سوسیالیسم کارگران

#برگی_از_تاریخ_جنبش_کارگری_ایران
Канал
Новости и СМИ
Политика
Образование
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала سوسیالیسم کارگران
@SKaregariПродвигать
739
подписчиков
32,8 тыс.
фото
21 тыс.
видео
8,59 тыс.
ссылок
سوسیالیسم کارگری خبرها و گزارش های کارگری،تصویرها و کلیپ و مطالب و نظرات و پیشنهاد های خود را از این طریق برایمان ارسال کنید @AmAe123
Forwarded from تجربه نوشتن
#برگی_از_تاریخ_جنبش_کارگری_ایران

برگزاری اول ماه مه، روز جهانی کارگر در سال های ۱۳۰۱ - ۱۳۰۹

🔻به گزارش روزنامه‌ «حقیقت» ارگان نیمه رسمی «شورای مرکزی کارگران ایران» در سال ۱۳۰۱، کارگران شهرهای شمالی ایران که تحت آموزش‌های سوسیال دموکراسی و فعالین سوسیالیستی قرار داشتند با تعطیل کارخانجات و کارگاه‌ها اولین مراسم اول ماه مه، روز جهانی کارگر را در همبستگی با سایر کارگران دنیا برگزار کردند. در این دوره کارگران با خواسته‌هایی مانند آزادی اعتصاب، آزادی اجتماعات، ۸ ساعت کار در روز، آزادی مطبوعات، ممنوعیت کار کودکان، افزایش دست­مزد، تامین وسایل و امکانات بهداشتی در کارخانه‌ها، پرداخت منظم و بدون وقفه دست­مزد و حق تشکل و...، پا به عرصه مبارزه طبقاتی گذاشتند.

🔻در سال ۱۳۰۶، مامورین شهربانی به چاپ­خانه­ ها یورش بردند و اطلاعیه­ های اول ماه مه را ضبط نمودند. همچنین در همین سال، به مناسبت برگزاری اول ماه مه، از جمله باقر نوایی، محمد پروانه، مهدی کیمرام، حسن بهرام­قلی، سلمان قالب­ترابی، حسین سیاسی، علی آقای کاوه، علی اصغر کاوه، زرونی، اوهان ماطاومن، توسط مامورین امنیتی دستگیر شدند.

🔻اول ماه مه ۱۳۰۷، تعدادی از کارگران چاپ­خانه، نساجی، خبازها و راننده­ ها، در باغی نزدیک دولت­ آباد، روز جهانی خود را جشن گرفتند. این جشن به دور از چشم مامورین دولتی برگزار شد. پس از پایان مراسم مامورین متوجه شدند و عده­ای را دستگیر کردند.

🔻در اول ماه مه سال ۱۳۰۸، اعتصاب گسترده کارگران نفت به دعوت «اتحادیه مخفی کارگران نفت» به رهبری یوسف افتخاری، رحیم همداد، رمضان کاوه، حسنعلی ثابتی، وفایی، علی امید، علیه کمپانی انگلیس و حکومت رضا شاه به مدت سه روز اعلام شد. در اثر حمله نظامی به این اعتصاب، ۱۵۰ کارگر زخمی و ۲۰۰ نفر دستگیر شد و ۵ هزار کارگر نیز اخراج گردید.

🔻اول ماه مه ۱۳۰۹، کارگران قالی­بافی مشهد، روز جهانی خود را مخفیانه در «کوه سنگی» که در اطراف مشهد است، جشن گرفتند.
#روز_جهانی_کارگر
#اول_ماه_مه
#یوسف_افتخاری
#رحیم_همداد
#علی_امید

🎈🎈🎈
https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن
#برگی_از_تاریخ_جنبش_کارگری_ایران

اعتصاب و سرکوب کارگران کارخانه جهان چیت در اردیبهشت سال ۱۳۵۰

کارخانه جهان‌چیت کرج در سال ۱۳۱۷ خورشیدی ساخته شد و تولیدات آن شامل چیت، چلوار و متقال بود. بعد از وقایع شهریور ۱۳۲۰، این کارخانه محل اصلی تظاهرات کارگری بود و بارها به تعطیلی کشیده شده بود.

اردیبهشت سال ۱۳۵۰ اعتصاب بزرگی درکارخانه جهان چیت رخ داد. در آن زمان، مزد روزانه کارگران در ازای ۸ ساعت کار، طبق معیارهای وزارت کار چیزی بین ده تا دوازده تومان بود. اما فاتح یزدی، صاحب کارخانه جهان چیت که یکی از مالکان و سرمایه‌داران بزرگ بود و در عین حال روابط نزدیکی با خاندان پهلوی داشت، حتا نُرم‌های وزارت کار را هم رعایت نمی‌کرد و در ازای ۱۲ ساعت کار، مبلغی بین ۵ تا ۷ تومان به کارگران می‌داد.

