رفیق شهیدم

#مذهبیها
Канал
Логотип телеграм канала رفیق شهیدم
@Refighe_Shahidam313Продвигать
573
подписчика
12,7 тыс.
фото
11,3 тыс.
видео
1,69 тыс.
ссылок
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمیشود🥀 رَفیقِ‌شهیدم‌یه‌دورهمیه‌خودمونیه خوش‌اومدی‌رفیق🤝🫀🥀 تاسیس²¹/⁰²/¹³⁹⁸ کپی‌آزاد‌✌صلوات‌هدیه‌کردی‌چه‌بهتر📿✌️ کانال‌ایتامون‌ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4 خادمین 👇 @Someone_is_alive @Mortezarezaey57
رفیق شهیدم
مراسم عروسی ما به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم . جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری ؟ می دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود ، من هم در جواب فیلمبردار گفتم : ان شاءالله…
وقتے مے‌اومد خونہ دیگہ نمیذاشت
من کار کنم.
زهرا رو میذاشت روی پاهاش
و با دست به پسرمون غذا میداد.
مے‌گفتم: یکے از بچہ ها رو بده به
من ؛با مهربونے مے‌گفت: نہ، شما از
صبح تا حالا بہ اندازه کافے زحمت
کشیدے.
مہمون هم که میومد پذیرایی
با خودش بود.
دوستاش بہ شوخے مے‌گفتند:
مہندس کہ نباید توے خونہ کار کنہ!
مے‌گفت: من که از حضرت علی(؏)
بالاتر نیستم. مگہ به همسرشون
حضرت زهرا (س) کمک نمی‌کرد:)!

شہیدحسنآقاسےزاده
یڪ‌روایت‌عاشقانہ 💌

#شهید_حسن_آقایی
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان
و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️❄️✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
#استوری ± ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود حیدر داشت میسوخت... 💔🖤😔 #فاطمیه #مذهبیها_عاشقترند جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️🥀✌️❁═┅┄
اوُصیکَ یا ابَاالْحَسنِ انْ لاتَنْسانی، وَ تَزُورَنی بَعْدَ مَماتی. (زهرة الرّیاض کوکب الدّری :ج 1، ص253)

حضرت فاطمه زهرا (س) ضمن وصیّتی به همسرش اظهار داشت :مرا پس از مرگم فراموش نکنی . و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیایی.
#حضرت_زهرا
#حضرت_علی
#مذهبیها_عاشقترند
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری

± ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود حیدر داشت میسوخت...
💔🖤😔

#فاطمیه
#مذهبیها_عاشقترند
جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️🥀✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
شهید🌹 حسین علے پورکناری اول تابستون سال ۶۱ بود که به عقد هم دراومدیم و یه ماه بعد عروسیمون سه چهار روز بعد دوتایے رفتیم مشهد 🕌 یادمه وقتے واسه زیارت مشرف شدیم حرم نگاهے بهم کرد و گفت : طیبه خانوم میخوام یه دعا کنم 🙃 دوست دارم تو آمین بگی با خنده گفتم…
مراسم عروسی ما به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم .

جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری ؟

می دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود ، من هم در جواب فیلمبردار گفتم : ان شاءالله عاقبت ما ختم به شهادت شود ...

من رضا را خیلی دوست داشتم
فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود . بعد از رضا پرسید : شما چه آرزویی دارید ؟
گفت : همین که خانم گفت .
روایت‌ازهمسر‌شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_شهدایی
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه
جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═✌️🍂🌺❤️🌺🍂✌️═┅┄
رفیق شهیدم
قبل از آشنایی با محمدجواد بهمراه خانوادم به زیارت حضرت زینب (س) مشرف شدم💛 روبروی گنبد با بی بی درددل کردم ازش خواستم بهم همسری بده که به انتخاب خودش باشه البته اون روزها نمی دونستم حضرت هدیه ویژه ای درنظرگرفته برام و قراره از سربازای خودش روزیم کنه😍 بعد…
شهید🌹
حسین علے پورکناری

اول تابستون سال ۶۱ بود که به عقد هم دراومدیم
و یه ماه بعد عروسیمون سه چهار روز بعد دوتایے رفتیم مشهد
🕌

یادمه وقتے واسه زیارت مشرف شدیم حرم
نگاهے بهم کرد و گفت :
طیبه خانوم میخوام یه دعا کنم 🙃
دوست دارم تو آمین بگی
با خنده گفتم :
تاچےباشه
جواب داد :
توکارت نباشه.
گفتم:باشه
هرچے شما بگین آقا

