رفیق شهیدم

#علی_اکبر
Канал
Логотип телеграм канала رفیق شهیدم
@Refighe_Shahidam313Продвигать
573
подписчика
12,7 тыс.
фото
11,3 тыс.
видео
1,69 тыс.
ссылок
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمیشود🥀 رَفیقِ‌شهیدم‌یه‌دورهمیه‌خودمونیه خوش‌اومدی‌رفیق🤝🫀🥀 تاسیس²¹/⁰²/¹³⁹⁸ کپی‌آزاد‌✌صلوات‌هدیه‌کردی‌چه‌بهتر📿✌️ کانال‌ایتامون‌ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4 خادمین 👇 @Someone_is_alive @Mortezarezaey57
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعری که دختر شهید در محضر حضرت آقا خواندند و جواب حضرت آقا به یک بیت خاص

🌷شهیدمدافع حرم #علی_اکبر_عربی🌷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷 داماد کنار عروس با اسلحه
و بی سیم

🌷 روایت دامادی شهید مدافع وطن #علی_اکبر_معصومی_نژاد


🌷شهید معصومی نژاد از مرزبانان ناجا بیستم خرداد 97 مصادف با بیست و پنجم ماه مبارک رمضان در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در مرز میرجاوه به شهادت رسید.🌷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه تفاوت دارد من عجمَم یا عربم؟
یک زبان دارم تا نام تو دارم به لبم
چه تفاوت دارد منزل و کاشانه ی من
کربلاست، کربلاست، کربلا خانه ی من

با نوای #علی_اکبر_قلیچ

اللهم عجل لولیک الفرج


🏴هفت مصیبتِ #شام از زبان #امام_سجاد علیه السلام...

از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند: #الشّام، الشّام، الشّام...
#امان_از_شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:

▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و #ساز و #طبل می‌زدند.

▪️2.سرهای #شهداء را در میان #هودج‌های زن‌های ما قرار دادند.
سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم #زینب و #ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم #علی_اکبر و پسر عمویم #قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم #سکینه و #فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند،
و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت.

▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها،
آب و آتش بر سر ما می ریختند،
#آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم.
عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.

▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با #ساز و #آواز ما را در برابر تماشای مردم در #کوچه و #بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در #اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»

▪️5.ما را به یک #ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه #یهود و #نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در #خیبر و #خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند .
امروز شما #انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید.

▪️6.ما را به بازار #برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای #غلام و !کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.

▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، #آرامش نداشتیم و از #تشنگی و #گرسنگی و #خوف کشته شدن، همواره در #وحشت و #اضطراب به سر می‌بردیم...

📚برگرفته از:‌‌ #تذکرة_الشهداء #ملاحبیب_کاشانی


ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد #شهادت
#ما_ملت_امام_حسینیم #اربعین

#رفیق_شهیدم
🕊🌸 رفیق شهیدم
🆔 @Refighe_Shahidam313
-┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄-
رفیق شهیدم
Sticker
روز هشتم
1. «#خوارزمی » در #مقتل_الحسین و «#خیابانی » در #وقایع_الایام نوشته اند که در #روز_هشتم_محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند; بنابراین امام علیه السلام کلنگی برداشت و در پشت #خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
هنگامی که خبر این ماجرا به #عبیدالله_بن_زیاد رسید، پیکی نزد #عمر_بن_سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می کند و آب بدست می آورد .
به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به #آب نرسد و کار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر .
عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود .

2. در این روز «#یزید_بن_حصین_همدانی » از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند.
حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد; عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می پنداری پس چرا بر #عترت_پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند از آنان مضایقه می کنی؟

عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم; آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می سوزم؟
و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی بینم که بتوانم از آن گذشت کنم .

یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر #حکومت_ری به قتل برساند

3. امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام « #عمرو_بن_قرظه » را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.

شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند .
امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود « #عباس » و فرزندش « #علی_اکبر » را نزد خود نگاه داشت .
عمر بن سعد نیز فرزندش «#حفص » و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد .

در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد .
یک بار گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را می سازم . ابن سعد گفت: می ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم . عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم #ابن_زیاد بیمناکم و می ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند .

حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد .
به خدا سوگند! من می دانم که از گندم عراق نخواهی خورد!

ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است .

4 . پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به #عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه السلام را رها کنند; چرا که خودش گفته است که یا به #حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری می روم .
عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، «#شمر_بن_ذی_الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند .
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ما_ملت_امام_حسینیم #من_حسینی_ام #وقایع #کربلا #مناسبت #وقایع_روز #محرم

👇🥀👇🥀👇🥀👇
@Refighe_Shahidam313
شب هشتم: حضرت علی اکبر(ع)

علی اکبر(ع)
نخستین فردی بود که از #بنی_هاشم به میدان رفت.
او #فرزند بزرگ #امام است
و نزدیک ترین فرد به ایشان.
چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام #کوفه و #شام می بیند،
از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند.
او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض #شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد.
#علی_اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است...

#اللهم_ارزقنا_شهادت
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ما_ملت_امام_حسینیم #من_حسینی_ام

👇🥀👇🥀👇🥀👇
@Refighe_Shahidam313
رفیق شهیدم
Sticker
نقل شده که ظاهرا در #اول_محرم بوده
که #کاروان حسینی در حرکت بودند و امام علیه‌السلام  در صبحگاه دستور دادند که ظروف و #مشک‌ها را پر از آب کنید، حرکت کردند، ناگهان یکی از یاران امام با صدای بلند تکبیر گفت، و گفت از دور نخلستانی پیداست.

امام فرمود چه می‌بینید؟

عده‌ای گفتند #نخلستان نیست گوش‌های اسب از دور چنان می‌نماید که #نخل است.
آنها نزدیک شدند تعداد هزار سواره نظام به فرماندهی حر، مأمور از طرف عبیدالله بن زیاد لعنة الله علیه.

امام به یارانش فرمود: از آنها پذیرایی و آن‌ها را که تشنه‌اند سیراب کنید

تا روز دوم، #حر ، اصرار داشت حضرت را همراه کاروان به سوی #کوفه ببرد، بین امام و حر گفت‌وگوهایی صورت می‌گرفت و امام علیه‌السلام وقت نمازها، #نماز را اقامه می‌کرد و #سپاه حر نیز با حضرت و به اقتدا به امام، نماز #جماعت می‌خواندند.

بدین ترتیب امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت می‌نمود.
حر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشاری می‌کرد اما امام علیه‌السلام از قبول درخواست او امتناع می‌کرد.

حر به امام عرض کرد که در این #واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشاری کنی، تو و همراهانت کشته می‌شوید.

حضرت در این حال به #شعر یکی از صحابه استناد فرمود و گفت تو مرا از مرگ می‌ترسانی مرگ بر جوانمرد عار نیست، وقتی آرزوی حق و قصد دفاع از حق را داشته باشد و #جهاد کند...

وقتی حر این اشعار را از امام شنید به کناری رفت و با سپاه خود حرکت کرد امام نیز با #قافله خود در حرکت بودند تا به منزلگاه بیضه رسیدند.

امام برای اتمام حجت خطبه‌ای خواند و اهداف خویش را آشکار نمود و با استناد به سخنان #پیامبر اکرم(ص) فرمود که هر کس سلطان ستمگری را بنگرد که حرام خدا را حلال می‌کند و عهد شکن است، بر مسلمانان است که در مقابل او اعتراض کند.

در مسیری که امام از #مکه حرکت کرد روز هشتم ذی حجه تا رسیدن به #کربلا با افراد و کاروان‌های مختلفی دیدار و ملاقات داشت.

از جمله این دیداردها دیدار با #عبدالرحمن_حر بود که امام از او خواست به کاروان کربلا بپیوندند او امتناع کرد و #اسب خود را به امام #پیشکش نمود.

