*** تریبون *** (١)
به بهانه ی مراسم " حلقه ی رندان " در استان مازندران
همیشه از تریبون بَدَم می آمد ...
که انحصاری بود در اختیار از دماغِ فیل افتادگانی که خود را تافته ی جدا بافته ای از ما می پنداشتند و می پندارند
تاریخ شاید تکرار شود اما دروغ
نمی گوید ...
برای همین است عزیزانم را به دورانی قبل از تمدن می بَرَم همانجایی که انسانهای اولیه برای بقا به تلاشی مضاعف دست
می زدند
نه کدخدایی داشتند نه اربابی که دسترنج شان را به تاراج ببرد ...
اصلن ارزش افزوده ای نداشتند که چنین عناصری را خلق کنند تا خود را ولی نعمتان جامعه بپندارند !!!
همینکه بستر اقتصادی وسعت بیشتری یافت و تولید خانوار ها از تقاضای شان پیشی گرفت این حلزون های شاخدار قد علم کردند و
حق السهم خود را با عناوین مختلف از گرده ی مردم مهربان و بی خبر دریافتند !!!
و آنقدر بر کیسه ی خود افزودند که طبقه ای شکل گرفت تا از همنوعان و هم کیشان و همراهان دیروز خود بردگانی گوش به فرمان و مطیع خلق کند !!!
همینکه
برده داری شکل می گیرد تریبون خلق میشود و تا میتواند رمز و راز اطاعت و فرمانبری را به توده های به ستوه آمده می آموزاند تا روال بهره کشی شکل و شمایل خود را از دست ندهد !!!
مگر انسان در بند اجازه می داد آزادی اش را مُشتی مفت خور گردن کلفت به تاراج بَرَند ...
همینجا بوده تریبون دیگری شروع به عرض اندام می کند
وسیله ای که موجبات حذف جامعه باصطلاح برده داری را تقویت
می کند و سیستم سرمایه مداری نه سرمایه داری !!! را بر ریل جامعه
می نِشانَد .
از آن پس صنعت ،
غولهای تبلیغاتی خود را یکی پس از دیگری به رخ
می کشد تا آب از آبی نجنبد و دستی به فراتر نیندیشد . . .
و اکنون که سالهاست از ولادت تریبون می گذرَد شاهد گستردگی و نفوذ روز افزون این پدیده ی به ظاهر مظلوم هستیم که همچنان در اختیار بخش اندک و محدود جامعه قرار دارد تا به هر قیمتی که هست اصالت خود را که همانا برقراری و ابقاء سنتی جامعه است را حفظ کند !!!
امروزه این موجود بی دست و پا در تمامی امور به شکلی گسترده دخالت می کند و تلاش می کند برای مان به هر طریق ممکن تصمیم سازی و تصمیم گیری کند ...
ادبیات هم ... که مُدام و یکریز از فرهنگ و فرهنگ مداری می گوید نیز در چنگال این موجود بی اصل و نسَب گرفتار آمد طوری که گه گاهی خود تریبونی میشود برای اِعمال قدرت . . .
در این عرصه برای روشنتر شدن گفته هامان کمی به پرسشگری می پردازم تا مصداقی تر به موضوع بپردازیم ...
حیطه ی ادبیات به فرضِ نامی که دارد متعلق به فرهیختگان و نخبگان این حوزه محسوب میشود !!! چرایش بماند !!!
در این وادی نیز متاسفانه خط قرمز هایی تعبیه شده که اجازه نمی دهد هر کسی وارد شود !!! گویی گرفتاری های تریبون پایان یافتنی نیست
چرا که این
غول بی شاخ و دُم هر جا که قدم می گذارد محیط را آلوده ی خط بازی و باند بازی های خود می کند !!!
از تلگرام که روزی به دادمان رسید گرفته تا حوزه های هنری و غیر هنری ... همه و همه درگیر خط بازی های خود هستند!!!
و به گونه ای با ادبیاتی مدرن و زیبا به استقبال نا بِخرَدی ها می رویم که گویی از اول پسر خاله ی خدا بودیم و نمی دانستیم !!!
راستی ... بهترین گزینه این است که کلاه خودمان را قاضی کنیم و قبل از هر کسی از وجود ماهمان بپرسیم ... ما چه کردیم !؟
آهای اداره ارشاد ... که با نامت داد می زنی که میخواهی مردم را ارشاد کنی !!!
از شما آغاز می کنم چقدر توانستی شرافت کاری ات را بر سیاسی گری ترجیح دهی و تریبون ملی ات را در اختیار همنوعانت بگذاری !؟
شما که برای اجرای شعر از شاعری خاص به هزار و یک شیوه از گلچین کردن و ور چین کردن و سبک سنگین کردن تن می دهید چگونه میشود در قامت یک راهنما و مرشد عمل کنید !!! به خود بیایید هنوز هم دیر نشده است . . .
و اما شما جناب
سیمای ملی و فرا ملی و فرا ملیتی جمهوری اسلامی ایران ...از
شما می پرسم ... در این وادی چه کردید که اینهمه بوق در کرنا می کنید و داد می زنید ما متعلق به ملت بزرگواریم !!!
کدام ملت را می گویید !!!
شما که به خود اجازه می دهید مانع حضور و گفتگوی عادی جانباز و فرهیخته ی بزرگوار شهرم (جناب استاد
فردوس حاجیان ) شوید !!! چه ادعایی دارید که ملی و میهنی هستید نه سیاسی و سیاست محور !!!
شما که با ارائه ی برخى سریالهای آنچنانی . . . فرهنگ و تمدن مازندران ... ایالت کهن و دیرین خود را خود به بازی می گیرید چه ادعایی می توانید داشته باشید که برای اقوام ایرانی احترام قائلید !!شما براى ادبيات و فرهنگ غنى مازندران چه كرده ايد؟
ناصر رنجبر _قائمشهر _97/1/24
#شبكه_اجتماعى_فردوس_حاجيانكانال تلگرامى
#نخبگان_مازندران #Culture #Cultural_Peace #Mazandaran #Ghaemshahr🏛📡🎤🌿☮️ @nokhbegan_mazandaran👇https://t.me/joinchat/AAAAAD6SehNNXYwrv82Izw