ایران راپس میگیریم با رضاشاه دوم
ما ایرانیان کُرد طرفدار خسرو ایرانزمین هستیم
ما ایرانیان کُردی هستیم که معتقدیم تمام ایران کردستان ماست
اولین کانال پادشاهی خواه کُرد حامی #رضاشاه_دوم
کپی از #پاسارگادنیوز برای #براندازی آزاد است
برای مرگ یک اجنبی تروریست ۳روز عزای عمومی اعلام میکنند اما برای دهها معدنکار شریف و سختکوش طبس هیچ!
این رژیم هیچ نسبتی با رنج و درد مردم ایران ندارد جمهوری جهل و جنون پس از نکبت۵۷ همه داشتههای ملت را خرج آرمان فلسطین و تروریستهای آن کرد
پیش از بهمن شوم۵۷ هم تروریستهای ضدشاه به پایگاههای تروریستهای فلسطینی در نقاط مختلف رفته و آموزش چریکی، نظامی، بمبگذاری دیده و با پول و سلاح وارد ایران شده و جنایت میکردند
آرمان فلسطین زندگی ایرانیان را با فقر، مرگ و تباهی عجین کرده است. ما چارهای نداریم که از شر «آرمان فلسطین» و حامیان و بانیانش یکبار برای همیشه خلاص شویم نبود جمهوریاسلامی نه تنها به نفع ایران و منطقه و جهان است بلکه به سود فلسطینیانی است که در دست تروریستها گروگان و اسیر هستند
آرمان فلسطین چه در رژیم اسلامی و چه در اوباش۵۷ باید برای همیشه به خاک سپرده شود و این جز با قطع منابع ثروت این تروریستها میسر نمیشود
مردم ایران، رژیم حاکم بر ایران را برخواهند انداخت اما هیچگاه دوستان و دشمنان خود را فراموش نخواهد کرد. آرمان فلسطین دشمن ایران و ایرانی است.
نهضت آزادی در بیانیهای به مناسبت «چهل و پنجمین سالگرد درگذشت آیتالله طالقانی» نوشت #طالقانی «سه روز قبل از وفاتش، درآخرین خطبه خود در ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ نسبت به "استبداد دینی" هشدار داد.»
بعد عدهای هم میگویند بهبه! چه آخوند خوبی که از همان اول نسبت به «استبداد دینی» هشدار داده بود و این روزها را دیده بود و به راستی که مرد آزادیخواهی بود» و اساسا نمیپرسند که تعریف پدر از دین و همینطور از استبداد چه بود.
اگر بخواهیم با واژهها بازی کنیم چرا از خمینی نقل قول نیاوریم که نسبت به روحانیت متحجر هشدار داده بود و فقه پویا در انبان داشت و … خیلی سالها قبل از طالقانی، و او را «پدر خمینی» خطاب کنیم که از همان اولتر این روزها را دیده بود و مهملات دیگر؟
تاریخسرایی معاصر همانگونه که از رضاشاه و محمدرضا شاه خائنان به میهن و دیکتاتور ساخت،از طالقانی هم پدر مداراگرایی ساخت و آزادی و عدالت و …از شریعتی معلم شهید آزادی و همینطور از اوباش دیگر، تعدادی آزادیخواه که مخالف استبداد بودند.
آقای نهضت آزادی! دوره تاریخسازی و تاریخسرایی شمایان به سر آمده است.
جوانان امروز مانند آنهایی نیستند که دو دهه و سه دهه پیش پای منبرهای شما در حسینه ارشاد و مسجد فلان و فلان خانه شخصی مینشستند تا شما برای آنها از ترکیب نهجالبلاغه، قرآن، صحیفه سجادیه و فلان فیلسوف دست چندم غربی یا حتی تراز اول، ملغمهای به اسم نواندیشی دینی و احیاگری دینی و دموکراسی دینی و از این دست مجعولات قصه ببافی! گذشت آن زمان!
اصلاحطلبان تلاش دارند سطح درگیری مردم با رژیم اسلامی را تا حد نقزدنهای بیهودهای چون «آقای جمهوریاسلامی! او هم دختر ما است و این هم دختر ما است!، اخلاقی رفتار کنید و …» و مهملاتی از این دست فرو بکاهند. این جماعت استادان این فن انحراف افکار عمومی هستند. مطالبه عمومی این است؛ رژیم اشغالگر حاکم بر ایران باید برود. #بهزاد_مهرانی @PN_KFP
نهضت آزادی، بیانیهای در رثای «مجاهد نستوه» اسماعیل هنیه صادر کرد.
