هر اثر هنری به فضای روحی و روانی خاصی آغشته است: یک تابلوِ نقاشی ممکن است آرام یا بیقرار باشد، جسورانه یا محتاط، فروتن یا مطمئن، مردانه یا زنانه، بورژوا یا اشرافی و اینکه ما کدام نوع را ترجیح دهیم بیانگر تفاوتهای روحی زیادمان است. ما مشتاق هنری هستیم که جبرانی باشد برای آسیبپذیریهای درونیمان و کمک کند به تعادلی ماندگار دست یابیم. زمانی یک اثر را زیبا میدانیم که از فضایلی برخوردار باشد که خود از آنها بیبهرهایم و کاری را زشت توصیف میکنیم که حالات یا مضامینی را به ما تحمیل میکنند که یا از جانب آنها احساس تهدید میکنیم یا منکوب آنها هستیم. هنر نویدبخش تکامل درونی است.
بسیاری از بهترین آثار هنری که در طول تاریخ خلق شدهاند آشکارا درگیر یک مأموریت اخلاقی بودهاند: تلاشی برای تشویق خودِ بهتر ما از طریق پیامهای رمزی پندواندرز. ممکن است آثار هنریای را که به ما پند میدهند هم دستوری و هم غیرضروری بدانیم، اما اگر اینطور فکر کنیم فرض را بر این گذاشتهایم که تشویق شدن به فضایل، همیشه نقطهٔ مقابل آن چیزی است که دوست داریم. بااینحال در واقع وقتی آرامایم و تحتفشار انتقادها نیستیم بیشترمان به خوب بودن تمایل داریم و تذکرهای جورواجور برای خوب بودن بهنظرمان اشکالی ندارد؛ فقط هر روز اینقدر پُرانگیزه نیستیم. در ارتباط با آرزویمان برای خوب بودن از آن چیزی رنج میبریم که آن را ارسطو «آکرازیا»، یا ضعف اراده، نامیده است. میخواهیم در روابطمان خوب عمل کنیم، اما تحتفشار که هستیم اشتباه میکنیم. میخواهیم بازدهیمان را افزایش دهیم، اما در مرحلهٔ بحرانی انگیزهمان را از دست میدهیم. در این وضعیت میتوانیم از آثار هنری که ما را تشویق میکنند بهترین نسخههای خودمان باشیم بسیار سود ببریم، چیزی که در صورت وجود ترس بیمارگون از دخالتهای بیرونی یا گمان کمال به خود بردن صرفاً مایهٔ نفرتمان میشد.
بهترین نوع هنر پندآموز، هنری که اخلاقی است بیاینکه اخلاقمآبانه باشد، میداند چهقدر جذب چیزهای اشتباه شدن آسان است. این نوع هنر به این حقیقت زنده است که آدمهای کاملاً خوب نهایتاً اشتباهاتِ بزرگ میکنند و این کار را ناخواسته انجام میدهند.
هزاربار میشنویم که باید همسایهمان را دوست داشته باشیم و سعی کنیم همسر خوبی باشیم، اما این نسخهها وقتی از روی عادت تکرار میشوند تمام معنای خود را از دست میدهند
توقع نداشته باشید که سفرهای ارزشمند آسان باشند
هنر میتواند از طریق یادآوریهای بهموقع و شهودی دربارهٔ تعادل و خوبی ــ که هیچوقت نباید فرض کنیم به اندازهٔ کافی دربارهشان میدانیم ــ کمک کند در وقتمان صرفهجویی کنیم؛ و زندگیمان را نجات دهیم.
الکساندر پوپ کارکرد اصلی شعر را این میدانست که به افکار نیمهشکلیافتهٔ ما بیانی واضح و آشکار میدهد «آنچه اغلب به آن فکر شده، اما هیچگاه به این خوبی ابراز نشده است.» به عبارت دیگر، بخشی فرّار و گریزان از افکار خود ما، تجربیات خود ما، انتخاب و ویرایششده و بهتر از آنچه قبلاً بوده است به ما بازگردانده میشود، بهگونهای که نهایتاً احساس میکنیم شناخت روشنتری از خود داریم.
هنر به خودشناسی میافزاید و شیوهای عالی است برای منتقل کردن حاصل این شناخت به دیگر مردمان.
از آنجا که هنر این توانایی را دارد که به ما در فهمیدن خودمان و ارتباط برقرار کردن با دیگران کمک کند، برایمان بسیار مهم است که چه آثار هنری دوروبرمان باشند. حتا وقتی بودجهٔ محدودی داریم وقت زیادی را برای فکر کردن دربارهٔ دکوراسیون داخلی صرف میکنیم، دربارهٔ اشیایی که از آنها برای ابراز هویتمان به جهان استفاده میکنیم. راه نامهربانانهٔ تحلیل دغدغهمان دربارهٔ چگونگی تزیین خانه این است که بگوییم صرفاً قصد خودنمایی داریم، به عبارت دیگر به مردم بگوییم چهقدر تأثیرگذار و چهقدر موفق هستیم؛ اما به طور کلی، فرایند انسانیتر و بسیار جذابتری در هنر طراحی داخلی جریان دارد. ما دوست داریم که خودمان را بنمایانیم، اما کارما صرفاً مباهات کردن و فخر فروختن نیست. سعی داریم دیگران را با شخصیت خود آشنا کنیم، بهگونهای که شاید کلمات اجازه ندهند.
اینگونه نیست که آثار هنری را صرفاً دوست داشته باشیم؛ بلکه، در مورد برخی مثالهای ارزشمند خاص، کمی هم شبیه آنهاییم. آنها رسانهایاند که با آنها خودمان را میشناسیم و به دیگران اجازه میدهیم بیشتر دربارهٔ ما بدانند.
📚 #هنر_همچون_درمان👤 نویسنده:
#آلن_دوباتن،
#جان_آرمسترانگ🔃 مترجم:
#مهرناز_مصباحl
👇 عضو شوید
👇l
@Philosophers2