اے کاش این حرفو نمیزدم🥺
😔
چون تا این جمله رو گفتم رو کرد به گنبد طلایے امام رضا (علیه السلام)دستاشوبلند کرد و گفت :

🕊🤍خداکندبه دلت مهر این غلام افتد
به رنگ سرخ شهادت در آورے من را🤍🕊

أَلْلّهُمَّ أَرْزُقْنَا تُوفِيق َأَلْشَّهَادَةَ فِي سَبِيلِک💜🌱

دلم لرزید عرق سردے به تنم نشست😥
قطرات اشڪ بود که بے امون رو گونه هام سرازیر میشد😭

اما چه کنم که بهش قول آمین گفتن داده بودم با صدایے حزین و گرفته از بغض گفتم آمین...
😭

#عاشقانه
#عاشقانه_مذهبی
#مذهبیها_عاشقترند

جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️

❀❀
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
رفیق شهیدم
وقتی بحثمان می شد من نمی توانستم خودم را کنترل کنم. یکسره غر میزدم و با عصبانیت می گفتم تو مقصری. تو باعث این اتفاق شدی. رضا اصلا حرفی نمیزد، وقتی هم می دید من آرام نمی شوم می رفت سمت در. چون می دانست طاقت دوری اش را ندارم☺️ آنقدر بهش وابسته بودم که واقعا…
قبل از آشنایی با محمدجواد بهمراه خانوادم به زیارت حضرت زینب (س) مشرف شدم💛
روبروی گنبد با بی بی درددل کردم
ازش خواستم بهم همسری بده که به انتخاب خودش باشه
البته اون روزها نمی دونستم حضرت هدیه ویژه ای درنظرگرفته برام
و قراره از سربازای خودش روزیم کنه😍

بعد از سفر محمدجواد به خواستگاریم اومد،از کوچکی روی پای خودش وایستاده بود ،از دسته گل خواستگاری تا تمام هزینه های عروسی رو خودش پرداخت کرد👌
بعد از اون شروع به ساختن منزلمون کرد
همین منزلی که خانه من و فرزندانم است. سرپناهی که ستون هایش را از دست داد😞
تک تک مصالح،کاشی ها،طرح و نقشه ساختمان همه اش به سلیقه خودم بود☺️محمدجواد می گفت خونه خودته،قراره تو اینجا بمونی نه من‌‌‌...

آری ...همسر من بی تو در این خانه روزها را شب می کنم تنها به شوق دیدار تو در زمان ظهور امام زمان عج💚🥺

🌷به روایت همسر شهید محمدجواد قربانی💫

#شهید_محمدجواد_قربانی
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه

جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️

❀❀
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
رفیق شهیدم
شهیدکمیل صفری تبار همسرم، کمیل خیلی بامحبت ومهربون بود 🤩 مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه از من مراقبت میکرد... یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود، رفتم پنکه رو روشن کردم وخوابیدم«من به گرما خیلی حساسم» 😥 خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی بحثمان می شد من نمی توانستم خودم را کنترل کنم.
یکسره غر میزدم و با عصبانیت می گفتم تو مقصری.
تو باعث این اتفاق شدی.
رضا اصلا حرفی نمیزد، وقتی هم می دید من آرام نمی شوم می رفت سمت در.
چون می دانست طاقت دوری اش را ندارم☺️

آنقدر بهش وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد حتی جلوی مسجد رفتنش راهم می گرفتم🥲

او هم نقطه ضعف مرا می دانست و از من دور می شد تا آرام شوم روی پله جلو در می نشست و می گفت هر وقت آروم شدی بگو من بیام داخل🙃
اصلا داد زدن بلد نبود😉

من خیلی روش حساس بودم دوست داشتم فقط برای من باشد🥺
آخرین دفعه هم بهش گفتم می خواهی بروی اجازه می دهم ولی باید یه قول بدهی.
گفت چی؟
گفتم هرکس اول و اخرت من باشم.
خندید گفت باشه😌

به روایت همسر
شهید رضا حاجی زاده

#شهید_رضا_حاجی_زاده
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه

جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️

❀❀
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
رفیق شهیدم
همسفرانه 🦋🍃 من‌ از تو دل‌ کندم تا بتونم‌ نوکری‌ حضرت‌ زینب [سلام‌ الله‌ علیها] رو بہ‌ دست‌ بیارم‌ و آرزو دارم‌ خدا تو این‌ سفر بهم‌ نگاه‌ کنہ، خیلے دوستتون‌ دارم‌‌ ....♥️ مواظب‌ خودتون‌ باشید‌ و سعے کنید یہ‌ جوری‌ زندگی کنید کہ‌ خدا عاشقت‌ بشہ‌...…
شهیدکمیل صفری تبار


همسرم، کمیل خیلی بامحبت ومهربون بود
🤩
مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه از من مراقبت میکرد...

یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود،
رفتم پنکه رو روشن کردم وخوابیدم«من به گرما خیلی حساسم»
😥

خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده و متوجه شدم برق رفته...
بعد از چند ثانیه احساس خیلی خنکی کردم😶

چشمم رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه..
دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو
گرفته و مثل پنکه میچرخونه😁
اما دوباره چشمم بسته شدازفرط خستگی...😴😴

شاید بعد نیم ساعت تا 1ساعت بعد که بیدارشدم دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه رو مثل پنکه روی سرم می چرخونه تا خنک بشم...

پاشدم گفتم کمیل توهنوز داری می
چرخونی!؟خسته نشدی!🙁

گفت:خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرماحساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی ودلم نیومد....😌

راوی:همسر شهید
#شهید_کمیل_صفری_تبار
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه

❀❀
رفیق شهیدم 🕊
┄┅═❁✌️🥀✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🔻شعرے از زبان حمید_آقا که شاعر بودن و براے همسر بزرگوارشان سرودن😍 🌾حالت چگونه است تو اے ڪربلای_من ؟ 🌿تنها ستاره ے دلــ💖ـم و دلرباے من ! 🌾 دلتنگ خاطراتِ📖 قشنگ قدیمے ام 🌿هستے تو عاشقانه ترین لحظه هاے من…
همسفرانه 🦋🍃


من‌ از تو دل‌ کندم
تا بتونم‌
نوکری‌ حضرت‌ زینب [سلام‌ الله‌ علیها] رو بہ‌ دست‌ بیارم‌
و آرزو دارم‌
خدا تو این‌ سفر بهم‌ نگاه‌ کنہ،
خیلے دوستتون‌ دارم‌‌ ....♥️

مواظب‌ خودتون‌ باشید‌
و سعے کنید یہ‌ جوری‌ زندگی کنید کہ‌ خدا عاشقت‌ بشہ‌...

اگہ‌ خدا عاشقت‌ بشہ،
خوب‌ تو رو خریداری‌ میکنہ.😍


#شھید_محسن_حججی
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه

❀❀
رفیق شهیدم 🕊
┄┅═❁✌️🥀✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
ب روایت همسر #شهید_عبدالمهدی_کاظمی یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود‌ 😔💔😔 گفتم بروم سراغ آن دفتری که 📖ـخاطرات مشترکمان را در آن می نوشتیم... به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک نامهـ💌 با این مضمون نوشته بود: همسر عزیزمـ من به شما افتخار…
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی


🔻شعرے از زبان حمید_آقا که شاعر بودن و براے همسر بزرگوارشان سرودن😍

🌾حالت چگونه است
تو اے ڪربلای_من ؟

🌿تنها ستاره ے دلــ💖ـم
و دلرباے من !

🌾 دلتنگ خاطراتِ📖
قشنگ قدیمے ام

🌿هستے تو عاشقانه ترین
لحظه هاے من 😌

🌾اینجا ڪنار قبرحسینم
ولے بدان
🌿پشت سر شماست
همیشه دعاے من

🌾حالا تو را قسم به خدا
لحظه اے بخند😉
🌿 غمگین نباش ذره ای
اے آشناے من

🌾هرشب ڪنار سفره_افطار، همسرم
🌿 قرآن بخوان به صوت قشنگت براے من

🌾هروقت مے روے حرمِ شازده حسین
🌿بخوان زیارتے زِ ته دل بجای_من

🌾این شعر
عاشقانه_ترین هدیه ے من است
🌿 لطفا قبول ڪن همه را ڪربلای_من 🌸


#عاشقانه #مذهبیها_عاشقترند #عاشقانه_مذهبی #یادت_باشد

جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️🥀✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
ب روایت همسر #شهید_وحید_فرهنگی_والا قبل از انجام مراسم عقد بخاطر انجام یک سری رسومات تصمیم گرفتیم بین مان صیغه محرمیتی خوانده شود... من اون روزها خیلی استرس داشتم تااینکه آقاوحید پیامکی فرستادن بااین مضمون: دورکعت نماز بگزارم و یک دعای عاقبت بخیری برایم…
ب روایت همسر
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی


یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی،
دلم خیلی گرفته بود‌
😔💔😔

گفتم بروم سراغ آن دفتری که 📖ـخاطرات مشترکمان را در آن می نوشتیم...