این نهضت آزادی، از ابتدا عاشق «آرمان فلسطین» و تروریستهای فلسطینی بود و ربطی به امروز و دیروز ندارد.
مهدی بازرگان - شخصی که به نادرستی و با استانداردهای جمهوریاسلامی، لیبرال، اصلاحطلب و اهل مدارا نام گرفته - شخصیتی دگم، متحجر، یهودیستیز، و طرفدار مبارزه مسلحانه و تروریستی (با شاه) بود که با کمک طالقانی (از عاشقان نواب صفوی و فداییان اسلام) نهضت آزادی را به راه انداخت.
اینها بعد از ۴۵ سال تجربه جمهوریاسلامی، هنوز از عاشقان تروریستهای فلسطینی هستند؛ همینها که به دروغ میگویند که هدفشان ار شورش علیه #پهلوی، مطالبه دموکراسی و آزادی بوده است.
یکی از بزرگترین حامیان انقلاب ۵۷ که موجب پیروزی این نکبت شد، «آرمان فلسطین» بود. هم پول داشت، هم اسلحه و بهترین پادگانها و مکانهای آموزش نظامی و هم حمایت جهانی رسانهها و نهادهای حقوق بشری و …
مخالفان شاه به کشورهایی که این تروریستها نفوذ داشتند میرفتند، آموزش میدیدند، و با چمدانهای اسلحه و نارنجک و … وارد ایران میشدند و جنایت میآفریدند. برای همین است که اولین مهمان خارجی نکبت۵۷ پس از پیروزی و تاسیس جمهوری اسلامی، یاسر عرفات است.
«آرمان فلسطین»، «ناموس» یک پنجاهوهفتی است. وقتی به این آرمان انسانکش خدشه وارد شود (مثل کشتهشدن #اسماعيل_هنية ) دیگر نمیتواند ساکت بنشیند. خونش به جوش میآید و رگ گردنش برآماسیده میشود و آشکار میکند آنچه پیش از این به ابهام و ایهام در دفاع از «آرمان فلسطین» بر زبان رانده بود.
در کنار «توحید سیاسی»(به عنوان مبنای ایدئولوژیک و نقطه اشتراک ارتجاع سرخ و سیاه، اسلامگراها، کمونیستها)، «آرمان فلسطین» یکی از خط قرمزهای پنجاهوهفتی است.
صدای جیغهایشان پس از کشتهشدن یکی از تروریستهای آرمان فلسطین را میشنوید؟
#بهزاد_مهرانی یکی از بزرگترین حامیان انقلاب ۵۷ که موجب پیروزی این نکبت شد، «آرمان فلسطین» بود. هم پول داشت، هم اسلحه و بهترین پادگانها و مکانهای آموزش نظامی و هم حمایت جهانی رسانهها و نهادهای حقوق بشری و …
مخالفان شاه به کشورهایی که این تروریستها نفوذ داشتند میرفتند، آموزش میدیدند، و با چمدانهای اسلحه و نارنجک و … وارد ایران میشدند و جنایت میآفریدند. برای همین است که اولین مهمان خارجی نکبت۵۷ پس از پیروزی و تاسیس جمهوری اسلامی، یاسر عرفات است.
«آرمان فلسطین»، «ناموس» یک پنجاهوهفتی است. وقتی به این آرمان انسانکش خدشه وارد شود (مثل کشتهشدن #اسماعيل_هنية ) دیگر نمیتواند ساکت بنشیند. خونش به جوش میآید و رگ گردنش برآماسیده میشود و آشکار میکند آنچه پیش از این به ابهام و ایهام در دفاع از «آرمان فلسطین» بر زبان رانده بود.
در کنار «توحید سیاسی»(به عنوان مبنای ایدئولوژیک و نقطه اشتراک ارتجاع سرخ و سیاه، اسلامگراها، کمونیستها)، «آرمان فلسطین» یکی از خط قرمزهای پنجاهوهفتی است.
