♦️نقد و نظری بر کتاب روایت ایرانی جامعهشناسی دین /۲
✍️ دکتر محمد منصورنژاد
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
ب) تاملات
مجموعه ملاحظاتم درباره این کتاب بخشی شکلی اند و بخشی محتوایی. اما نکات قابل طرح:
1.این کتاب در ابتدا نیاز به مقدمه کلی دارد و یا دست کم در پیشگفتار لازم است توضیحات بیشتر در باب روش کار، پرونده مقالات و... اثر بیاید. (مثلا گفته شود که این کتاب تالیف نیست، بلکه مجموعه مقالات است و یا لازم بود معرفی بیشتری از جلد اول این کتاب می آمد و....). اضافه شود که چقدر خوب می شد در آخر کتاب تحت عنوان جمع بندی و نتیجه گیری هر چند مختصر نکات اصلی اثر در فصلی تجمیع می گردید؛
2.در شیوه ارجاع، برخی فصول در هر دو بخش ارجاع به پایان فصل است و در برخی فصول دیگر، در پای همان صفحه (یکدست نبودن شیوه ارجاع)؛
جدای از اینکه ارجاعات فصل اول کتاب در بخش نخست، ناقص است و حدود نیمی از یادداشت ها در کتاب نیامد!
3.در شیوه نگارش اثر گاه «اطناب مملّ» رخ می دهد و مثلا یک پاراگراف گاه تا 2 صفحه (ص 55) و یا یک و نیم صفحه (ص 38) ادامه می یابد!
4.از جهت ویرایشی و پیرایشی در کل اثر نیاز به خانه تکانی جدی دارد تا خواننده با علاقه بیشتری مباحث را تعقیب نماید؛ تصویر نمونه ای از پیشنهادات اصلاحی برای نویسنده محترم ارسال می گردد. بد نیست همین جا یادآوری شود که در سطور اولیه ص 281 که از سرمشق تبیینی سوم یاد شده، توضیحی بیاید که مراد «سرمشق پویایی اجتماعی و فرهنگی» از ص244 است و یا در ص 61 پاراگراف دوم خوب است ذیل عنوان بحث ص 54 (تحول در درون دین....) بیاید ؛
5.پیشنهاد آن است که در چاپ بعدی مباحث آغازین کتاب، گشایش روانتر و جذابتری از موضوع داشته باشد. چون فصل اول نوشته (برخلاف مباحث جذاب بسیاری از فصول) اصلا «حُسن مَطلع» خوبی نیست و گاه ملال آور و واگرایانه است؛
6.در ص 16 آمد که جلد نخست که به مبانی اختصاص دارد برای دانشجویان ارشد و این کتاب که به بینش ها و نظریه ها (مباحث عملیاتی تر) می پردازد، برای دانشجویان دکتری به نگارش در آمد. منطقا مباحث «محض» که سنگین ترند، برای مقاطع بالاتر منظور می گردد؛
در اینجا پیشنهاد نگارنده آن است که نویسنده با قبول زحمت، از مجموع این دو اثر، به جای مجموعه مقالات، تالیفی واحد (کتابی با طرح مساله واحد، پرسش اساسی و فصول منسجم و الگوی نظری قابل دفاع و....) ماندگار در بحث جامعه شناسی دین از خود در سطح ملی به یادگار بگذارند؛
7.دکتر محدثی در میان جامعه شناسان ایرانی به کارهای میدانی شهرت دارد، اما در این اثر از این شیوه تحقیق و گرداوری داده، خبری نیست و در بهترین حالت در مقاله «جریان های دینی و معنوی بدیع در ایران معاصر....» در اواخر کتاب، به «تحلیل ثانویه» آثار دیگران بسنده شد؛
8- نوآوری اثر آن است که به جای سکولاریزاسیون از مفهوم «انحصارزدایی از دین» سخن به میان آورد. (ص81).گرچه نوآوری و بومی کردن مفاهیم، «ثبوتا» ایده خوبی است، اما «اثباتا» این راه را پیمودن و به پارادایمی رسیدن چشم انداز دوری است که در چهار دهه اخیر در این زمینه در علوم اجتماعی هیچ دستاورد قابل توجهی ختم نشده است و بلکه بدین بهانه به دستاوردهای علوم اجتماعی و انسانی لطمات سنگین وارد آمده است! . بد نیست نوآوری مفهومی این کتاب (مفهوم انحصار زدایی از دین) سرنوشتش در همین اثر و در قیاس با مفاهیم دیگر معلوم گردد: اولا: نویسنده محترم خود بدین دستاورد در جای جای کتاب وفادار نماند. مثلا در مقاله بعدی اثر از دنیوی شدن (که به تعبیر نویسنده همان سکولاریزاسیون است) بحث می شود! و نه انحصار زدایی( ص91 به بعد و یا در ص 163 و....) و حال آنکه یک مفهوم خوب را باید آن قدر در مباحث متعدد بکار گرفت تا به دیگران منتقل گردد. ثانیا در باب سکولار؛ سکولاریسم و سکولاریزاسیون و سکولاریته که رقیب مفهوم ابداعی اند، نکاتی در کتاب آمد (ص72) که به منبعی ارجاع داده نمی شود و نگارنده در نشستی مشترک با جناب دکتر محدثی این نکته را توضیح داد که مفاهیم رایج در اصطلاحات علوم اجتماعی، اگر دلبخواه تعبیر و تفسیر گردند، چه خطاهای فاحش «مفهومی» و «مقولی» رخ می دهد! البته متفکر می تواند نقد دیدگاه دیگران داشته باشد، اما برای همین کار هم باید به ادبیات بحث (دست کم ارجاع به آثار آقای «شیدان وثیق» در باب لائیسیته و سکولاریسم) پرداخت. ثالثا ادعای سکولاریسم معتدل در مقابل سکولاریسم افراطی (ص73) در این کتاب نیز نیاز به ماخذ دارد و به نظر می رسد در این مدعای بی ماخذ، بین «لائیسیته» (نفی نمادهای دینی) و «سکولاریسم» اینجا خلطی رخ داده است.
ادامه دارد.
👇👇👇#دین#منصورنژاد#جامعهشناسی_دین@NewHasanMohaddesi