♦️طرح جامعهی قدسی و پلیس دینی:
در باب «پلیس امنیت اخلاقی»
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱ مهر ۱۴۰۱
نظامهای سیاسیی واجدِ ایدئولوژیی مشخص، بهنحو آشکار یا پنهان و صورتبندی شده یا بدون صورتبندی، طرحی برای جامعه دارند و بر حسب میزان وفاداریشان به آن ایدهئولوژی، میکوشند طرح خود از جامعه را پیاده کنند. اما جامعهی موجود ممکن است بهنحو بالفعل به طرحشان از جامعه نزدیک یا دور و سازگار یا ناسازگار باشد.
در قرن اخیر در ایران دو حکومت متفاوت و با دو ایدهئولوژیی متفاوت بر سر کار بوده اند و حکمرانی کرده اند: پهلوی و جمهوریی اسلامی. حکومت پهلوی واجد ایدهئولوژیی ملیگراییی باستانگرایانه بود و با تاریخ اسلامیی ایران مشکل داشت. پهلوی دوم حتّا تقویم با مبدأ اسلامی را به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد. حکومت پهلوی ایدهئولوژیی سکولاریستیی ضد
دینی داشت و میخواست جامعه را بهنحو آمرانه سکولار بکند. طرح این حکومت (هم پهلوی اول و هم پهلوی دوم) از جامعه بهنحو افراطی سکولاریستی بود و سکولارسازیی آمرانهی جامعه در دستور کار آنان قرار داشت. اما بخش اعظم مردم جامعه، حتا بهنحو سنّتی، مسلمان بودند. حکومت پهلوی، سازمان ساواک را بنا نهاد تا هر نوع حرکت متفاوتی در جامعه کنترل شود. حتا خواندن کتابهای متفاوت و دور از ایدهئولوژیی حکومتی هم با ترس و لرز و با انواع پنهانکاری صورت میگرفت. احزاب سیاسی فرمایشی بودند و به دستور شاه رقابت حزبیی فرمایشی هم تحمّل نشد و تنها یک حزب (رستاخیز) باقی ماند و همه موظّف شدند عضو آن باشند. بنابراین، طرح حکومت از جامعه با خود جامعه، ناهمخوانیی بنیادی داشت و دیدیم که سرانجام به انقلاب ۱۳۵۷ انجامید. حکومت با حجاب مشکل داشت و پدر (رضا شاه) کوشید به زور
پلیس، کشف حجاب کند و پسر (محمدرضا شاه) کوشید از راه ایجاد تضییقات قانونی کشف حجاب نماید (بنگرید به اسناد مربوط به وضع انواع محدودیتها برای زنان چادری در عصر پهلویی دوم).
...
نتیجه
برای تحقق طرح جامعهی قدسی نیاز به اِعمال خشونت وجود دارد و در نتیجه به
پلیس دینی نیاز است.
پلیس موسوم به «امنیت اخلاقی» همان
پلیس دینی است. اما آیا دین یا اخلاق،
پلیس میخواهد؟ آیا
پلیس میتواند دینگستری و دیندارسازی بکند؟ آیا هرگز در هیچ جای دنیا
پلیس توانسته است حافظ دین و اخلاق یا ایدهئولوژی باشد؟ یا اینکه ریاکاری آفریده است؟ جز پرسش آخر، پاسخ دیگر پرسشها منفی است: هیچ نیروی حکومتی در هیچ جای دنیا نمیتواند حافظ دین و اخلاق باشد. دین و اخلاق اموری وجدانی و سوبژکتیو هستند و تنها از طریق جامعهپذیری و تعلیم و تربیت و آنهم با الگوهای خاصی از تعلیم و تربیت کم و بیش قابل گسترش هستند. قرائتهای
دینی نیز در عصر مدرن واجد پتانسیل برابر نیستند. منویات برخی از آنها بیشتر غیرقابل تحقق اند و منویات برخی از آنها مجال بیشتری برای تحقق دارند. قرائت
دینیی محافظتگرایان
دینی و تلاششان برای تحقق منویات آن، چنانکه پیش از این توضیح داده ام، «اسلام تنفیر» آفریده است (محدثی، ۱۴۰۱). تجربههای تاریخی در دنیا نشان میدهند دستکاریی آمرانهی جوامع حتا در عصر ماقبل مدرن چندان موفق نبوده اند و نتایج این نوع دستکاریها حتا در عصر ماقبل مدرن دیرپا نبوده اند؛ چه رسد به عصر مدرن که در آن مردم و بخشهای مختلف اجتماعی در برابر دستکاریهای آمرانه بهنحو جدی مقاومت میکنند. بنابراین، میتوان با قاطعیت گفت که تمامیی پروژههای ناظر به دستکاریی آمرانهی جوامع در عصر مدرن به هزیمت سنگین میانجامند. از این رو، میتوان گفت که جامعهی ما نیازمند سیاستی ناظر به تحقّق طرح کثرتگرایانه از جامعه است که همهی بخشهای جامعه و همهی اقوام و خردهفرهنگها و زبانها و شیوههای زندهگی و کل تاریخ ایران و همهی ادیان و مذاهب را در این قلمرو جغرافیای انسانی بهعنوان واقعیّتی محقّق بهرسمیت بشناسد و هر گونه طرح معطوف به دستکاریی آمرانهی جامعه را کنار بگذارد و هر نوع رویکرد حذفی را نسبت به بخشی از جامعه نفی کند.
نسخهی کامل را لطفاً بخوانید!
👇#پلیس_دینی#مهسا_امینی#خیزش_اجتماعی#جامعهی_قدسی#سکولارسازی_آمرانه#دیندارسازی_آمرانه#جامعهی_قدسی_واکنشی#وضعیت_نارضایتی_انفجاری@NewHasanMohaddesi