♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران
قسمت نهم: نوع مواجهه با جنبش اجتماعی
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ آبان ۱۴۰۱
قرار بود در این قسمت به نتیجهگیری بپردازم اما بررسیهایم نشان داد که یک بحث بسیار مهم را ناگفته گذاشته ام و آن بحث از نوع مواجهه با خیزش یا جنبش اجتماعی است. پیش از این گفتم که هر نظام اجتماعی نوعی ساز و کارهای اعمال قدرت دارد که بهطور بالقوه میتوانند نوعی سیستم سرکوب را برای نظام شکل دهند. همچنین گفتم که گزینهی سرکوب در سیستمی که توانش تدبیر بالا دارد آخرین گزینه و بدترین گزینه است، اما برخی نظامها تنها همین بدترین گزینه را میشناسند و جز با زبان زور با مخالفان معترضشان سخن نمیگویند.
نظامهای اجتماعی نظیر
رژیمهای
سیاسی دستکم سه گزینهی مواجهه با خیزشها و جنبشهای اجتماعی دارند:
۱) گزینهی عدم مداخله و پایش و مراقبت،
۲) گزینهی مداخلهی محدود و از بین بردن برخی فرصتها برای جنبش اجتماعی
۳) گزینهی مداخلهی مستقیم و سرکوب.
گزینههای عدم مداخله و پایش و مراقبت و گزینهی مداخلهی محدود راهبردهایی هستند که برخی
رژیمهای
سیاسی در جوامع بهلحاظ
سیاسی توسعهیافته بهکار میگیرند. در این نوع جوامع، مجاریی نهادینه برای اعتراض و ابراز مخالفت وجود دارد و مردم ناراضی میتوانند در این مجاریی نهادینه شده، اعتراض خود را بروز دهند. پلیس و نیروی نظامی در اینگونه جوامع در مرحلهی آغازین، به پایش جنبش و مراقبت از حد و حدود اعتراضات میپردازند و بیشتر رفتاری مهارکننده بروز میدهند یا گاهی برای محدودسازیی دامنهی فعالیتها مداخلهی محدود میکنند.
اما مواجههی سرکوبگرانه بیشتر در جوامعی دیده میشود که بهلحاظ
سیاسی توسعه نیافته اند. مفهوم سرکوب در ادبیات روانشناسی با مفهوم سرکوب در ادبیات علوم
سیاسی و جامعهشناسی با هم فرق فاحشی دارند و در اینجا بحث ما ناظر به دومی یعنی سرکوب یک خیزش اجتماعی یا جنبش اجتماعی است نه سرکوب روانی. مراد من از سرکوب در اینجا عبارت است از:
هر شکلی از کنترل کردن، محدود کردن، دستگیر کردن، و مجازات کردن و اعمال خشونت فیزیکی و کلامی علیه افراد و گروهها و جمعها و جماعتها و تجمعات توسط یک نظام اجتماعی که جلوی آنها را برای ابراز و بروز نارضایتی و اعتراضشان علیه رویهها و شیوهها و عملکردها و قوانین موجود در سیستم اجتماعی بگیرد و مانع از بیان و پیگیریی خواستهها و مطالباتشان شود.
پیش از این گفتم که هر سیستم اجتماعی بهناگزیر و در سرشت خود تولید نارضایتی میکند. وقتی چنین است نمیتوان انتظار داشت که نارضایتی بروز و ظهور نکند. اگر یک سیستم اجتماعی راهی برای بروز و ظهور نارضایتی تعبیه نکرده باشد، دچار نقصی اساسی است. چنانکه پیش از این گفتم، در هر نظام اجتماعی (خواه کارخانه یا باشگاه فوتبال یا یک
رژیم سیاسی) افرادی ناراضی وجود دارند و این نارضایتی ممکن است در قالب اعتراض بروز یابد و ابراز شود. پس نخست مدیران و حاکمان میبایست همانطور که برای خویش حق مدیریت و حکمفرمایی قائل هستند، برای دیگران نیز حق نقد و نیز حق اعتراض قائل شوند و حقوق معترضان را بهرسمیت بشناسند. پس نخست باید حقوق معترضان -نه در روی کاغذ بلکه در عمل- بهرسمیت شناخته شود. اینکه بهمحض اعتراض، نیروی سرکوب را به میان بیاوریم و اقدام به پروندهسازی و تهدید و سرکوب کنیم، در حقیقت به معنای عدم بهرسمیت شناختن حقوق معترضان است. وقتی حقوق معترضان را بهرسمیت نشناسیم و هیچ قانونی در حمایت از معترضان وجود نداشته باشد و حق و حقوق آنان را پاسداری نکند، دیگر نمیتوان انتظار داشت معترضان هم قانون را بهرسمیت بشناسند؛ به این دلیل ساده که چنین قانونی فاقد شمول کافی است. قانونی که حقوق همهی افراد را پوشش ندهد، در سرشت خود بیاعتبار میشود، ولو اینکه قدرتی از آن حمایت کند.
بدین ترتیب، انتخاب گزینهی سرکوب در برابر خیزش یا جنبشی که مسالمتآمیز و فاقد خشونت تهاجمی و فعال است، برای
رژیم سیاسی سقوط اخلاقی را به ارمغان میآورد. در اینجا میبایست نخست از تمایز بین ”خشونت فعال” به تعبیر کاستلز (کاستلز، ۱۳۹۶: ۱۲۵) یا تهاجمی (به تعبیر خود ام) و خشونت منفعل یا تدافعی سخن بگویم و سپس به بحث از سقوط اخلاقی بپردازم.
تمایز خشونت تهاجمی و اعتراض غیرمدنی از خشونت تدافعی و اعتراض مدنیخشونت تهاجمی یا ”فعال” بهرهگیری از ابزارهای خشونت فیزیکی (خواه سلاح سرد یا سلاح گرم) در برابر عوامل یا نیروهایی است که هنوز دست به خشونت فیزیکی نبرده اند. خشونت وقتی تدافعی است که افراد و نیروها در برابر طرفی که بهنحو تهاجمی از ابزارهای خشونت استفاده میکند، برای حفاظت از خویش اقدام به بهرهگیری از ابزارهای خشونت میکنند.
ادامه در زیر
👇👇👇#سرکوب #رژیم_سیاسی#خشونت_تدافعی#خشونت_تهاجمی#خیزش_اجتماعی @NewHasanMohaddesi