آنقدر
در جانی بریزد مرگ
که جز زیستن هیچ زیبایش نکند
چگونه می‌شود شمع پروانگی کند؟
بسوزد
بگوید نه! هرگز!
بال بزند
بخواند آبی! آبی! آبی!
و آسمان در رگ‌هاش
و یک دسته پرستو هر بار
سر برود از لبه‌های پریده‌اش
بدود یک‌باره
باد بزند در قلب
بپیچد در صندوقی که درش یک عمر بسته مانده و نا گرفته است
چگونه می‌شود که بخواهد؟
برگردد
باور نکند
برخیزد
بتواند
با دست‌هاش
با گونه‌های وحشی‌اش
با زخم، با رنج
این بار اما بار آخر باشد
انسان
که اسفنج پر از خون شده‌ست
انسان که می‌شد بایستد کنار درخت و گریه کند
بر جنازه‌ی خود در تنی دیگر
با هر واژه‌ی مستعمل
واژه‌های قربانی
آزادی
دوستی
مهرْبانی
چگونه می‌شود بخشیدن؟
هر لب
فرصتی برای بوسیدن  خندیدن
چگونه می‌شود بدود
و تا همیشه بگریزد  از چهره‌ی شرمسارش؟
چگونه می‌شود انسان
رستاخیز انسان باشد
بگوید فردا
بگوید عشق
بگوید آبی

امیدوارم! امیدوارم!

«علی اسدالهی»


اجرای دانشجویان هنر

#نه
#دانشجو
#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#اداره_شورایی
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آنان عاشق ترین زندگان بودند...


تصاویری  از رقص و شور زندگی از جان‌باخته ی قیام زن زندگی آزادی نام #نیکا_شاکرمی در حیاط مدرسه وقتی کلاس هشتم بود.

تصاویری که آتش شاکرمی خاله نیکا شاکرمی از او منتشر کرده هست.
#نیکا_شاکرمی
#ژینا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#عدالت_برابری
#پوشش_اختیاری
#مرگ_بر_حکومت_کودک_کش
@zan_j