■
#سنکا؛ در باب
#ناکامیاز دیدگاه
#سنکا عصبانیت نه از فوران مهارنشدنی هیجانات بلکه از اشتباه اساسی(و مهارشدنی) قوه تعقل ناشی می شود....
عصبانیت تنها ممکن است با تکیه بر برخی عقاید عقلانی ظهور کند؛اگر ما بتوانیم عقاید خود را تغییر دهیم،گرایش خود به عصبانیت را تغییر خواهیم داد.
هروقت از دستیابی به امر مورد علاقه خود باز بمانیم،عصبانیت ما رافرا نمی گیرد؛فقط هنگامی عصبانی می شویم که عقیده داشته باشیم لیاقت به دست آوردن آن چیز را داریم.
شدیدترین عصبانیت های ما ناشی از رویدادهایی هستند ک درک ما از اصول هستی را نقض می کنند...
هرگاه از امیدواری بیش از حد دست برداریم،دیگر عصبانی نخواهیم شد....
سنکا برای دور ماندن از اضطراب به شیوه ای حکیمانه از ما می خواهد که فکر کنیم رویدادهای بد احتمالا رخ خواهند داد ولی اضافه می کند که هرگز احتمال ندارد به اندازه ای که می ترسیم بد باشند...
در جایی،نصیحت گونه می گوید:
اگر می خواهی تمام نگرانی ها را کنار بگذاری،فکر کن آنچه می ترسی «احتمالا» رخ دهد،«قطعا» رخ می دهد...
■
#سنکا؛ مقابله با
#ناکامیاز نقطه نظر سنکا،حکمت یعنی تشخیص صحیح این که کجا آزادیم تا واقعیت را مطابق خواسته های خود شکل دهیم و کجا باید امر تغییرناپذیر را با آرامش بپذیریم.
#رواقیون به بیانی دیگر به تصویرسازی آن پرداخته اند.مطابق آن ما موجوداتی هستیم که گاهی قادر به تغییر اموریم ولی با وجود این همواره مقهور ضرورت های بیرونی هستیم.ما شبیه سگ هایی هستیم که به گاری پیش بینی ناپذیری بسته شده ایم.قلاده ما آن قدر بلند هست که به ما درجه ای از آزادی عمل بدهد،ولی آن قدر بلند نیست که به ما اجازه دهد هرکجا خواستیم برویم.
«انسان ها نیز مانند همان سگ حتی اگر نخواهند،مجبور خواهند شد از آنچه مقدر است تبعیت کنند.»
سنکا نیز چنین تعبیری می آورد؛
«حیوانی که با حلقه طناب در می افتد،آن را سفت تر می کند... هیچ یوغی آن قدر سفت نیست که اگر حیوانی با آن کشیده شود کم تر از هنگامی که با آن بجنگد آسیب نبیند.یک راه تسکین شرور طاقت فرسا این است که به آن ها تن دهیم و در برابر ضرورت زانو بزنیم.»
ولی نکته اصلی سنکا چیزی ظریف تر است.
پذیرفتن چیزی غیرضروری به عنوان امری ضروری،همان اندازه غیرعاقلانه است که طغیان علیه چیزی ضروری.
با پذیرش امر غیرضروری و انکار امر ممکن،
همان اندازه می توان به سادگی گمراه شد که با انکار امر ضروری و طلب امر غیرممکن.
این بر عهده عقل است که میان این امور تمایز گذارد....
عقل به ما اجازه می دهد که دریابیم چه زمانی خواسته های ما تضادی تغییرناپذیر با واقعیت دارند،و سپس به ما امر می کند با میل و رغبت،نه با ناراحتی و تلخی،خود را تسلیم ضرورت ها کنیم....
سنکا از تماشای طبیعت آرامش زیادی پیدا می کرد-شاید به این دلیل که پدیده های قدرتمند طبیعت همه چیزهایی را به ما یادآوری می کنند که قادر به تغییر آن ها نیستیم،همه چیزهایی که باید بپذیریم.
«زمستان هوای سرد را به همراه می آورد و ما مجبوریم بلرزیم.تابستان با گرمای خود باز می گردد و ما مجبوریم عرق کنیم....ممکن است با حیوانات وحشی روبرو شویم،یا با انسان هایی ویرانگرتر از هر جانوری...و ما نمی توانیم نظام چیزها را تغییر دهیم...ارواح ما باید خود را با همین قانون[طبیعت] سازگار کنند،از این قانون اطاعت کنند...چیزی را که نمی توانی اصلاح کنی بهتر است قبول کنی.»
👤 #آلن_دوباتن📚 #تسلی_بخشی_های_فلسفه📖 خلاصه برداری صفحه 95-131
l
👇 عضو شوید
👇l
@Philosophers2