به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است
روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
گفت من شهریورم، همانی که سبز میآید و زرد میرود، و من، آری من از صندلی عقب در آینه به چشمانش خیره شدم، نه اینکه حرفش را تائید کنم،نه..... خواستم بگویم، تو حالا دیگر از آن منی، آری من..... منِ خسته،منِ عاشق، منِ بی کس،
خواستم بگویم عزیز تر از جانم، نفسم، من خسته تر از آنم که شهریور باشم، من پاییزم پاییز !....
وقتی به خانه رسیدی، به آن سبزینه ی لب ایوان سلام کن، دستی بر سر شمعدانی های خانه بکش، و با مهر از کنار آن دیوار عرق کرده ی حیاط عبور کن،به تابستان بگو دلبر جان،....
وقتی امشب در بستر ؛ چشمانت را بستی و مرا بوسیدی، محکم تر از همیشه بغلم کن، زیرا من زیر خروارها خاطره ؛ مدفون شده ام شاید مرا هم ؛ از هجوم تنهایی رها کردی .