در باب آتشزدن
#قرآن در
#سوئد
برخی از فیلسوفان
#اخلاق معتقدند که اخلاق یعنی کاستن از رنج دیگران (تقلیل مرارت) و همینطور رساندن حقیقت به آستانه آگاهی دیگران (تقریر حقیقت).
اما گاهی در زندگی پیش میآید که رساندن حقیقت به کسی موجب افزودن رنج وی میشود.
من این مهم را وقتی نوجوان بودم با تمام وجود حس کردم.
مادر بزرگم به زیارت مزاری در روستای مادری-پدریام میرفت که از نظر تاریخ خود امامزادهها و مقابر «مقدس» هم عضو هیچکدام نبود. مادربزرگم آنجا استخوان سبک میکرد و غم از دل میزدود اما حقیقت تاریخی در مورد این گور چیزی دیگری بود.
آیا باید به مادربزرگم میگفتم که در این گور، نعش امام و امامزاده و قدیسی نیست؟ اگر چنین میکردم آیا رنجی به رنجهایش نیافزوده بودم؟
این انتخابها و دو راهیهای اخلاقی، خطرناک و تنگنای مهیبی است. (dilemma)
انتخاب من البته «تقریر حقیقت» است.
حال از این منظر وقتی به ماجرای آتشزدن
قرآن در سوئد میاندیشم. آن را امری غیراخلاقی نمیبینم چرا که هدف این جماعت، رساندن حقیقت به آستانه آگاهی دیگران است و اینکه به دیگران بگویند که اسلامگرایی، جهان را به تباهی میکشاند، اگر تا کنون نکشانده باشد، چرا که اسلام و
قرآن، دین خشونت است و…
در اینجا این فرد، تقریر حقیقت را برگزیده است حتی اگر به رنج میلیونها انسان معتقد به این دین بیفزاید.
اما سخنی هم با این جماعت دارم و آن اینکه آیا این شکل از آگاهیرسانی شما میتواند به مهار بیشتر بنیادگرایان اسلامی بیانجامد و آیا این کار شما تعداد بیشتری از مسلمانان را از دین دور میکند و به حقیقت مورد نظر شما میرساند؟
دقیقا فایدههای این کار شما نسبت به زیانهای آن چیست؟
اینگونه اگر بنگریم مشخص نیست که این رفتار این جماعت، انطباقی با یک کار عقلایی داشته باشد.
این کار آتش زدن کتابهای مقدس و اساسا هر کتابی، هرچند به باور من غیراخلاقی نیست و نمیباید هم از لحاظ قانونی ممنوع باشد اما کاری به نهایت ابلهانه است که به هیچ نتیجه مثبتی نمیرسد.
#بهزاد_مهرانی @PN_KFP