به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک نامهـ💌
با این مضمون نوشته بود:

همسر عزیزمـ
من به شما افتخار می کنم
که مرا سربلند و عاقبت_به_خیر کردی
و باعث شدی اسم من هم در فهرست شهدای کربلا نوشته شود.
آن دنیا
...منتظرت_هستم...
😍❤️
#عاشقانه #عاشقانه_مذهبی #مذهبیها_عاشقترند #شهادت

جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️🥀✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
| عاشقانه‌یواشکی | عشق‌یعنی.. دوتایی با هم برید هیئت :)🌿 #مذهبیها_عاشقترند #عاشقانه #محرم ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️❤️🖤❤️✌️❁═┅┄
ب روایت همسر
#شهید_وحید_فرهنگی_والا


قبل از انجام مراسم عقد بخاطر انجام یک سری رسومات تصمیم گرفتیم بین مان صیغه محرمیتی خوانده شود...
من اون روزها خیلی استرس داشتم تااینکه آقاوحید پیامکی فرستادن بااین مضمون:
دورکعت نماز بگزارم و یک دعای عاقبت بخیری برایم فرستادن👌

من هم بعد از انجام خواسته‌شان پیامک دادم که از شما می خواهم بعد از عقد دست خانواده هایمان را ببوسیم و اگر نزدیک اذان بود نماز را به جماعت اول وقت بخوانیم.
عقدمان درست لحظه اذان بود و همانطور شد که میخواستیم
🤲😊🤲

همیشه در قنوت نماز آیه " اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا" را می خواندیم
🍃🌸🍃

از همان اول قرار گذاشتیم نمازهایمان را اول وقت بخوانیم
وقتی باهم بودیم به جماعت می خواندیم
🙂😌🙂
وقتی هم از هم دور بودیم تماس میگرفتیم و یاداوری می کردیم
✌️😊✌️
اگر در ماشین بودیم نگه داشته و نمازمان را در مساجد می خواندیم و بعد ادامه مسیر را می رفتیم.
بهمین خاطر من همیشه از قبل وضو می گرفتم و این را اقاوحید خیلی دوست داشتن
و همیشه به مادرشان می گفتن همسر من دائم‌الوضو هست...
اللهم_ارزقنی_همچین_زوجے
✌️🤲✌️

#عاشقانه
#عاشقانه_مذهبی
#مذهبیها_عاشقترند
رفیق شهیدم
سر‌ سفره‌ عقد‌ نشستہ‌ بوديم، عاقد‌ ڪہ‌ خطبہ‌ را‌ خواند، صداے‌ اذان‌ بلند‌ شد. حسين‌ برخاست، وضو‌ گرفت‌ و‌ بہ‌ نماز‌ ايستاد، دوستم‌ ڪنارم‌ ايستاد‌ و‌ گفت: اين‌ مرد‌ براے تو‌ شوهر‌ نمےشود. متعجب‌ و‌ نگران‌ پرسيدم:‌ چرا؟ گفت: ڪسے‌ ڪہ‌ اين‌قدر‌ بہ‌ نماز‌ و‌…
شهید🌹مهدی باکری

‌ صبـح زود حمیـد مے خواست بره بیرون، برایـش تخم مرغ آب پز کرده بودم🥚🍴

وقتے رفتم از روی گاز بردارم احسان اومده بود پشت سرم وایسـاده بود 😱

همین کہ تخم مرغ ها را برداشتم آب جوش ریخت پشت گردنش 😱🥺
هـم عصبانے بودم که اومـده بود تو آشپزخانہ هـم ترسیده بودم که نکنه طوریش بشه😰

حمید سریـع خودشـو رسـوند تو آشپزخانہ و بـا خونسردے بهـم گفت :
آروم باش،تا تو آروم نشی بچه رو دکتر نمی برم😟❗️

این قـدر با نرمی و خونسردی باهام حرف زد
تا آروم شدم😊
یه هفته تموم می بردش دکتر بهم می گفت :
دیدی خودتو بیخود ناراحت کردی😞
دیدی بچه خوب شد😉

