♦️رژیم سیاسی بهمنزلهی نظام اجتماعی: ظرفیتشناسی و آسیبشناسی (قسمت اول)
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۵ مهر ۱۴۰۱
🔻در تمام این سالیان تلاش کردم که در بارهی مسائل جاریی کشور با زبان خشک و بهدور از احساسات سخن بگویم، در حالی که قلبام پرخون است و چشمام به هر بهانهای گریان. مخاطبان ام گاه فحشهای سنگین میدهند و من میکوشم با آنان در این وضعیت همدلی کنم و از این همدلی نیرو و الهام بگیرم. پس باز هم به همین شیوه ادامه میدهم.
🔻باری، من میکوشم دنبال نشانهها بگردم تا بتوانم وضع را تحلیل دقیقتری بکنم. تردید دارم که کسی شنوندهی حرفهایی از جنس حرفهای من باشد و بخواهد از آن بهرهای بگیرد برای بهبود بخشیدن به اوضاع. با این حال، چنین کاری فعلاً وظیفهی حرفهای من است. وظیفهی انسانی را هر کسی خود باید تشخیص بدهد. در ادامهی تحلیلهایم، این بار میخواهم از زیست و چرخهی حیات رژیمهای سیاسی بنویسم.
🔻رژیمهای سیاسی را میتوان یک نظام اجتماعی دانست. من جامعه را یک نظام یا سیستم اجتماعی نمیدانم. از نظر من جامعه یا سوسایتی برخلاف نظر کارکردگرایانی نظیر تالکوت پارسنز یک سیستم نیست. من حتا جامعه را یک کلیت (totality) هم نمیدانم؛ کلیت بهنحو انضمامی موجود. کلیت افادهی وحدت و پیوند میکند، اما من در اجزا و پارهها و بخشهای مختلف یک جامعه در اغلب شرایط پیوند و وحدت نمیبینم. اما رژیمهای سیاسی از نظر من یک نظام اجتماعی اند.
🔻هر نظام اجتماعی از نظر من چند ویژهگیی مهم دارد:
۱. بین نظام و محیط آن میتوان مرزی کم و بیش مشخص و انضمامی ترسیم کرد. بدین ترتیب، میتوان از درون نظام اجتماعی و بیرون آن سخن گفت. هر قدر نظام بهنحو قویتری بتواند از محیط خود تغذیه کند (خواه بهلحاظ اطلاعاتی، خواه بهلحاظ کسب مشروعیت، و خواه بهلحاظ نیرو)، حیات آن بیشتر تضمین میشود. نظام سیاسی نیز یک نظام اجتماعی است و درون و بیرون آن را کم و بیش میتوان مشخص کرد. نظام سیاسی هم میتواند از جهان اجتماعی تغذیه بکند یا مجاریی تغذیهاش مختل و کارآمد شود. بدین ترتیب، هر نظام اجتماعی هم بقای محیطی دارد و هم پایان محیطی. تصور کنید هواپیمایی گنجایش سوخت خود را کامل کند و به پرواز در آید، اما بعد از پرواز هرگز امکان فرود آمدن و سوختگیریی مجدد نداشته باشد. این هواپیما بقای محیطیی خود را از دست میدهد، در حالی که در درون سیستم خود هیچ مشکلی ندارد.
۲. نظامهای اجتماعی از بخشهای مختلف تشکیل میشوند. ممکن است این بخشها کارکردی باشند یا برخیشان فاقد کارکرد یا کژکارکرد بشوند. هر قدر پیوستهگیی میان اجزای یک نظام بیشتر و قویتر باشد و به هموابستهگیی متقابل کارکردی نیرومندتری وجود داشته باشد، آن نظام تواناتر است و قویتر و کارآمدتر عمل میکند و بقایش بیشتر تضمین میشود. بنابراین، هر نظام اجتماعی هم بقای درونی دارد و هم پایان درونی. بقا و حیات درونیی نظام اجتماعی تا زمانی ادامه دارد که اجزای آن در پیوند با هم بهنحو مطلوبی عمل کنند.
۳. بین بخشهای مختلف یک نظام ممکن است پیوند قویای وجود داشته باشد یا این پیوند در دورهای از حیات آن ضعیف و سست بشود. اما همیشه بهطور بالقوه میتوان از پیوند بین اجزا و بخشهای نظام سخن گفت و نیروهای مادی و غیرمادیی پیوند دهنده را هم کم و بیش ردیابی کرد؛
۴. واسطه یا مدیومی وجود دارد که در درون بخشهای سیستم جریان مییابد و مبادله میشود و بهمنزلهی عامل پیوند دهنده عمل میکند. این مدیومها میتوانند چیزهایی مثل کالا، پول، فرامین، آموزهها، و عناصر ایدهئولوژیک و غیره باشند.
🔻از این جهات، رژیمهای سیاسی نیز یک نظام اجتماعی اند و علاوه بر بقای محیطی، بقای درونی نیز دارند. اما وقتی که پیوند اجزای آن مسألهدار شود و رسانهها یا مدیومهای مبادلهشونده وجود نداشته باشند یا مختل شوند، بقای درونیی آن بهخطر میافتد.
🔻وقتی بقای محیطی و بقای درونیی یک نظام اجتماعی از دست برود، نظام اجتماعی باز هم ممکن است تا مدتی به حیات خود ادامه بدهد. در اینجا نظام اجتماعی به مرحلهی بقای مکانیکی میرسد. بقای مکانیکیی نظام اجتماعی وضعیتی است که در آن بقای نظام اجتماعی بیشتر به بخت و اقبال و تصادف مربوط است و نه به تغذیهی محیطی یا کارکرد درونیی سیستم.
🔻پس نتیجه میگیریم که هر نظام اجتماعی سه نوع بقا و سه نوع پایان دارد: بقای محیطی و پایان محیطی، بقای درونی و پایان درونی، بقای مکانیکی و پایان مکانیکی. وضع مطلوب برای یک نظام اجتماعی آن است که کیفیت بقای آن در هر سه نوعاش مطلوب باشد.
ادامه دارد.
👇#آسیبشناسی#رژیم_سیاسی#نظام_اجتماعی@NewHasanMohaddesi