صدای جیغهایشان پس از کشتهشدن یکی از تروریستهای آرمان فلسطین را میشنوید؟
دفاع از کمونیسم، باید همچون دفاع از نازیسم، زشت، زننده و مشمئزکننده باشد. اما نه تنها چنین نیست؛ بلکه هنوز موجوداتی در عالم وجود دارند که با بیرق کمونیسم رژه میروند و از سوی «پروگرسیو»ها و «پیشرو»های جهان ستایش میشوند(شرمآور است).
تا این جرثومه فساد و تباهی در سراسر هستی با موانع بزرگ مواجه نشود، عالم روی خوش نخواهد دید؛ و بنیادگرایی اسلامی هم همچنان تقویت خواهد شد، سینه خواهد شکافت و سر خواهد بُرید و منفجر خواهد کرد.
سخنان علی خامنهای در مورد محمدرضاشاه و رضاشاه پهلوی و «دیکتاتوری» و «خیانتکاری» و …آنها را شنیدید؟ از این پس از خواندن تاریخنویسی چپ و «روشنفکری» معاصر بینیاز هستید. حرفهای خامنهای لب لباب این تاریخنگاری است.
📌به نظرم با کسی که پس از تجربه نزدیک به نیم قرن سیطرهٔ رژیم اسلامی که از «خمینی، گاندی زمان» تا «مهدی بازرگان، لیبرال مسلمان»، تا «بنیصدر، مبدع اقتصاد از زبان چهارده معصوم و جامعه بیطبقه توحیدی» تا «خامنهای پیپکش دوران و ادیب و رمانخوان» و «رفسنجانی امیرکبیر زمان» و «خاتمی، مبدع گفتگوی تمدنها» و «احمدی نژاد، یاور مستضعفان و پابرهنهها و معجزه هزاره سوم» تا «روحانی مونتسکیو زمان» و تا «رئیسی، سید مظلومان» را آزموده و هر روز هم تیرهروزتر از دیروز شده است و بیآب و نان و هوا زندگی میگذراند و هنوز میخواهد رای بدهد نباید بحث کرد، بلکه باید رخ در رخ به او گفت: یا غوطهور در بلاهت هستی و یا در پلشتی! . _ یکی برایم نوشته «فرق اصلاحطلب و اصولگرا در این است که اصولگرا مردم رو اصلا به حساب نمیآرن اما اصلاحطلبها مردم رو خر به حساب میآرن.
من نه در زندگی فردی و نه اجتماعی اهل دشنامدادن نیستم چرا که گمان دارم از تاثیر کلام کم میکند اما آنها که از دشنام مردمانی رنجدیده ابرو کج میکنند و آن را نکوهش میکنند بهتر است به برخی از شعارهای مردم در مقابل گلوله ظالمان توجه کنند و یک بار آن شعارهای «سبزی پلو با ماهی» و نه «اینوری نه اونوری» و … بیشتر مورد توجه قرار دهند. در میانه جنگ و در مقابل حامیان کشتار و جنایت این حداقل ابزار مردمی است که به ستوه آمدهاند. اگر به مبارزات خشونتپرهیز هم باور دارید، فحش یکی از ابزار همین مبارزه است. ژست دانای کل و معلم اخلاق به خود گرفتن، نادیدهگرفتن رنج آنهایی است که از ستم به ستوه آمدهاند.
میگویند #شاه اگر به خواستهٔ مخالفان رژیماش تن میداد، اصلاحات صورت میگرفت و انقلاب نمیشد.
مخالفان برانداز حکومت شاه چه میخواستند؟ جدال همیشگی با امپریالیسم آمریکا، نابودی اسرائیل، قطع ارتباط با غرب وحشی، مجال دادن به کمونیستها که خواهان مملکتی مانند کوبا، چین، آلبانی و … بودند؛ کمک به تروریستهای فلسطینی، محدودیت آزادیهای اجتماعی مانند بستن عرقفروشیها، سینماها، کابارهها و …، نابودکردن بهاییان، حمایت از مخالفان غرب و حمایت از عاشقان کمونیسم و اسلامگرایی و …
این سخن که شاه اگر به این مطالبات «آزادیخواهانه» تن میداد، انقلابیون دست از ستیز برمیداشتند، در واقع معنای دقیقش این بود که شاه به دست خود به نابودی ایران تن بدهد؛ یعنی همان کاری که انقلابیون با برانداختن شاه انجام دادند را توقع داشتند او با دستان خود انجام بدهد.