#شهید_مهدی_باکری
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه


❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️❤️💚❤️✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
برگی‌از‌خاطرات💌 روز خواستگاری، صحبت های ما خیلی کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد، او بارها گفت که یک همسنگر می‌خواهد...👌 شاید کسی که به خواستگاری می‌رود همسر و همدم می خواهد اما گفت که همسنگر می‌خواهد🌼 بعد از چندسال به او گفتم ما…
سر‌ سفره‌ عقد‌ نشستہ‌ بوديم،
عاقد‌ ڪہ‌ خطبہ‌ را‌ خواند،
صداے‌ اذان‌ بلند‌ شد.
حسين‌ برخاست،
وضو‌ گرفت‌ و‌ بہ‌ نماز‌ ايستاد،
دوستم‌ ڪنارم‌ ايستاد‌ و‌ گفت:
اين‌ مرد‌ براے تو‌ شوهر‌ نمےشود.
متعجب‌ و‌ نگران‌ پرسيدم:‌ چرا؟
گفت: ڪسے‌ ڪہ‌ اين‌قدر‌
بہ‌ نماز‌ و‌ مسائل‌ عبادےاش‌ مقيد‌ باشد،‌
جايش‌ توے‌ اين‌ دنيا‌ نيست.

#شهید_حسین_دولتی
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️💗💍💗✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
#عاشقانه_شهدا🙃🍃 به سوریه که اعزام‌ شده‌ بود بعضۍ‌شب‌ها‌ با‌ هم‌ در‌ فضای مجازۍ‌ چت می‌کردیم بیشتر‌ حرفهایمان احوالپرسۍ‌ بود او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم و‌اندڪ‌ آبۍ‌ می‌ریختیم‌ بر‌ آتش دلتنگۍ‌مان... روزهای آخر ماموریتش بود گوشۍ‌ تلفن‌ همراهم‌ را‌ که روشن‌…
برگی‌از‌خاطرات💌

روز خواستگاری،
صحبت های ما خیلی کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد،
او بارها گفت که یک همسنگر می‌خواهد...👌
شاید کسی که به خواستگاری می‌رود همسر و همدم می خواهد اما گفت که همسنگر می‌خواهد🌼
بعد از چندسال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم،
علت اینکه همسنگر خواسته چه بوده است؟؟!
🤔🤔🤔
او گفت:
جنگ ما جنگ نظامی نیست، جنگ الان ما جنگ فرهنگی است.
اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی هست تا وقتی من کار فرهنگی انجام می‌دهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند⭐️💫

به روایت_همسر
#شهید_مصطفی_صدرزاده🕊
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه


❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️🥰💍🥰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
🌿اذن شهادت از حضرت زهرا ⚘شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای #شهید می‌آید، در خواب با کسی صحبت می‌کرد و می‌گفت، #یازهرا(س). چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمی‌شدند در حال و هوای خودشان بودند. ⚘وقتی…
#عاشقانه_شهدا🙃🍃

به سوریه که اعزام‌ شده‌ بود
بعضۍ‌شب‌ها‌ با‌ هم‌ در‌ فضای مجازۍ‌ چت می‌کردیم
بیشتر‌ حرفهایمان احوالپرسۍ‌ بود
او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم
و‌اندڪ‌ آبۍ‌ می‌ریختیم‌ بر‌ آتش دلتنگۍ‌مان...
روزهای آخر ماموریتش بود
گوشۍ‌ تلفن‌ همراهم‌ را‌ که روشن‌ کردم
دیدم‌ عباس‌ برایم‌ کلۍ پیام فرستاده‌ است...!
وقتۍ‌ دیده‌ بود‌ که‌ من‌ آنلاین نیستم
نوشته بود:
آمدم‌ نبودۍ؛‌ وعده‌ۍ‌ ما‌ بهشت..💔

✍🏻به روایت‌ همسر
#شهید_عباس_دانشگر
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه
♥️🕊

❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️💍✌️❁═┅┄
رفیق شهیدم
گاه علی ( علیه السلام ) فاطمه ( سلام الله علیها ) را خطاب می‌کـرد ؛ •| یا کُلَّ مُنیتی |• یعـنی ای همه‌ی آرزوی‌‌ مـن ... :) 😍😍 #مذهبیها_عاشقترند #عاشقانه_مذهبی #عاشقانه ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️💍✌️❁═┅┄
🌿اذن شهادت از حضرت زهرا

⚘شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای #شهید می‌آید، در خواب با کسی صحبت می‌کرد و می‌گفت، #یازهرا(س).
چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمی‌شدند در حال و هوای خودشان بودند.

⚘وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد..
به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم..
دیدم گوشه‌ای نشست، اسم #حضرت_فاطمه(س) را
صدا می‌زد و از شدت گریه شانه‌هایش می‌لرزد؛
آرام‌تر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم #اذن_شهادتم را از بی بی فاطمه(س) می‌گرفتم..

✍🏻به روایت همسر
#شهید_عبدالحسین_برونسی♥️🕊
#مذهبیها_عاشقترند
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه


❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️🌹🍀🌹✌️❁═┅
Ещё