♦️گوشهای از اندیشهها و افکار ضد زن مولوی /۱
✍️ حسن محدثیی گیلواییبازنشر: ۱۵ دی ۱۴۰۲
آنجا که مولوی از روابط اجتماعی سخن میگوید، بدان بار اخلاقی و معنوی میبخشد و بار اجتماعیی روابط انسانی را فرو مینهد. سخنان او در بارهی روابط پیامبر اسلام و زناناش، مصداقی از چنین بحثی است:
«لارُهبانیه فی الاسلام که راهبان را راهِ خلوت بود و کوهنشین و زن نستاندن و دنیا ترک کردن. خداوند عزّ وجل راهی باریک پنهان بنمود پیغامبر را صلّی الله علیه و سلّم و آن چیست؟ زن خواستن تا جور زنان میکشد و محالهای ایشان میشنود و برو میدوانند و خود را مهذّب میگرداند و انّک لعلی خُلُق عَظیم. جور کسان برتافتن و تحمل کردن چنان است که نجاست خود را دریشان مالی. خلق تو نیکو شود از بردباری و خلق ایشان بد میشود از دوانیدن و تعدّی کردن» (مولوی، بیتا: ۱۰۳).
بدین ترتیب، مولوی گاهی آیات قرآن را نیز بهنحو دلخواه معنی میکند و در غیر جای خود بهکار میبرد. نگاه منفیی او به زنان نیز بسیار آشکار است؛ اگرچه برخی کوشیدهاند بهنحوی آن را توجیه کنند. مولوی از قول پیامبران، زن و کودک را از نظر بیخردی کنار هم مینشاند و زن را همچون نفْس میداند که باید با او مشورت کرد، اما ضدّ آن عمل کرد:
«گفت امّت مشورت با کی کنیم؟ / انبیا گفتند: با عقل امام
گفت: گر کودک در آید یا زنی / کو ندارد رأی و عقلِ روشنی
گفت با او مشورت کن و آنچِ گفت / تو خِلاف آن کن و در راه اُفت
نفسِ خود را زن شناس، از زن بتر / زانک زن جزویست، نفْسَت کلِّ شر
مشورت با نفس خود گر میکنی / هرچِ گوید، کن خِلاف آن دنی» (مولوی، ۱۳۷۱: ۲۶۷-۲۶۶؛ دفتر دوم، ابیات ۲۲۷۰ تا ۲۲۷۹).
مولوی در دفتر اول مثنوی (ابیات ۲۴۳۴ تا ۲۴۳۸) به حدیثی از پیامبر اشاره میکند که در آن، پیامبر در تمجید از مردان بافضیلت و عاقل و صاحبدل سخن گفته و تلویحاً مردان جاهل و خشن را مذمّت کرده است. مردان عاقل و صاحبدل با زنان مهربانانه رفتار میکنند و مردان جاهل با زنان خشونت میکنند. کریم بودن دستهی نخست مردان، به زن فرصت غالب شدن میدهد و جاهل بودن دستهی دوم، زنان را میرماند و مغلوب میسازد. بنابراین، در این حدیث، مردان عاقل و صاحبدل تمجید میشوند و زنان نیز از چشم چنین مردانی ستوده میشوند:
«گفت پیغمبر که زن بر عاقلان / غالب آید سخت و بر صاحبدلان
باز بر زن جاهلان غالب شوند / کاندر ایشان تندیِ حیوانْست بند
کم بُوَدشان رقّت و لطف و وداد / زانکِ حیوانیست غالب بر نِهاد
مهر و رقّت وصف انسانی بُوَد / خشم و شهوت وصفِ حیوانی بُوَد
پرتو حقّست آن، معشوق نیست / خالقست آن، گوییا مخلوق نیست» (مولوی، ۱۳۷۱: ۱۰۸؛ مثنوی، دفتر اول، ابیات ۲۴۳۴ تا ۲۴۳۸).
بسیاری کوشیدهاند برای کاستن از تلخیی سخنان مولوی در بارهی زنان، این ابیات را حاکی از نگاه مثبت مولوی به زنان تلقی کنند. اما مولوی در چند بیت قبل گفته است که مرد همچون آب است و زن همچون آتش، زیرا مرد در وجود خود طالب زن است و از این جهت، آب به جای اینکه آتش را خاموش کند، مغلوب آن میشود. بحث از غلبه که پیش میآید، مولوی به یاد حدیث پیامبر میافتد و آن را ذکر میکند یا سخن را بهگونهای میآراید تا این حدیث را هم در کار خود بگنجاند. مولوی در این ابیات از قول پیامبر اسلام از مردان صاحبدل و دانایی سخن میگوید که به زن کرامت میبخشند و به او مهرورزانه مینگرند. "مهر و رقت وصف انسانی بود" و مردان عاقل از وصف انسانی برخوردار اَند. این توصیهای مثبت به مردان است که با زنان، مهربانانه رفتار کنند و کریم باشند و مولوی از چشم و زبان اینگونه مردان، زنان را تمجید میکند.
اما مولوی در فقرات دیگری در مثنوی زنان را ناقص عقلتر، حیوانتر، و نماد حرص و طمع میداند و تصویری بسیار منفی از آنان ارایه میکند. برخی البتّه کوشیدهاند مولوی را تبرئه کنند و اینگونه ابیات را صرفاً انعکاس اندیشهی مسلّط زمانه و «تصوّرات مردم روزگار» او در مثنوی دانستهاند (امامی، بیتا: ۲۷). اما متفکّرانی که قصد آگاهیبخشی و تعلیم و تعلّم دارند، هرگز اندیشههای نادرست را عامدانه و آگاهانه ذکر نمیکنند؛ جز اینکه در این باره مشخصاً تذکّر بدهند، چنانکه مولوی در داستان شاه و کنیزک میکوشد قتل زرگر را بهلحاظ اخلاقی موجّه سازد. در نظر مولوی مرد، آخربین است و به همین دلیل بر زن برتری دارد:
ادامه دارد.
👇👇👇https://t.me/NewHasanMohaddesi/9950#زن#مولوی#دکتر_مهدوی#مولویفروشی@NewHasanMohaddesi