♦️[نوشتهای از دکتر حسین ابوالحسن تنهایی در دفاع از بنیانگذار بودن خود و تشکر و امتنان از دانشجوی القاببخش؛ با سپاس از دکتر نجاتیی حسینی برای ارسال این متن]بازنشر: ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
«سپاسگزارم از پايداری و سخنان متين شما سرکار خانم دکتر شیری، مدير محترم گروه جامعهشناسی نظری، و سپاس از ارسال مطالب متقابل جناب آقای دکتر
حجت پناه و سرکار عالی به من.
در خطاب محترمانه اما نادرست جناب آقای دکتر
حجت پناه نکاتی مغفول مانده است که ضمن پاسداشت شأن درست ادبی ايشان در نگارش و حسن نظرشان، بايد براي آگاهی ايشان و ديگر مخاطبان گرامی بنویسم.
البته اگر ايشان خطاب به مدیریت انجمن نمینوشت شاید پاسخ مستقیم مینوشتم، اما اکنون که دفاع و ارسال دفاعیات خودتان را برای من نوشتيد، اين چند خطوط را بهمثابه پاسخ به خواست شما در دانستن نگاه من به خطابیه جناب آقای دکتر
حجت
پناه، به شما مینویسم، شما بهعنوان مدير گروه جامعهشناسی نظری در انجمن جامعهشناسی ایران.
نخستين نکتهای که مغفول است، و طبیعی است در سایهی تسلط پوزیتیویسم مغفول بماند، ندانستن معنای پارادایم تفسیری است، یعنی رجوع به تفسیر جمعی مردم و نه تفسیر اشخاص، چه جناب آقای دکتر صدیقی و چه دانشمند ارجمند جناب آقای دکتر احسان طبری و دیگران مد نظر باشند، یعنی هنوز در خم تأویل بودن و به تفسیر نرسيدن پابرجاست، و نه نزد بزرگان یادشده، که در ادبيات رایج جامعهشناسی.
دومین نکته نيز توجه نکردن به وارد کردن تفسیرگرایی پرگمتیستی به ايران و مدل فرانظریه من (جوامع درونساخت و برونساخت) که بر شانهی تلفیق نظری از تبارهای گوناگون است، دقیقا سخن از تأسیس و بنیانگذاری آن در ايران توسط من است، اگر من تأسیس نکردهام، پس نمونهای از جامعهشناسی تفسیری پرگمتیستی را نشان دهند، یا کمتر از آن، حتی کاربرد اين اصطلاح در ادبيات جامعهشناسی ایران را. فقط یک نمونهی روشن و شفاف کافیست. هنوز اين موضوع در ايران بهوضوح دریافت نشده است که جامعهشناسی تفسیری پرگمتیستی مطالعهی تفسیر جمعی مردم است، و نه تفسیر جامعهشناسان و نظریهپردازان، یعنی همان جابجا گرفتن تأویل و تفسیر.
و سومين نکته، اگر هرکسی نه فقط در ایران، که در تمام دنيا توانست نمونهای حتی مشابه کتاب "جامعهشناسی نظری" را نشان دهد، از قبل از ۱۳۸۲، پسانگاه، من مؤسس جامعهشناسی نظری نيستم، پس نمونهاش را پيدا کنند، کتابی که مطمئن نیستم منتقدان محترم حتی فهرست آنرا مطالعه کرده باشند.
البته همانطور که شما هم نوشتيد من از همه عناوین پرهیز کردهام، گاه به شارح جامعهشناسی تفسیری و جامعهشناسی نظری بودن بسنده کردهام، البته برخلاف نظر ايشان، اتفاقا نه از سر تواضع، بلکه از سر واقعيت تاریخی من بايد میگفتم که بنیانگذاری کردهام، اما همیشه خودم را ح.ا.تنهایی و شاگرد هربرت بلومر دانسته، میدانم و خواهم دانست.
آنچه من تولید کردهام بنیانگذاری است، چه خوب باشد چه بد، چه قابل تقدير باشد و چه سزاوار نفی، باز تولید منست و بنیانگذار هر دو شاخهی تفسیری پرگمتیستی و جامعهشناسی نظری در ایران من بودهام.
با احترام و ارادت
ح.ا.تنهایی«۱۴۰۳/۲/۲۵
#دکتر_تنهایی#استبداد_آموزشی#حسین_حجتپناه#دموکراسی_آموزشی#اقتدارگرایی_در_آموزش@NewHasanMohaddesi