♦️سکوتهای طبیعیشده را چه کسی به صدا تبدیل می کند؟
✍ زهرا نوذری
دانشجوی دکتری جامعهشناسی
با چه سازوکارهایی یک قشر، یک جنس، یک طبقه، یک قوم و .... ضعیف میشود یا این ضعیفسازیها، این بیصدا کردنها چهگونه صورت میگیرد؟ مشخص است که چنین سوالی، جامعهشناختی است.
ممکن است هر نهادی به نوبهی خود در این ضعیفسازی و بیصدا کردن عدهای همچون
زنان، دخیل باشند. از نهاد خانواده بگیر تا نهادهای آموزشی، از فرهنگ مردسالار تا آموزههای دینی و از نهادهای امنیتی تا نظام حقوقیمان که از قضا در مقام یکی از قویترین نهادهای مشروعیتده و طبیعیساز عمل کرده و با تثبیت سکوت طبیعیشده و خاتمه دادن به مسئله به عنوان آخرین مجرای مشروع عمل می کند.
آقای دکتر محدثی چگونه میشود که مسالهای اجتماعی را از بن جا ندید و آن را تحویل به یک امر شخصی کرد!؟ چهگونه ممکن است انسانهایی را که به نحو سیستماتیکی به سکوت دعوت شدهاند را به نظام حقوقیای ارجاع داد که مهر همیشگیای بر سکوتشان خواهد زد؟
مسئله ی این
زنان مسالهای کاملا اجتماعی است و نمیتوان با این بهانه که ممکن است عدهای به دروغ، مردانی را متهم به آزار و تعرض کنند؛ مسئله این
زنان را با این گستره نادیده گرفت و یا به نظام حقوقیای حواله داد که اساسا برعلیه آنان است و شما حتما باید دیده باشید که بسیاری از زنانی که روایتهایشان را میگویند از بردن نام متجاوز خودداری میکنند! ضمن اینکه منطقاً کثیری از این
زنان افشاگر، نمیتوانند دروغ بگویند؛ وقتی با گفتن آن، باید در ادامه زندگی اجتماعی و خانوادگیشان هزینههایی را بپردازند.
مهم تر این که ما میبینیم که همین زنانی که سکوت را شکستهاند؛ چگونه روایتهای دروغ را افشا میکنند تا در حرکتی که شروع کردهاند خللی ایجاد نشود و افرادی با این بهانه، کل روایتها را زیر سوال نبرند.
آقای دکتر محدثی این زنانی – و حتی مردانی- که لب به سخن گشودهاند شمار بسیار کمی هستند از بسیارانی که مورد تعرض و آزار قرار گرفته و میگیرند. این
زنان، زنانی نیستند که پیشبینیشان از افشای رازشان این بوده باشد که اگر لب به سخن بگشایند فردا جسدشان تحویل همجنسهایشان داده خواهد شد یا با تبر به جانشان حمله خواهد شد یا باید از این شهر بروند و خودشان را گم و گور کنند و هر چه کمتر در معرض دید قرار بگیرند. اگر چه شاید چنین هزینههایی بر سر عدهای از آنها آوار شود اما بعید است که پیش بینی آنها چنین هزینههایی از گفتن روایتشان بوده باشد.
پس چه روایتهایی که از ترس چنین هزینههایی برای همیشه ناگفته میماند و به گور خواهد رفت، و چه کم هستند کسانی که جرات به خرج میدهند و از تجربههایشان میگویند.
زن در این جامعه اگر شانس بیاورد و مورد تعرض واقع نشود به قطع نمیتواند از آزاری که مدام با نگاهها و سخنانی که در معرضاش قرار میگیرد آزار نبیند. اینکه این
زنان نمیتوانند در خانوادهشان حرفی از این آزارها بزنند؛ که اگر بگویند به محدود شدن بیشتر خودشان میانجامد، اینکه نمیتوانند به لحاظ حقوقی، آزار را اثبات کنند و آزارگر را سرجایش بنشانند، این که نمیتوانند از طریق "روشنفکران" صدایی پیدا کنند؛ چون همانها خواسته و ناخواسته دست اندر کار یا مجریان طبیعیسازی سکوت شدهاند. پس چه گلویی باقی می ماند تا این صدای خفهشده را تبدیل به صدایی بلند کند؛ جز گلوی خود بیصداها؟
🔸محدثی:
سپاسگزار ام از شما! من هم اگر بتوانم صدایشان را پژواک میدهم. اما بحث من چیز دیگری بود. شاید بتوان ساز و کاری مطلوب یافت که صدای
زنان ایرانی بهنحو شایستهای منعکس گردد.
#زنان#حقوق_زنان@NewHasanMohaddesi