کارگران جهان چیت برای افزایش دستمزد، از روز ۶ اردیبهشت دست به اعتصاب زدند. سه روز اعتصاب و تجمع در محوطه کارخانه برای افزایش دستمزد، نتیجه‌ای نداد. نماینده اداره کار کرج به این کارخانه رفت و کارگران بر این تصور بودند که وی برای اجرای مقررات وزارت کار و حمایت از کارگران به آنجا رفته است. اما این نماینده دولت، کارگران را تهدید به اخراج کرد و از آنان خواست به اعتصاب پایان دهند. به دنبال آن فرمانده ژاندارمری کرج با چند ژاندارم وارد کارخانه شده و کارگران را تهدید کردند.

کارگران تصمیم گرفتند به سمت وزارت کار در تهران دست به راهپیمایی بزنند. پس از آن رئیس ساواک کرج نیز کارگران را تهدید کرد که «اگر از کارخانه بیرون بیائید هر چه دیدید از چشم خودتان دیده‌اید.»! و کارگران در مقابل این تهدیدها جواب شان این بود که «اگر جلو آتش و گلوله برویم، بهتر از این است که این زندگی را تحمل بکنیم»! به دنبال آن، دو هزار کارگر کارخانه جهان چیت به خیابان می‌ریزند و به سمت تهران دست به راهپیمائی می‌زنند. در میان راه و ساعت حدود ۵ بعد از ظهر، وقتی که کارگران به کاروانسرا سنگی رسیده بودند، ژاندارم‌های حکومتی صفوف کارگران را مورد یورش قرار می‌دهند و آنها را به گلوله می‌بندند. در اثر این اقدام، حداقل سه کارگر جهان چیت کشته و چندین نفر دیگر به سختی مصدوم می‌شوند.
#اردیبهشت_۱۳۵۰
#جهان_چیت
#کرج

🎈🎈🎈
https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن
#برگی_از_تاریخ_جنبش_کارگری_ایران

روز ۳۰ آبان ۱۲۸۵ خورشیدی، صدوپنجاه ماهی‌گیر بندر انزلی در اعتراض به وضعیت دستمزد، در تلگراف خانه شهر تجمع کردند. صیادان برای هر صید، یک شاهی از «کمپانی لیانازوف» روسی دریافت می کردند. آن‌ مزد ناچیز به هیچ‌وجه کفاف زندگی صیادان را نمی‌داد و حتی همان مزد نیز سر موعد پرداخت نمی‌شد. در حین بحث و جدل کارگران در این تجمع با یکدیگر - تحت تاثیر حضور و ازدحام آحاد کارگران و نیز تلاطمات اجتماعی دوران مشروطه - ناگاه یکی از میان ماهی‌گیران با جسارت روی چهارپایه ای رفت و فریاد زد: «برادران، ما دیگر حقوق نمی خواهیم، از این پس خودمان صید می کنیم و خودمان می فروشیم.» کارگران نیز به سرعت تحت تاثیر شهامت سخنران قرار گرفتند و به وجد آمدند. تاریخ نام این کارگر شجاع را در حافظه اش ثبت نکرده است، همین‌قدر می دانیم فریاد حق طلبانه او مثل برق به سایر استثمارشدگان سرایت کرد، قلب های شان را به هم نزدیک و چشمان‌شان را شعله ور و مشت های شان را در هم فشرده کرد. حالا تمام‌ صد و پنجاه نفر یک صدا گفتند: «آری، خودمان صید می کنیم و خودمان می فروشیم.»

ماهی‌گیران برای جلب حمایت مردم، خیابان های انزلی را با این شعار درنوردیدند. هیچ ستمدیده ای در شهر مخالف کارگران نبود. هر انسان زحمتکش و منصفی با هر عقیده و آیینی به خود می گفت «آخر چرا ماهی‌گیران باید برای امرار معاش، خطر غرق شدن وسط دریا را به جان بخرند و آنگاه محصول زحمات شان را به یک کمپانی روسی بدهند که امتیاز صید ماهی را از دولت خریده است. کجای این خرید و فروش امتیاز و کجای این مناسبات مبتنی بر ظلم و زور، عادلانه است؟!»