مردم ایران به زودی برای بار دیگر نشان خواهند داد که بین ظریف، پزشکیان، جلیلی، پورمحمدی و دیگر اوباش ضد وطن فرقی نمیگذارند و همانطور که بارها فریاد زدهاند و هزینهاش را هم با جان عزیزانشان دادهاند، باز هم خواهند گفت: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا».
همهتان با هم در اذهان مردم به زبالهدان پیوستهاید و زمانی خواهد رسید که نعش رژیمتان هم به زبالهدان خواهد رفت.
1️⃣ «در زمان دکتر مصدق برای اولین بار در تاریخ ایران مذهب در دولت و تشریفات دولتی وارد شد. مرحوم سیدباقر خان کاظمی که وزیر خارجه بود مشروب را از تمام مهمانیهای رسمی سفرا به طور کلی از سفارتخانهها، وزارتخانهها، چه سفارتخانههای ایران در خارج و چه در مراسم وزارت خارجه در داخل کشور حذف کرد، ولو اینکه مهمان خارجی داشتند.»
عزتالله سحابی نیم قرن خاطره و تجربه نشر فرهنگ صبا ص۱۳۱
2️⃣ «…رهبران جبهه ملی با فداییان اسلام وارد مذاکره شدند به این منظور که فداییان اسلام را برای ترور رزمآرا آماده کنند و این کار صورت گرفت.»
- عزتالله سحابی نیم قرن خاطره و تجربه نشر فرهنگ صبا ص۱۲۳
خلیل ملکی پیش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دیدار شاه میرود. البته این دیدار با تایید کمیته اجرایی نیروی سوم و مصدق اتفاق میافتد.
ملکی در گزارشی که برای #محمد_مصدق مینویسد، میگوید که پیامی از سوی #شاه برای جبهه ملی میآورد که شاه حاضر است سکان دولت را به #جبهه_ملی بسپرد به شرطی که آنها موضع خود در برابر قانون اساسی و #حزب_توده را روشن سازند. ملکی در نامه به مصدق چنین میآورد:
«من این مطلب (پیام شاه) را به آقایان اطلاع دادم ولی در آن روزها بازار منفیبافی مطلق رواج داشت و رهبران نهضت، مانند موارد گذشته، حتی عوامفریب هم نبودند بلک فریفتهٔ تمام و کمال عوام بودند. متاسفانه سران جبهه ملی، در عمل، نشان دادند که مردانی نیستند که در جریانهای سیاسی آگاهانه دخالت کنند و با تدبیر وموقعشناسی از فرصتها استفاده کنند. آنها نشان دادند که هدفشان محبوبالقلوب بودن صرف است نه اقدام و خدمت اجتماعی که محبوبیت تاریخی بیاورد.»
منبع: نامههای خلیل ملکی نشر مرکز، چاپ اول۱۳۸۱ ص۷۸ @PN_KFP
1️⃣ بسیاری از این چپها که همچنان از عملیات تروریستی سیاهکل و دیگر فعالیتهای «جنبش چریکی» و مسلحانه در زمان شاه حمایت میکنند، پس از انقلاب اسلامی - در حالی که همچنان بر سر آرمانهایشان ماندند - اما نه دیگر از عملیات مسلحانه علیه جمهوریاسلامی حمایت کردند، و نه خود دست به اسلحه بردند.
آنها یا مانند فرج سرکوهی ترجیح دادند مجلههای فرهنگی بیرون بیاورند (محمدرضا نیکفر هم تا سالها مقالاتش در نشریات داخل ایران از جمله «نگاه نو » منتشر میشد) و یا مثل محسن مخملباف فیلم بسازند. مخملباف دست به اسلحه شدنش در آینده را منوط به بازگشت شاهزاده رضا پهلوی به قدرت کرد.
این چپها عاشقان انقلاب اسلامی هستند؛ چرا که خود از بانیان و حامیان آن بودند و اختلافشان با حکومت روحانیان، یک اختلاف درونخانوادگی است. اختلافهایی که ریشههایش را میتوان در زندانهای زمان شاه پی گرفت و بعد از قدرتگرفتن انقلابیون، همچنان دعوایشان سر قدرت ادامه یافت.
اختلاف امروز این چپها و آخوندها هم جز این نیست که میگویند ما حاملان و قاریان بهتری از آن «قیام باشکوه» هستیم و این ما هستیم که مستحق در دستگرفتن قدرت بودیم و آخوند با خدعه سر ما را کلاه گذاشت؛ و امروز همه تلاششان این است که کار نیمهتمامشان را در قالب یک «جمهوری» دیگر پی بگیرند.
