♦️از نفی گسست تام توسط فرای تا «گفتار در تداوم فرهنگی»ی سیدجواد طباطبایی /۲
✍️ حسن محدثیی گیلوایی۱۸ اسفند ۱۴۰۲
فرای بارها از
تداوم امور منفی در ایران نیز سخن میگوید. علاوه بر تأکید بر
تداوم محافظهکاریی ایرانیان، او مینویسد:
«عدم تأمین دایمی پایگاه دبیران و اتکای هر فرد بر فرد بالاتر آنچنان که بنده به مولای خویش وابسته است، تا حد اعلای مناصب حکومتی از مشخصات دستگاه دیوانی ایران است. بازی حفظ مسندهای ممتاز که میان بلندپایگان دستگاه دیوانی امروزه هنوز رایج است، پدیدهای است که پیوسته در ایران ادامه داشته است و از میراث گذشتگان است» (همان: ۲۱).
۶. اما آنچه در اندیشهی فرای صرفاً ایدهای بود برای نفی گسست تام از تاریخ پیشا اسلامیی ایران و تازه برخی از موارد
تداوم یافته آشکارا منفی بودند، در اثر طباطبایی به امری افتخارآمیز بدل شد. ایدهی «
تداوم فرهنگی»ی فرای به عنوان فرعیی کتاب طباطبایی بدل شد و در میزان «
تداوم فرهنگی»ی مورد ادعا نیز مبالغه شد و تاریخ و فرهنگ «ایرانزمین» به چیز متفاوتی از تاریخ کشورهای دیگر بدل شد! فرای میگفت تاریخ ایرانیان نیز مثل همهی تاریخهای دیگر از گذشته اش گسست رادیکال و همهجانبه ندارد، اما طباطبایی همهی مدعاهای او را بهکلی دگرگون کرد و از تاریخ ایران بهعنوان تافتهای جدا بافته سخن گفت:
«بر حسب معمول گفتهاند که تاریخ و فرهنگ ایرانزمین،
به خلاف بسیاری از کشورهای دیگر که در دورهای از تحول تاریخی و فرهنگی خود دستخوش گسست و دگرگونی بنیادین شدهاند، تداومی
شگفتانگیز داشته است» (طباطبایی، ۱۳۹۰: ۱۲؛ تاکید از من است).
چه کسانی «بر حسب معمول» چنین گفته اند؟ آن کسان چهگونه گفته اند؟ از چه میزان «
تداوم فرهنگی و تاریخی» سخن گفته اند؟ آیا تاریخ ایران را استثنایی دانسته اند و از تاریخ «بسیاری از کشورهای دیگر» متفاوت ساخته اند؟ هیچ ارجاعی در کار نیست!
۷. اصلا گیریم تاریخ ایران استثنایی باشد از نظر «
تداوم فرهنگی». حالا که طباطبایی ایدهی سادهی فرای را در تاریخنگاری به
ترمی تئوریک در کار خود بدل میکند، لازم است دقیقا تعریف کند که
تداوم فرهنگی چیست و گسست فرهنگی چیست و هر کدام چه مؤلفههایی دارند و چهگونه قابل بررسی اند و چهگونه سنجشپذیر اند. فرای میگفت بعضی چیزها از ایران قبل از اسلام به ایران بعد از اسلام نیز منتقل شده اند و گسست کامل رخ نداده؛ اگر چه دین و زبان ایرانیان دگرگون شده اند. چه کسی میتواند چنین چیزی را رد کند؟ اما طباطبایی این سخن را بدل میکند به نظریهای در بارهی تاریخ ایران و تاریخ ایران را از تاریخ بقیهی کشورها متمایز میکند. اینجا او وظیفه دارد بهنحو دقیق
تداوم فرهنگی را تعریف کند و مؤلفههای آن را برشمرد و دادههای دقیقی نیز برای تأیید نظریهی خود بیاورد.
اما دریغ که کار او جز کاری ایدهئولوژیک نیست. کسی که با دانشپژوهی قدری آشنایی داشته باشد، درمییابد من چه میگویم. اما اصحاب ایدهئولوژی گرفتار جدل اند و معمولا از جدل فراتر نمیروند. طباطبایی که خود دیگران را ایدهئولوگ میخواند، در حقیقت خود یکی از جدیدترین ایدهئولوگهای ایران است.
🔸پسنوشت: مخاطبان عزيز اگر به ارجاعات من اعتماد ندارید، خودتان به این دو اثر (با مشخصات ذکر شده در متن) مراجعه نمایید!
#فرای#طباطبایی#ایرانگرایی#تداوم_فرهنگی@NewHasanMohaddesi