حضرت امتناع از قبول کرد.

در آخر شب جوانان را دستور داد تا مشک‌ها را پر از آب کنند، سپس دستور داد از منزل قصر بنی مقاتل حرکت کنند حرکت کردند، حضرت بر پشت اسب خود چرتی زد، و بیدار شد و فرمود «انا لله و انا الیه راجعون» دوبار کلمه #استرجاع بر زبان آورد، در این حال فرزندش #علی_اکبر به پیش او آمد و علت را پرسید.

حضرت فرمود: فرزندم در عالم رویا دیدم که سواره‌ای ندا داد مرگ بر دیدار اهل کاروان می‌آید، و اهل کاروان به سوی مرگ در شتابند...
#محرم #السلام_علیک_یا_اباعبدالله_حسین
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

@Refighe_Shahidam313
اسلام محمد به جز اسلام على نیست
منهاى على, یعنى: منهاى محمد

تفسیر کمالات جلالى على بود
لاحول و لا قوه الاى محمد

#علی_اکبر_لطیفیان
#عید_غدیر ♥️
#یوم_الله_الاکبر✌️


@Refighe_Shahidam313
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من که جز بالا سریم
کسی رو ندارم . . .

👤 #علی_اکبر_قلیچ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

🍃🍃

🌹 شعبان که همه
سُرور و مهر است و صفا

باغی است
ز گلهای الهی وَلا

هم عطر حسین_ع دارد
و عباس_ع و علیِ_ع

️هم عطر #علی_اکبر_ع
و هم موعود خدا(عج)

سلام
صبحتون بخیر
حلول ماه مبارک شعبان

ماه عشق و رحمت خداوندی
و اعیاد خجسته شعبانیه
 بر شما خوبان مبارک

🌹 امیدوارم ماهی پربرکت
در پیش رو داشته باشید


🍃🍃
Entekhab
Ali Akbar Ghelich
#انتخاب 🎼

خواننده و آهنگساز : #علی_اکبر_قلیچ

شاعر فارسی : قاسم صرافان
شاعر عربی : نادر التتان
‌تنظیم کننده : هومن آزما
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ #علی_اکبر_قلیچ

در حاشیه ضبط موزیکِ اربعینیِ #انتخاب

قراره یه اتفاقی بیفته ...
ما باید براش بُدُوئیــم

#Unity_story

@Refighe_Shahidam313
#برو_بچه_جان!

#مادر_شهید نوجوان قمی
از روزی که محمد برای آخرین بار خانه را ترک کرد، می‌گوید:
«وقتی آماده شد که برود، نگاهی به من کرد و گفت: محمدت را خوب نگاه کن. چیزی نگفتم
نگاهش کردم
از نگاه قاطعم فهمید که اهل #گریه و #زاری نیستم
رفت و در #قاب در خانه قرار گرفت.
بلند گفت:
دیدار ما به قیامت.
محمدت را نگاه کن!
گفتم: برو بچه‌جان! تو را به #علی_‌اکبر #امام_حسین علیه‌السلام بخشیدم.
رفت و کمی آن‌طرف‌تر ایستاد.
باز گفت: رفتم‌ ها! نمی‌خواهی محمدت را برای بار آخر نگاه کنی؟
داد زدم: برو بچه! تو را به #قاسم و #علی_‌اصغر بخشیدم.
قرار نیست وقتی چیزی را دادم، پس‌اش بگیرم.
رفت. 21 روز بعد، خبر #شهادتش را آوردند.
در حالی که 16 سال و 3 ماه داشت.


❤️❤️❤️❤️
چنین مادرهایی ما داریم ک حتی برای کشور ناموس اهل بیت از جون خودشون فرزنداشون میگذرن

ـعاشـ💖ـقتونم مادران عزیز😍😍
#مادر
#فرزند
#پسر
#مادر_و_فرزند
#مادرانه

❤️❤️❤️
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