آیا مربی
فلسفه برای کودکان باید
فلسفه بداند؟
فائزه رودی
از نظر من مربی
فلسفه برای کودکان باید
فلسفه بداند. (البته این «بایدی» است که مخالف هم زیاد دارد. )این پرسشی است که مدتی پس از ورود
فبک به ایران مطرح شد. وقتی دورههای تربیت مربی گسترش پیدا کرد و داوطلبان از رشتههای مختلف
در این دورهها شرکت کردند این پرسش جدیتر شد. پاسخهای متفاوتی هم به آن داده شده است. عدهای معتقدند که صرف اجرای بعضی مهارتها
فبک را اجرا کردهاند و نیاز به دانستن
فلسفه نیست. من با این رویکرد کاملا مخالفم. به دو دلیل: نخست اینکه مهارت
در چندین جلسه کار خودش را انجام میدهد. منظورم این است که وقتی دانشآموزان یا مخاطبان شما به مهارتها تسلط پیدا کردند، کلاس شما روی دور تکرار میافتد و شما مجبور هستید با مخاطبان تازه کار کنید. اما وقتی شما
در کنار مهارتها با مفاهیم فلسفی و منطقی سروکار داشته باشید. مهارتها و مفاهیم را با هم پیش خواهید برد و اگر چندین دوره با یکسری مخاطب سر و کار داشته باشید به مرور زمان گفتوگوهای فلسفی جذابتر و کلاسهای بانشاطتری خواهید داشت. چون مخاطب شما از مهارتها عبور کرده است و
در سایه تسلط به مهارتها گفتوگوهایش را دربارهی مفاهیم فلسفی پیش میبرد.
یک نکتهای را هم عرض کنم
فلسفه دانستن به معنای این نیست که حتما
فلسفه را به صورت آکادمیک و دانشگاهی آموزش دیده باشیم و خوانده باشیم. با مطالعهی شخصی یا حتی کارگاههای فلسفی که
در موسسهها برگزار میشود میتوان سواد و فهم فلسفی خود را پیش برد. میتوان از کتابهای سادهتر شروع کرد. مثلا اگر از
فلسفه هیچ چیز نمیدانید و به مطالعهی متون کلاسیک
فلسفه هم علاقه ندارید. دنیای سوفی را بخوانید که هم داستان است هم تاریخ
فلسفه.
https://t.center/PhiloP4cیک مثال هم از تجربهی شخصی خودم بزنم. دانشجوی دکتری بودم برای کلاس دکتر مالک حسینی اخلاق ارسطو را میخواندیم همزمان با دانشآموزان پسر پنجم ابتدایی هم
فبک داشتم. جلسهی پنجم یا ششم گفتوگوی ما به سمتی رفت که یکی از دانشآموزان به اسم پارسا از اخلاق، انصاف و قانون صحبت کرد.
در تبیین گفتهاش مثالی زد که من ناخودآگاه گفتم: «تو یک پا ارسطویی پارسا»(البته شما چنین واکنشی
در کلاس نداشته باشید من از شدت هیجان نتوانستم خودم را کنترل کنم) همان روز فکر میکردم اگر من نظریات اخلاقی ارسطو را نمیدانستم چه بسا از روی این مفاهیم رد میشدم و درکی از فلسفی بودنش نداشتم. چه بسا هیچ گفتوگوی فلسفی هم شکل نمیگرفت.
لیپمن
در کتاب «
فلسفه در کلاس درس» مینویسد: دانشجو یا تسهیلگر «ابعاد فلسفی گفتوگوی کودکان را تشخیص دهد و آنها را به کاوش
در این حوزهها با همکلاسیهای خود تشویق کند.» و این محقق نمیشود مگر اینکه تسهیلگر به مفاهیم فلسفی مسلط باشد . این تسلط میتواند از ابتداییترین شکل آن با مطالعه متون فلسفی شکل گیرد تا تحصیل
در رشتهی
فلسفه به شکل آکادمیکاش.
https://t.center/PhiloP4cلیپمن حتی با اینکه نظریات فیلسوفان را به سادهترین شکل برای بچهها بازگو کنیم مخالفتی ندارد.
در همان کتاب مینویسد: «هنگامی که کودکان میپرسند «زمان چیست؟ » پرسشی فلسفی پرسیدهاند و دلیلی وجود ندارد که آنها از طریق گفتوگو با همسالان و آموزگارانشان
در معرض برخی دیدگاههای جایگزینی قرار نگیرند که فلاسفه ارائه نکردهاند، البته به شرطی که این دیدگاهها بتوانند با عباراتی بیان شوند که برای آنها قابل فهم باشد.» یادم میآید خانم ایزابل میلون
در پژوهشگاه با بچهها اجرا داشتند بعد وقتی میخواستند مثلا سخنی از هگل را برای بچهها بگویند میگفتند من یک دوستی دارم به اسم هگل. هگل دربارهی فلان موضوع چنین میگوید و
در حد یک جملهی خیلی ساده بیان میکردند.
در پایان حرف همان است که
در آغاز گفتم.
فلسفه دانستن مربی
فلسفه یک ضرورت است که کلاسهای او را پویاتر پیش میبرد.
.
https://t.center/PhiloP4c#فلسفه #فلسفه_برای_کودکان_و_نوجوانان #فبک#فلسفه_در_فبک#فلسفهورزی#فائزه_رودی #فلسفه_در_عمل #فلسفه_خوانی#فلسفه_دانی#فلسفه_آکادمیک#فلسفه_دانشگاهی