آن کارگر شجاع، ماهی‌گیران را با ندای حق طلبانه خود، به هیجان و تحرک آورد. ماهیگیران، توجه و همدلی توده مردم را به خود معطوف  کردند و بدین‌سان امنیت شهر برای استثمارگران به خطر افتاد. اعتصاب بالا گرفت. کنسول روس با کمک دولت وقت، چاره را فقط در سرکوب کارگران دید. همان سال اعتصاب ماهی‌گیران انزلی با یک کشته و تعدادی زخمی درهم شکسته شد.

تاریخ از این اعتصاب به مثابه نخستین هماورد طبقه کارگر ایران با استثمارگران یاد می کند. بدین ترتیب نخستین ابراز وجود اجتماعی طبقه کارگر ایران پایان یافت. هیچ‌کس اما نام کارگری که جان باخت را نمی داند، شاید همانی بود که بالای سکو رفت...

🎈🎈🎈
https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن
#برگی_از_تاریخ_جنبش_کارگری_ایران

به موازات مبارزات مردم و در فراز و نشیب انقلاب مشروطه، سازمان یابی طبقه کارگر نیز در جریان بود.

در ۳۰ آبان سال ۱۲۸۵ (۲۱ نوامبر ۱۹۰۶) نخستین اعتصاب کارگری ایران به خاطر افزایش دستمزد، توسط ماهی‌گیران بندر انزلی علیه لیازانف صاحب امتیاز روسی شیلات، به راه افتاد.
در فواصل سال‌های ۱۲۸۷ تا ۱۲۸۸ علاوه بر چاپ چیان، اتحادیه های قالی بافان کرمان، کارگران واگن های اسبی و تلگراف چیان تشکیل شدند.
سوسیال دموکرات های مشهد در تابستان سال ۱۲۸۶ در بیانیه‌ای خواهان حق اعتصاب، آموزش رایگان و اجباری برای همگان و هشت ساعت کار روزانه شده بودند.

در پاییز سال ۱۲۸۷ حدود ۱۵۰ نفر از کارگران تبریز دست به اعتصاب زدند. رهبران جنبش کارگری تبریز حتا با «کارل کائوتسکی» و سایر رهبران جنبش سوسیال دموکراسی اروپا تماس گرفتند و در باره چگونگی سازماندهی جنبش انقلابی راهنمایی خواستند.
کائوتسکی به آنها توصیه کرده بود که به خاطر شرایط رشد اقتصادی کشور، هنوز پرولتاریای معاصر صنعتی در ایران به وجود نیامده و سوسیالیست ها باید در مبارزه دموکراتیک عمومی توده ها شرکت کنند. نکته جالب اینکه در پاسخ به رهبران جنبش کارگری اروپا، یکی از مبارزان تبریز به نام «واسو» در تاریخ ۱۹ نوامبر سال ۱۹۰۸ (آبان سال ۱۲۸۷) نامه ای به «پلخانف»، سوسیالیست روسی نوشت و در صحت نظریه‌ی کائوتسکی تردید کرد. وی ضمن تایید عدم وجود صنایع ماشینی مدرن و کارگران صنعتی همانند اروپا در ایران، نظرات خود را این‌گونه ابراز داشت:
«لیکن در ایران پرولتاریا، یعنی اشخاصی که فاقد ابزار کار بوده و نیروی کار و دانش خود را به کارفرمایان می فروشند، وجود دارد. در این صورت آیا سوسیال دموکرات ها حق دارند از متشکل کردن کارگران و مبارزه در راه دستمزد آنان، خودداری ورزند؟!»

در سال ۱۲۸۹ کارگران چاپخانه های تهران سازماندهی «اتحادیه‌ی سراسری کارگران صنعت چاپ» را انجام دادند و روزنامه ای به نام «اتفاق کارگران» منتشر کردند. در خرداد همان سال، چاپ چیان دست به اعتصاب پیروزمندی زدند که در تاریخ به عنوان «اولین تظاهر جنبش اشتراکی یا سوسیالیستی در ایران» یاد شده است. / منبع: کتاب اسناد تاریخی جنبش کارگری ایران

🥀🥀🥀
https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن
#برگی_از_تاریخ_جنبش_کارگری_ایران

«زن جوانت مریض شده، برای تو بی تابی می کند. هر چه زودتر خودت را به تهران برسان.» این تلگرافی بود که مامورین نظمیه رضاخان برای «مرتضی حجازی» از رهبران «اتحادیه کارگران چاپ» با امضای مادرش ارسال می کنند.

