♦️”دین حقیقی”، مفهومی مدافعهگرانه و مفری برای گریز از نقد دین: پاسخی به آقای هومان دوراندیش
✍ حسن محدثیی گیلوایی۳۱ مرداد ۱۴۰۲
از نقد و توجه آقای هومان دوراندیش نویسندهی ارجمند به کتاب
نظریهای در باب دین و شادی تشکر و قدردانی میکنم! اما در نوشتهی آقای دوراندیش چیزی به من نسبت داده شده است که سبب شگفتی ام شد. ایشان نوشته اند:
”وی در فصل سوم کتابش به این نکته میپردازد که متولیان دین و کارگزاران حکومت دینی در ایران، شادی را در شعار تایید میکنند اما در عمل با شادی مردم مخالفت میکنند. محدثی این نقد را متوجه "اسلام موجود" میداند نه "اسلام حقیقی". او میپذیرد که در میراث اسلامی ما، گزارههایی هم به سود شادی وجود دارد ولی سؤالش این است که متولیان دین کدام بخش میراث دینی را به جامعه عرضه میکنند و چقدر بر وفق این گزارههای موید شادی عمل میکنند؟” (دوراندیش، ۱۴۰۲).منی که اصلا چیزی به نام ”
دین حقیقی” را قبول ندارم، برای اینکه ببینم واقعا چنین خطایی کرده ام و
دین واقعی را از ”
دین حقیقی” مورد ادعا جدا کرده ام، دو باره به فصل سوم کتاب
دین و شادی مراجعه کردم و هرگز چنین چیزی در کتاب نیافتم. فصل چهارم را نیز دو باره مرور کردم و دیدم بر عکس آن را گفته ام:
”جامعهشناسان و یا حتی گاه منتقدان دین نه از دین ناب و حقیقی، یا از دین در متن، بلکه از دین محقق و واقعا موجود سخن میگویند” (محدثی، ۱۳۹۶: ۲۲۱).
همانجا افزوده ام که ”خطای دیگری که معمولا معتقدان و برخی عالمان دینی مرتکب میشوند، عدم تمیز میان
دین حقیقی و
دین زمینهمند است. آنان در بسیاری موارد تقریر یا نسخهای از
دین را لحاظ میکنند که در واقع تحقق نیافته است و ناموجود است. آنان در بسیاری موارد بر مبنای این امر ناموجود در بارهی جهان موجود یا
دین موجود سخن میگویند. بسیاری از
دینداران و بزرگان
دین بین دو چهرهی مفروض
دین تمایز قائل میشوند: یکی،
دین به صورت نیالوده و اصیل و پاک و پیراسته که به هیچیک از شوائب و آلودگیهای اینجهانی آلوده و آغشته نشده و زلال و بیپیرایه است و دیگری، دینی که آلوده به امور انسانی و اجتماعی است و لذا مورد تایید آنان نیست و ناقص است و پیرایه بسته. ... اما در مقام نقد چنین مدعایی، باید توجه نماییم که هر آنچه در درون جامعه و تاریخ ظاهر میشود زمینهمند میگردد و نسبتی با عناصر زمینهای برقرار میکند.
دین نیز از این امر مستثنا نیست. ... سخن گفتن از
دین ناب و غیرزمینهمند (به معنایی که گفته شد) سخن معتبری نیست” (همان: ۲۲۴-۲۲۳).
بنابراین، من نه تنها به وجود چیزی به نام ”
دین حقیقی” باور ندارم و نه تنها در بارهی آن سخن تأییدآمیزی نگفته ام، بلکه بر عکس معتقد ام بهکارگیریی مدافعان
دین از چنین مفهومی برای آنان مفری است نامعتبر برای تن زدن از مواجهه با نقدهای وارده بر
دین. مفهوم ”
دین حقیقی” مفهومی مدافعهگرانه برای گریز است و آگاهیی کاذب تولید میکند و دکتر علیی شریعتی یکی از کسانی است که متوسل به چنین مفهوم گمراهکنندهای شده و بارها از آن بهره گرفته است.
شریعتی که بارها مدعی شده جامعهشناس است، از مفهوم ”
دین حقیقی” استفاده کرده و آن را در برابر
دین واقعی و تاریخی قرار داده است. پیروان او مثل استاد حسن یوسفیی اشکوری عزیز نیز به تبعیت از او چنین کرده اند. اما ما میدانیم که هیچ جامعهشناس معتبری در دنیا از این مفهوم سخن نمیگوید و فقط از
دین محقق در تاریخ سخن میگوید.
اما خوب است به نکتهی دیگری در بارهی این کتاب اشاره کنم، چون در نقد آقای دوراندیش گرامی نیز بدان اشارهای شده است. من و ناشر ناگزیر بودیم برخی از واژهها را به متن وارد کنیم تا کار مجوز بگیرد یا برخی ایدهها را با وضوح کمتری بیان کنیم. برخی از عبارات و پاراگرافها را هم به دستور حذف کرده ایم تا کتاب منتشر شود.
http://asriran.com/003nA1#دین#شادی#شریعتی#دین_حقیقی#هومان_دوراندیش#یوسفی_اشکوری@NewHasanMohaddesi