♦️در بارهی کورش /۳۳
داریوش «کبیر» یا داریوش قاتل «غاصب»؟ تاریخنگاریی معاصر ایرانی در خدمت سلاطین باستانی
✍️ حسن محدثیی گیلوایی۲۱ آذر ۱۴۰۲
قبل از اینکه به مداراگریی دینی در فرهنگ چندخداپرستانه (که فرهنگ هخامنشیان صدر اینگونه بود) بپردازم، خوب است که قدری بیشتر بر مشکلات تاریخنگاریی ایرانی تمرکز کنم. برخی مدعیان تخصص در تاریخنگاری (از جمله دکتر شهرام جلیلیان، استاد محترم رشتهی تاریخ در دانشگاه شهید چمران اهواز) از تخصص دم زده اند و من بد نیست قدری در بارهی میزان و نوع تخصص تاریخنگاران محترم ایرانی واکاوی کنم.
پیش از این گفتم که تورج دریایی به گلنوشتهی کورش که مطابق رویهی تبلیغاتیی بابلی یک بیانیهی تبلیغاتیی حکومتی است ارجاع تاریخی داده است و بر اساس آن از «بینش بیسابقه از مدارای دینی» که کورش به منطقه آورده سخن گفته است. همچنین پیش از این نوشتم که چهگونه یک تاریخنگار ملیگرای دیگر ناتوان از فهم رفتار کورش بوده و سخنانی ضد و نقیض در بارهی مداراگریی دینی او گفته است:
«این آسانگیری در عقاید نسبت به آنچه فرمانروایان آشور و بابل در مورد اقوام و سرزمینهای تابع انجام میدادند در دنیای آن روز تازگی داشت. درست است که در دنیای روزگار کوروش آنچه امروز تسامح در عقاید میگویند ناشناخته بود و حتی کوروش ازین که به خاطر تأمین پیروزیهای خویش گهگاه یک آیین را بر ضد آیین دیگر تقویت کند ابایی نداشته است چنانکه در فتح بابل به کاهنان آیین مردوک تکیه کرد تا نبونید را که کوشیده بود به جای نیایش مردوک نیایش سین _خدای ماه_ را در آن سرزمین رواج دهد براندازد و حتی برای جلب پشتیبانی کاهنان مردوک معابد نوبنیاد سین را که نبونید در آن سرزمین ساخته بود طعمهٔ آتشسوزی و ویرانی ساخت» (زرینکوب، نه شرقی، نه غربی، انسانی،
https://t.me/shafiei_kadkani/2728).
اما اکنون وقت آن است که ببینیم تاریخنگاران معاصر ایرانی در بارهی داریوش موسوم به کبیر چه کرده اند. در بارهی داریوش بهعنوان دومین شخصیت مهم هخامنشی که تاریخنگاران ایرانیی معاصر از او اسطوره ساخته اند، دو روایت وجود دارد. اما ببینیم تاریخنگاران ایرانی چه روایتی از داریوش ارائه کرده اند.
حسن پیرنیا (۱۳۱۴-۱۲۵۲) از نخستین مورخان شناخته شده در ایران معاصر است. او از جمله مورخانی است که میکوشد روایتهای تاریخی را به نفع سلاطین باستانیی حاکم بر فلات ایران روایت کند. بهعنوان مثال، ببینید چهگونه میکوشد روایتی را برگزیند که از کورش یک شخصیت دوستداشتنی و مهربان و لطیف بسازد:
«در اسناد بابلی که به دست آمده، در سال نهم سلطنت نبونید (۵۴۷ یا ۵۴۶ ق. م) وقایع این زمان را خیلی مختصر و چنین نوشتهاند: «در ماه نیسان (یعنی در بهار) کوروش شاه پارس با قشون خود در نزدیگی آرْبِل از دجله عبور کرده در ماه ایار به طرف مملکت لودی رفت و پادشاه آنرا کشت، ثروت او را ربود و ساخلوی در آنجا گذاشت.» لودی همان لیدیّه است، در تورات مردم لیدی را لود نامیدهاند. معلوم است که وقایعنگاران بابلی اشتباه کردهاند زیرا تمام مورخین یونانی معتقدند که کوروش پادشاه لیدیّه را نکشت بل بعکس او مورد نوازش شد» (
پیرنیا، ۱۳۹۱: ۲۵۴).
پیرنیا در اینجا سند بابلی را که همعصر کورش (دورهی زندهگیی کورش: حدود ۶۰۰ – ۵۳۰ پیش از میلاد) نوشته شده اشتباه میداند ولی تاریخ یونانیان را که اغلب مورخان دنیا آنها را بیاعتبار میدانند و تازه مدتها بعد از عصر کورش نوشته شده اند را معتبر تلقی میکند! کاتبان بابلی رویدادهای مهم هر سال را که در بابل یا سرزمینهای همسایهی بابل رخ میداده ثبت میکرده اند. بعد تاریخنگار معاصر ایرانی دادهی ثبت شده در این سالنامهها را اشتباه میداند اما به تاریخ افسانهپردازانهی «پدر اکاذیب» (هرودوت/ ۴۸۴- ۴۰۹ پیش از میلاد) و کتاب داستانیی گزنفون (۴۳۰ تا ۳۴۵ قبل از میلاد) اعتنا میکند.
اما چون چنین کاری از نظر روششناسی در تاریخنگاری موجه نیست زیرا هیچ مورخ متخصص دانشپژوه بیطرفی، اسناد درجهی دوم را بر اسناد درجهی اول ترجیح نمیدهد و نمیتواند اسناد درجهی اول و دوم را همسنگ و همارز بشناسد (مگر اینکه در اصالت اسناد درجهی اول تشکیک جدی شده باشد)،
پیرنیا تفسیری شخصیی خود را برای حل مشکل وارد میکند و مینویسد:
«شاید اشتباه مذکور از اینجا ناشی شده که عادت آسوریها و بابلیها در این موارد بر کشتن پادشاه مغلوب بود و برخلاف آنرا امری محال تصور میکردند» (همان: ۲۵۴)!
ادامه دارد.
👇👇👇#کورش#داریوش#قبیلهگرایی#هخامنشیان#حسن_پیرنیا#تورج_دریایی#چندخداپرستی#شهرام_جلیلیان#استبداد_تخصص#علیرضا_شاپور_شهبازی#تاریخنگاری_ایدهئولوژیک@NewHasanMohaddesi