مرتضی که به جرم فعالیت در اتحادیه متواری شده و به تاجیکستان گریخته بود، فریب می خورد و برای درمان همسرش بازمی گردد. او را به محض ورود به ایران در همان رشت دستگیر و یک‌راست به شکنجه گاه های مخوف تهران منتقل می کنند.

مرتضی حجازی طی آخرین دیدار خود در زندان به «جعفر ارودبادی» می گوید: «اطمینان دارم که من زنده از این محبس بیرون نمی روم.‌ چند شب است از سینه ام خون می آید. اینطور سرنوشت من بود که در اول جوانی، در تنگنای نظمیه با این فشار سختی که ملاحظه می کنید بمیرم. سلام مرا به دوستان و همرزمان برسان. مخصوصا فلانی که حال مرا پرسیده سلامش برسان. بگو بین ما دیگر دیداری نخواهد بود. من امیدی به زنده ماندن ندارم، به سراغم نیایید،بلکه فراموشم کنید. امیدوارم رفقای من به هدف مقدس خود نائل آیند و قاتلین من به سزای اعمال بیرحمانه خود برسند. ما غرض و نظری جز سعادت و رفاه زحمتکشان نداشتیم.»
Forwarded from تجربه نوشتن
#برگی_از_تاریخ_جنبش_کارگری_ایران

«روز اول ماه ‌مه ۱۹۲۹ (۱۱ اردیبهشت ۱۳۰۸) ۱۱۰۰۰ کارگر پالایشگاه - که حزب زیرزمینی کمونیست آنها را سازماندهی و هماهنگ کرده بود- ضمن مطالبه‌ی روزانه‌ی کاری هشت ساعته، دستمزد و مسکن بهتر، به رسمیت شناختن حق تشکیل اتحادیه‌های کارگری، پرداخت مساوی به کارکنان ایرانی و هندی، و پرداخت حقوق بابت تعطیلات سالانه از جمله برای روز اول ماه مه، اعتصاب کردند. اعتصاب‌کنندگان فرماندار و رئیس پلیس را تعقیب و آنها را در ایستگاه آتش‌نشانی شهر به دام انداختند. انگلیسی‌ها ناوچه‌های توپدارشان را به آبادان فرستادند. اوضاع تا وقتی که دولت، حکومت نظامی اعلام کرد و نیروهای کمکی ارتش را به محل اعزام و بیست و نه نفر از رهبران اعتصابیون را بازداشت کرد، به حال عادی برنگشت. ۵۰۰ کارگر دیگر هم اخراج شدند. دولت بریتانیا از رضاشاه به خاطر «برخورد سریع و موثر» او با وضعیت تشکر کرد... پنج نفر از این بازداشت‌شدگان تا شهریور ۲۰ در زندان بودند.»

📕 برگرفته از کتاب: «کودتا - نویسنده: یرواند آبراهامیان - ترجمه: ناصر زرافشان»

#اول_ماه_مه
#روز_جهانی_کارگر

🌎🌍🌏
https://t.center/tajrobeneveshtan
Forwarded from تجربه نوشتن
#برگی_از_تاریخ_جنبش_کارگری_ایران

«زن جوانت مریض شده، برای تو بی تابی می کند. هر چه زودتر خودت را به تهران برسان.» این تلگرافی بود که مامورین نظمیه رضاخان برای «مرتضی حجازی» از رهبران «اتحادیه کارگران چاپ» با امضای مادرش ارسال می کنند.

مرتضی که به جرم فعالیت در اتحادیه متواری شده و به تاجیکستان گریخته بود، فریب می خورد و برای درمان همسرش بازمی گردد. او را به محض ورود به ایران در همان رشت دستگیر و یک‌راست به شکنجه گاه های مخوف تهران منتقل می کنند.

مرتضی حجازی طی آخرین دیدار خود در زندان به «جعفر ارودبادی» می گوید: «اطمینان دارم که من زنده از این محبس بیرون نمی روم.‌ چند شب است از سینه ام خون می آید. اینطور سرنوشت من بود که در اول جوانی، در تنگنای نظمیه با این فشار سختی که ملاحظه می کنید بمیرم. سلام مرا به دوستان و همرزمان برسان. مخصوصا فلانی که حال مرا پرسیده سلامش برسان. بگو بین ما دیگر دیداری نخواهد بود. من امیدی به زنده ماندن ندارم، به سراغم نیایید،بلکه فراموشم کنید. امیدوارم رفقای من به هدف مقدس خود نائل آیند و قاتلین من به سزای اعمال بیرحمانه خود برسند. ما غرض و نظری جز سعادت و رفاه زحمتکشان نداشتیم.»