2️⃣ عدهای قلیل که بر اساس خشم انباشته چند دههای ِ ناشی از تحقیر، تخفیف، سرکوب و کشتار ِ ارتجاع سرخ و سیاه و تنها بر روی کاغذ، سخن از تیر برق برای جانیانی که دستشان به خون مردم آلوده است میگویند، نامشان میشود راست افراطی؛ اما چپها که با همدستی آخوندها مملکتی را به ویرانی و فقر و فلاکت کشاندند و حمام خون به راه انداختند و بهترین سرداران ایران را بر پشت بام مدرسه رفاه و سراسر ایران - بدون دادگاه و روند دادرسی عادلانه - کُشتند، نامشان میشود چپ پروگرسیو و پیشرو! به همین مبتذلی و به همین بیشرمی!
شما حتی به دوستان و همرزمان خودتان هم رحم نکردید و یکدیگر را تصفیههای خونین کردید. آنوقت با شنیدن تعدادی دشنام، «دلهای نازکتان» به درد میآید و اشک از چشمانتان سرازیر میشود! شیادها!
کارمندان بیبیسی، عموما این روزها عزادار حماس هستند و همه تلاششان را گذاشتهاند که «نقض حقوق بشر» آمریکاییها در مواجه با تروریستهای حماس و حامیانشان را مخابره کنند.
به عنوان یک ایرانی افتخار میکنم که هموطنانم مقابل حامیان حماس تروریست در کنار یهودیان ایستادند. درود!
سال ۱۳۴۸ خورشیدی جلسهای در منزل حاج احمد علیبابایی برگزار میشود که در آن طالقانی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، عباس شیبانی و محمدمهدی جعفری نیز حضور داشتند.
در آنجا بخشی ازکتاب «ولایت فقیه» خمینی خوانده میشود و علی بابایی میگوید که «این کتاب هم ضدّ سلطنت است و هم ضد ارتجاع و نهضت از آیتالله خمینی عقبتر افتاده است.»
پینوشت: همین جماعت میگویند که از آنجا که شاه جلوی انتشار کتاب ولایت فقیه خمینی را گرفت، آنها نتوانستند خمینی را بشناسند و دنبالش سینه زدند.
البته از این موجوداتی که خود را روشنفکر و تحصیلکرده میدانستند باید پرسید به فرض که شما افکار خمینی را نمیشناختید- که دروغ میگویید- آیا به دلیل همین نشناختن به حکم عقل سلیم نباید از دنبالهروی و حمایت از خمینی اجتناب میکردید؟
حدود سالهای ۱۳۵۰ خورشیدی که #لطف_الله_میثمی، پسر عمویش را برای جراحی به پاریس میبرد، ( چقدر راحت این انقلابیان با پاسپورت نظام شاهنشاهی در سراسر اروپا میچرخیدند) و مدتی در خانه آقای سلامتیان رفت و آمد میکند.
در یکی از مباحثشان صحبت از طیب، حاج اسماعیل، رمضان یخی و… میشود.
جناب میثمی میگوید که امام در ۱۵ خرداد ۴۲ از انگیزه مذهبی مردم - یعنی برخی از همین لاتها- برای قیام علیه سلطنت استفاده کرد.
لطفالله میثمی برای اینکه نشان بدهد که یک لات و آدمکش هم میشود به راه درست بیاید از صدام حسین نام میبرد که «صدام حسین هم از آغاز، شخصیتی سیاسی نبود. قتلی انجام داد و به زندان رفت و در آنجا با بعثیها تماس میگیرد و با سیاست بعثیها آشنا میشود و از زندان فرار میکند. او بعدها در حزب بعث ترقی کرد. در حال حاضر هم که رئیسجمهور عراق است.»
بله! منظور اسوه «ایستاده با شاخه زیتون» جناب لطفالله خان میثمی در اینجا همان «صدام حسین بعثی» است که انقلابیون۵۷ از او علیه محمدرضاشاه پهلوی، کمکهای مادی و معنوی- چریکی و سلاح میگرفتند. از همین رو در آن زمان، صدام برای میثمی سمبل انسان قاتلی است که به راه درستی و صواب رسیده است.