فلسفه

#کوپرنیک
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
■ دموکراسی:

«دموکراسی که به گفتۀ #مونتسکیو اصل و اساس آن بر فضیلت است با پول و باروت زاییده شده است. توپ و تفنگ قلاع فئودالیسم را درهم کوبید و سواران مغرور را که بر اسبهای خود خودنمایی می کرذند طعمۀ سهل پیاده نظام ساخ و بنده و ارباب را در میدان جنگ برابر کرد. از زمان فیثاغورس به این طرف برای نخستین بار عدد و شماره دوباره به شان و حرمت رسید. اختراع سکه و اعتبار پولی راه تجارت و جمع ثروت را آسان کرد و بر سر راه های تجارتی شهر های آباد بساخت و بنادر آزادی برای تجارت درست کرد که به اندازۀ کافی می توانستند از زیر بار باج اشراف و ملکداران شانه خالی کنند؛ در برابر اشراف زمیندار بیکار، طبقۀ اصناف و کیسۀ پولدار یا طبقۀ عامه ای سر برآورد که برای رسیدن به قدرت سیاسی در خور قدرت اقتصادیش غوغا و سر وصدا راه انداخت.
ولتر و روسو منادیان این تغییر بودند. آنها شعار بسیار و با ارزش آزادی و برابری را بدست مردم دادند و طبقۀ متوسط با آهنگ آن به سوی تفوق سیاسی گام برداشت. آزادی در اصل به معنی آزادی از باج و زورگویی اشراف پولدار بود؛
برابری در اصل به معنی آن بود که طبقۀ متوسط در وصول به افتخارات و منافع حکومت با اشراف و روحانیون برابر باشند و برادری هم به ظن قوی در اصل به معنی آن بوده است که صرافان و بازرگانان و قصابان و... به تالار اشراف و روحانیون راه داشته باشند...روسو،پدر نظریۀ دموکراسی،می خواست همۀ زنان و مردم بی چیز از قدرت سیاسی محروم باشند و آنها را به حساب مردم نمی آورد. قانون اساسی مجلس انقلابی فرانسه سه پنجم تمام مردان بالغ را از حق انتخاب محروم ساخته بود. در قوانین ایالات مختلف همین جمهوری خود ما تا زمان اندرو جکسن(یکی از روسای جمهور آمریکا)برای داشتن حق انتخاب داشتن مقداری ثروت ضروری بود. پس دموکراسی در اصل و در شکل تحول یافتۀ کنونی آن به معنی حکومت طبقۀ متوسط است؛ حکومت طبقۀ بهتر دوم(پس از طبقۀ اشراف)
...ضربتهایی که دانشمندان و حکما در طول تاریخ بر #کوپرنیک تا #داروین بر اساس خرافات وارد کردند، سرکشی در باربر پاپ ها زیاد شد...اهمیت دولت به مجلس عوام افزایش یافت... و دموکراسی،شروع کرد به شکل پذیری.مردم به جای اعتقاد سست و ریاکارانه به آخرت به یک فردوس زمینی اعتقاد پیدا کردند که در آن همۀ مردم از نابغه و سفیه در سعادت و قدرت به یکسان شرکت دارند.
هنگامی که این عوامل کلی در اروپا به کار بود و انقلاب های 1688 و 1789 و 1918 را در انگلستان و فرانسه و آلمان به بار آورد و در روسیه موجب نخستین مرحلۀ انقلاب 1917شد. قابل توجه است که تکامل دموکراسی در آمریکا با چند عوامل اقتصادی نیز تقویت شد. انقلاب ما در 1776 نه فقط شورشی بر ضد استعمار انگلستان بود بلکه شاید هم به طور اساسی تری شورش طبقۀ متوسط بود بر ضد اشرافی که از خارج آمده بودند. این انقلاب جزئی از یک رشته تکانهای سیاسی بود که قشر اجتماعی جهان غرب را شکاف داد و طبقات آن را را جا به جا کرد. اشراف ملکدار را در هم شکست و همه جا به طرز عجیبی حکومت های ملی بر پا کرد.
...دموکراسی فعلیت داشت برای آنکه برابری سیاسی بر پایۀ برابری تقریبی در اموال و بر پایۀ مالکیت ارضی مشاع میان همۀ مردم بود. مردانی که بر روی ملک خود بودند و بر وضع زندگی خود نظارت داشتند(در حدود اجازۀ طبیعی)دارای شخصیت و خلق ممتاز بودند و می شد آنها را دموکرات نامید.»

