♦️زنگهایی که به صدا در آمده است
✍ مجید یونسیان۲۵ آبان ۱۳۹۹
مدتها است که پاسخ به این پرسش که "ما چی و کی هستیم؟" پژواکی در درک و فهم معرفتشناختی ما نیافته است۔ پاسخهایی که شنیدهایم، دیدهایم و خواندهایم همه تکرار است و تکرار و تکرار؛ تکرارهایی که قانعمان نمیکند۔
اخیرا در اثر تالیفی دکتر محدثی بنام "خدا و
خیابان" رگههایی قابل فهم از این چالش فکری به چشم میخورد؛ آنجا که بهرغم تکرار مفاهیم امر قدسی و تفکیکی که سعی دارد میان آن و امر زمینی ایجاد کند، بهطرز ملموسی به مرز انطباق این دو میرسد و میکوشد "خدا و
خیابان" را همچون دو نماد در یک راستا بفهمد و این فهم را به ما منتقل کند۔
https://t.me/NewHasanMohaddesi/5185آنه سولیوان معلم جوان و کمبینای هلن کلر که تربیت این کودک استثنایی به او سپرده شده بود، تلاش زیادی کرد که به هلن بفهماند که اگر تنها و تنها یک کلمه را بفهمد، تمام جهان هستی را خواهد فهمید۔
هلن کلر کودکی کور، لال، و کر بود و از پنج حس شناختی، از دو حس، یعنی شنیدن، دیدن و [یک توانش] گفتن محروم بود۔ اما این محرومیت مانع فهم او از حقیقت نشد، چرا که هنوز از سه حس شناختی بهره میجست و تنها به این نیاز داشت که با غلبه بر ناامیدی راه شناخت را بیابد و این راه همانی بود که معلماش سعی کرد به او بفهماند؛ لمس واقعیت۔
هلن موقعی آرام شد که که زلال آب را لمس کرد و با زدن بر دستهی تلمبه فهمید که خود میتواند عامل ریزش رطوبت آب بر دستهایش باشد۔ این نکتهی مهمی است که حقیقت در واقعیت است؛ در همان جایی است که به تعبیر زیبای محدثی خدا در
خیابان رخ مینماید.
ما جهان را نمیفهمیم. هستی و زیبایی آن را درک نمیکنیم، چون آن را یک مجموعه فرض نکردهایم و اکنون گرفتار مفاهیمی شدهایم که ما را از حقیقت دور میکند و آنچنان گرفتار این مفاهیم خودساخته شدهایم که نه میتوانیم خود را نجات دهیم نه جامعه را۔
فهم مفاهیم، امروز بزرگترین چالش فکری ماست۔ جامعه و مردم درگیر مفاهیمی هستند که بهدرستی تفسیر نشدهاند. شاید بتوان گفت که در کتاب "خدا و
خیابان" کوششی بهچشم میخورد که هدفاش بیان فهم و تفسیر متفاوتی از مفاهیمی است که امروز حوزهی اندیشهی ما با آن روبهرو است۔
در ابتدای انقلاب مشروطه چالشی میان آخوند خراسانی و برخی فقها وجود دارد که تا کنون استمرار یافته است؛ گرچه سایههای سیاستورزی موجب حجاب برای فهم این چالش شده است. اما اکنون بهوضوح میتوان درک کرد که آخوند خراسانی بهرغم اینکه فقیهی از طبقهی روحانیت بود، اما درکاش از مفاهیم با قاطبهی آنها فرق داشت. کلامی به او منسوب است که مرحوم داود فیرحی آن را تا حدودی بازنمایی کرده است۔ آخوند در این مکتوب به موضوعیت حکومت اشارهای اعجابآور دارد و آن اینکه میگوید یا مینویسد که "حکومت صرفا متعلق به مردم است"؛ یعنی امری زمینی است نه قدسی. ربطی به دین و خدا ندارد۔ البته آخوند این ارتباط را نفی هم نمیکند؛ یعنی از نفی سخنی نمیگوید، چون اساسا و از ابتدا بین این دو رابطهای نمیبیند.
برخی مفاهیم برساختی از عمل اجتماعی است و عمل اجتماعی تعلق خاص به انسان دارد و خدا بهعنوان مدیر و مدبر هستی، جهان را مدیریت و تدبیر میکند؛ چون خالق آن است و اساس این خلقت بر حکمت و تدبیر است و حکومت و سیاست خاص انسان و جامعه است۔
حکومت یعنی تدبیر جامعه بر اساس حکمت و منطق و این دو بر هم منطبق است. بر این اساس است که در هیچیک از کتب آسمانی و متون دینی حکومت به آن معنایی که امروز در متون سیاسی به آن استناد میکنند، وجود ندارد. هیچ پیامبری و هیچ دینی برای حکومت کردن بهوجود نیامده است. همهی ادیان و همهی پیامبران در یک ویژگی همراه و همدلاند و آنهم هدایتگری و تدبیر بر اساس حکمت است و همانگونه که آخوند خراسانی بیان کرده است، حکومت بر مفهوم سیاست، تدبیر حکمت انسان برای ادارهی جامعه است و فقط به خود او تعلق دارد۔ نه به او اعطا شده است و نه به موکلانی واگذار، بلکه حکومت از اساس به مردم یک جامعه تعلق دارد.
حال اگر در حوزهی فهم و معرفت و اندیشه این مفاهیم درست تفسیر و بیان نشود، جامعه به مثال همان دوران کودکی هلن کلر است که از شناخت و لمس و فهم حقیقت و واقعیت محروم میشود و در سیاهچال جهل، ناآرام و عصیانگر است. هلن کلر که از بدو تولد جسم و روحی عصیانزده و ناآرام داشت، وقتی به آرامش میرسد که حقیقت وجود آب و واقعیت آن را لمس میکند و همین لمس حقیقت است که او را به آرامش میرساند و تا لحظهی مرگ از شناخت هستی چیزی جز زیبایی نمیبیند۔
#خدا#خیابان#حکومت#سیاست#یونسیان#خدا_خیابان@NewHasanMohaddesi