♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران
ادامهی قسمت نهم: نوع مواجهه با جنبش اجتماعی
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ آبان ۱۴۰۱
سقوط اخلاقی در مواجههی با مردم معترض وقتی رخ میدهد که رژیم سیاسی در برابر خیزش یا جنبش مسالمتآمیزی که فضاهای عمومی را اشغال کرده، دست به
خشونت تهاجمی بزند. بهلحاظ پدیدارشناختی طرفی که در برابر یک اعتراض مسالمتآمیز اسلحه (اعم از سرد و گرم) میکشد، دچار سقوط اخلاقی و فاقد شرافت اخلاقی شناخته میشود. در تمامیی جنبشهای اجتماعیی دنیا امروزه این معنا شناخته شده است.
پس عدم بهرسمیت شناختن حقوق معترضان سبب غیرمشروع ساختن کل قانون در چشم آنها میشود و اعتراضات را به سمت
غیرمدنی شدن و
جنایی شدن سوق میدهد. استفاده از روشهای سرکوب بدون بهرسمیت شناختن حقوق معترضان نیز
اعتراض غیرمدنی پدید میآورد. اعتراض غیرمدنی را من در مقابل
اعتراض مدنی قرار میدهم. اعتراض مدنی اعتراضی است که با نفی حقوق دیگران همراه نیست. با به میان آمدن نیروی سرکوب اعتراض نیز نه تنها غیرمدنی میشود بلکه چه بسا جنایی میشود.
پس نسبتی بین بهکارگیریی سرکوب و غیرمدنی شدن و حتا جنایی شدن اعتراضات وجود دارد و این مختص به ایران نیست بلکه در همه جای دنیا دیده شده است. امروزه در جنبشهای اجتماعی این بحث مکرر بین معترضان وجود دارد که به سمت ”
خشونت فعال” نروند و ”شرافت اخلاقی را به نفع ابراز خشم کنار” نگذارند (کاستلز، ۱۳۹۶: ۱۲۵).
بر همین اساس، سرکوب اعتراضات مدنی هم در نزد مردم معترض و هم در نزد نیروهای سرکوبگر میتواند بهمنزلهی سقوط اخلاقی تجربه و معنا شود. به همین دلیل هم هست که رژیمهای سیاسی اگر که بهطور مداوم از روشهای
خشونتبار سرکوب بهره ببرند، در معرض ریزش نیروهای خود قرار میگیرند. مصداق جالب تجربهی سقوط اخلاقی را میتوانیم در خیزش آب خوزستان و در فریادهای زن عرب ایرانی در سوسنگرد خطاب به مامور نیروی انتظامی بشنویم که میگفت:
”آقا مظاهرات سلمیه. چرا آتش میزنی. کاملا سلمیه. چرا تیر میاندازی. خاک تو را که نبردند، آب تو را که نبردند. ما مظاهرات سلمی میخواهیم. زمین، آب، ناموس ... . آقا اینجا وطن ماست، خاک ما”.
اما از سوی دیگر، بهرهگیری از
خشونت تهاجمی توسط معترضان در یک جنبش، جنبش را به سمت اعتراض غیرمدنی پیش میبرد. اعتراض غیرمدنی میتواند در درون جنبش شکاف ایجاد کند و مانع از پیوستن دیگر ناراضیان به معترضان درون میدان کشمکش شود. به همین دلیل هم هست که امروزه نیروهای فعال در درون جنبشهای اجتماعی میکوشند نیروهای خود را از بهکارگیریی
خشونت تهاجمی باز دارند و برعکس،
خشونت نیروهای سرکوبکر رژیم سیاسی را رسانهای کنند و همدلیی بیشتری برانگیزند.
اما قبل از اینکه به پیآمدهای بهرهگیریی رژیم سیاسی از سرکوب بپردازم و بحث مستوفایی در بارهی سرکوب بکنم، نخست لازم میدانم که در بارهی نسبت جنبشهای اجتماعی و
خشونت بنویسم. برای این بحث ناگزیر ام مقولهی ادبیات مبارزه را مطرح کنم.
ادبیات مبارزه و نقش آن در جنبشپیش از این اشاره کردم که در خیزشها و جنبشهای اجتماعی نوعی دانش مبارزه تولید میشود. میدانیم که این دانش مبارزه میتواند از یک کشور به کشور دیگر سفر بکند. معترضان دنیا در جهان رسانهای شده و شبکهای شده از هم الهام میگیرند. اما در هر کشوری نوعی ادبیات مبارزه شکل میگیرد. ادبیات مبارزه در هر کشور میتواند حاوی گفتمانهای مختلف باشد. ادبیات مبارزه شامل دانش مبارزه و متون و هنرها و نمادها و نشانهها و شیوههای مبارزه و گفتمانهای مبارزه است. در یک دستهبندیی کلی میتوان از سه نوع گفتمان
خشونت در ادبیات مبارزهی کشورها سخن گفت:
۱) گفتمان خشونت فعال و تهاجمی که بهکارگیریی همهی اشکال
خشونت را در جنبشهای اجتماعی بهشکل پیشدستانه مجاز اعلام میکند،
۲) گفتمان خشونتپرهیزی که بر مسالمتآمیز بودن و غیرخشونتبار بودن اعتراضات تاکید و تمرکز دارد و در این گفتمان
خشونت بهطور کامل نفی میشود،
۳) گفتمان خشونت تدافعی یا منفعل که در مقایسه با دو مورد فوق حالتی بینابین دارد و
خشونت را فقط برای حفاظت از نیروهای جنبش و نیز خنثا کردن
خشونت تهاجمیی طرف مقابل مجاز میداند و آن را بهکلی نفی نمیکند.
مثلا در جنبش سبز گفتمان
خشونتپرهیزی توسط رهبران آن بهویژه در بیانیههای مهندس موسوی پرورده و مسلط شد و در راهپیماییهای سکوت نمایان و متبلور گشت. اما در جنبش کنونی ما با گفتمان
خشونت تدافعی بیشتر مواجه هستیم؛ اگرچه در برخی گفتارهای فعالان مجازیی این جنبش، مظاهری از
خشونت تهاجمی هم دیده میشود که بسیار نگران کننده است. نمونهی آن متن زیر از یکی از فعالان این جنبش در شبکههای مجازی است:
ادامه در زیر
👇👇👇#سرکوب #توانش_تدبیر#رژیم_سیاسی#خشونت_تدافعی#خشونت_تهاجمی#خیزش_اجتماعی @NewHasanMohaddesi