#ویل_دورانت
📚 #لذات_فلسفه
📖 صفحات 329-331

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
فلسفه
● قسمت چهارم ■ #قرون_وسطا این دوران که آن را #دوران_تیرگی نیز می نامند دوره هزارساله ای مابین عصر باستان و #رنسانس بود. عصری که در آن مسیحیت که تأکید زیادی بر دعا،موعظه و مطالعه متون مقدس داشت گسترش یافت و در پی آن با سرپوش نهادنِ کلیسای مسیحی بر فلسفه ی…
‍ ‍ ■ قسمت پنجم

#دوران_رنسانس

واژه رنسانس یعنی تجدید حیات و مقصود از آن تحول فرهنگی ای ست که در اواخر قرن چهاردهم آغاز شد.
دورانی که اختراعاتی همچون قطب نما،سلاح گرم و ماشین در آن به انجام رسید و همین ها منجر به سفرهای بزرگ اکتشافی،برتری نظامی اروپا و پدید آمدن صنعت چاپ گردید.
در این دوران هنر و معماری،ادبیات،موسیقی،
فلسفه و علوم رونقی بی نظیر یافت.
#انسان_مداریِ رنسانس برخلاف تأکیدِ تعصب آمیزِ قرون وسطا بر طبیعتِ گناهکارِ بشر،منجر به باوری تازه به انسان و ارزش انسان شد.

#پیکو_دلا_میراندولا یکی از چهره های اصلی رنسانس در کتاب #خطابه ی خود که در باب شأن بشر نوشت چنین می آورد؛
«خدا در سراسر دوران قرون وسطا همواره سرآغاز همه چیز بود.انسانگرایان‌ِ رنسانسْ بشر را نقطه آغاز کار خود ساختند.»
انسانگرایان باستان بر اهمیت آرامش و اعتدال و خویشتنداری تأکید می کردند اما انسانگرایان رنسانس چندان معتدل نبودند،
گویی از خوابی عمیق برخاسته بودند.
انسان مداریِ رنسانس بر #فردگرایی تأکید نموده و با دید تازه ای به زندگی اعتقاد داشت که انسان تنها به خاطر خدا زندگی نمی کند و دنیا صرفا تدارکی برای آخرت نیست.با این طرز تفکر آنان به #خداانگاری رسیدند،باور بر این که خدا اگر واقعا نامتناهی است پس بایست در همه چیز نمود داشته باشد.

#جوردانو_برونو حکیمی ایتالیایی بود که نه تنها می گفت خدا در طبیعت حضور دارد بلکه معتقد بود جهانِ کائنات بی انتهاست. کلیسا به شدت با این گونه تفکرات مخالفت می کرد و برونو نیز به سبب همین عقایدش در بالای چوبه دار سوزانده شد.
رنسانس نوعی بدعت در دینداری ایجاد نمود.علم و فلسفه از الهیات جدا شد و دینداریِ مسیحیِ تازه ای به وجود آمد.
در قرون وسطا اعتقاد اغراق آمیزی به اهمیت عقل حکمفرما بود در حالیکه در دوران رنسانس گفته می شد هرگونه بررسی پدیده های طبیعی باید بر پایه ی مشاهده،تجربه و آزمایش باشد،که #روش_تجربی خوانده می شود.
بدین ترتیب در این دوران تحولات علمی بزرگی نیز روی داد.

#فرانسیس_بیکن،فیلسوف انگلیسی،دانش را قدرت می دانست.
دانشمندان بسیاری همچون #گالیله،
#کوپرنیک،#کپلر با مشاهدات خود به نتایج شگرفی در خصوص زمین و دیگر اجسام فلکی اطراف خورشید رسیدند و در نهایت #ایزاک_نیوتن علاوه بر تدوین قانون گرانش عمومی،
شرح و تفصیلی در خصوص منظومه شمسی و چگونگی گردش سیارات در اختیار ما نهاد.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری: #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3